نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 08-27-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض آثار دالي نقاش سورئاليست اسپانيولي

در سال ۱۹۲۹، دالی با کارگردان و فیلم‌ساز اسپانیایی لوئیس بونوئل در ساخت فیلم کوتاه «سگ اندلسی» همکاری کرد. او بیشتر در نوشتن فیلمنامه به بونوئل کمک کرد اما بعدها مدعی شد که در فیلم‌برداری پروژه نیز به شدت درگیر بوده‌است، ادعایی که هیچگاه با دلیل و مدرک ثابت نشد.[۱۴] همچنین در همان سال، دالی با همسر آینده‌اش «گالا» ملاقات کرد.[۱۵] «النا ایوانوونا دیاکونووا» یک مهاجر روس بود که تقریبا یازده سال از دالی بزرگتر بود و پیش از این، با شاعر سوررئالیست فرانسوی «پل الوارد» ازدواج کرده‌بود. در این سال، دالی چندین نمایشگاه مهم برگزار کرد و به ‌طور رسمی به گروه سوررئالیست‌ها در محله مون پارناس پاریس پیوست. (اگرچه آثار دالی پیش از این برای تقریبا دو سال شدیدا تحت‌تاثیر سوررئالیسم بود.) سوررئالیست‌ها روشی که دالی آن را «شیوه انتقادی-توهمی» در دستیابی به ناخودآگاه برای خلاقیت هنری بیشتر می‌نامید را تشویق کردند.

تداوم حافظه - ۱۹۳۱ میلادی


در ۱۹۳۱، دالی یکی از مشهورترین آثارش به‌نام «تداوم حافظه» را خلق کرد.[۱۶] این اثر که ساعت‌های نرم یا ساعت‌هایی در حال ذوب شدن نیز نامیده می‌شود، تصویری فراواقع‌گرا از ساعت‌های جیبی معرفی می‌کند. به عنوان تعبیر کلی برای این اثر، نقاش سعی دارد با استفاده از ساعت‌های نرم فرضیه‌ای که زمان را صلب و قطعی می‌انگارد را کم ارزش جلوه دهد و این مفهوم توسط دیگر تصاویر در این کار تقویت می‌شود، مانند کاربرد دورنمای وسیع و مورچه‌ها و مگسی که ساعت‌ها را می‌بلعند.
دالی و گالا که از سال ۱۹۲۹ با یکدیگر زندگی می‌کردند، سرانجام در سال ۱۹۳۴ میلادی رسما با یکدیگر ازدواج کردند. (آن‌ها در ۱۹۵۸ این ازدواج را این‌بار در مراسمی کاتولیک تکرار کردند.)
دالی از طریق دلال آثار هنری «جولیان لوی» در سال ۱۹۳۴ به جامعه هنری آمریکا معرفی شد، و نمایش آثار وی در نیویورک که شامل تابلوی «تدوام حافظه» نیز بود خیلی زود تاثیر خود را گذاشت به نحوی که مسئولین لیست «ثبت اجتماعی» ورود نام وی را به این فهرست در مراسم ویژه «مجلس رقص دالی» جشن گرفتند. او در حالی در این مراسم حاضر شد که بر روی سینه‌‌اش، قابی شیشه‌ای حاوی یک سینه‌بند پوشیده بود.
در سال ۱۹۳۶ میلادی، دالی در «نمایشگاه بین‌المللی فراواقع‌گرایی لندن» شرکت کرد. وی برای سخنرانی‌اش که «ارواح پارانویید قابل اعتماد» (به اسپانیایی: Fantomes paranoiaques authentiques) نام داشت، لباس غواصی آب‌های عمیق به تن کرده‌بود. او در حالی پا به این مراسم گذاشت که چوب بیلیارد در دست داشت و یک جفت سگ از نژاد وولف‌هوند روسی همراهیش می‌کردند. دالی در میانه سخنرانی به دلیل پوشیدن کلاه سنگین غواصی بر سر در نفس کشیدن دچار مشکل شد و اگر کلاه غواصی به موقع باز نشده‌بود، احتمالا خفه می‌شد. او بعدها در مورد این سخنرانی گفته‌بود: فقط خواستم «شیرجه عمیق» رفتنم را در ذهن انسان نشان دهم.

سالوادور دالی در پاریس، ۱۶ ژوئن ۱۹۳۴


بر طبق زندگی‌نامه شخصی لوئیس بونوئل، دالی و گالا در یک مهمانی بالماسکه در شیکاگو شرکت کردند در حالی که لباس پسربچهٔ لیندبرگ و بچه‌دزد را بر تن کرده‌بودند. «ماجرای بچه‌دزدی لیندبرگ» در سال ۱۹۳۲ و حوادث مرتبط با آن تا اعدام متهم در سال ۱۹۳۶ میلادی، همواره در صدر خبرهای آن روزها بود و به‌وسیله میلیون‌ها نفر دنبال می‌شد. انتقادات در جراید از این عمل دالی و همسرش به حدی بود که وی مجبور به عذرخواهی شد و هنگامی که به پاریس بازگشت، سوررئالیست‌ها او را به دلیل عذرخواهی از یک عمل سوررئال مورد بازخواست قرار دادند.
آندره برتون شاعر و نویسنده سوررئالیست فرانسوی، دالی را متهم به جانبداری از «پدیده هیتلر» با کاربرد کلماتی نظیر «جدید» و «نامعمول» کرد. اتهامی که نقاش خیلی سریع آن را رد کرد و در پاسخ چنین گفت: «من نه در واقعیت و نه در خیال هیتلری هستم.» با این ‌حال، هنگامی که فرانکو پس از جنگ داخلی اسپانیا به قدرت رسید، دالی به طرفداری از رژیم جدید پرداخت. این طرفداری سرانجام باعث اخراج وی از گروه سوررئالیست‌ها شد. پس از این واقعه، دالی با گفتن «من خود سوررئالیسم هستم» پاسخ داد. آندره برتون آناگرامی به‌نام «اویدا دالارز» (برای سالوادور دالی) ابداع کرد که کم و بیش به معنای «حریص برای دلار» بود[۱۷] و آن را به دالی بعد از اخراجش نسبت داد. از آن به بعد سوررئالیست‌ها در مورد دالی با افعال زمان گذشته طوری که وی مرده‌بود، صحبت می‌کردند. در این دوران حامی اصلی دالی، شاعر متمول انگلیسی «ادوارد جیمز» بود. جنبش فراواقع‌گرایی و اعضای مختلف آن (مانند «تد جونز» شاعر، ترومپت‌نواز و نقاش آمریکایی) سیاست انتقادی و به‌شدت سختگیرانه‌ای را در قبال دالی تا زمان مرگش و حتی پس از آن در پیش گرفتند.

سالوادور دالی - ۱۹۳۹ میلادی


ادوارد جیمز با خرید بسیاری از آثار و حمایت مالی برای تقریبا دو سال از دالی جوان به پدیدار شدن نام وی در دنیای هنر کمک کرد. آن‌ها دوستان خوبی شدند و تصویری از جیمز در نقاشی دالی به‌نام «قوها انعکاس فیل‌ها» نیز نشان داده ‌شده‌است. آن‌ها همچنین در خلق تعدادی از بادوام‌ترین نمادهای جنبش فراواقع‌گرایی مانند «تلفن خرچنگی» و «مبل‌ لب‌های مائی وست» همکاری کردند.
در طول این دوران، دالی هیچ‌گاه دست از نوشتن برنمی‌داشت. در ۱۹۴۱، وی برای هنرپیشه سرشناس فرانسوی «ژان گابین» فیلمنامه‌ای با نام «جزر و مد مهتاب» نوشت. وی همچنین کاتالوگ‌هایی برای نمایشگاه‌هایش ‌نوشت که از آن جمله می‌توان به «گالری نودلر» در نیویورک به سال ۱۹۴۳ میلادی اشاره‌کرد، جایی که وی به تفصیل شرح داد:



سوررئالیسم حداقل کمک خواهد کرد در اثبات تجربی مجموع نازایی و تلاش‌ها در اتوماسیون که به بیراهه رفته‌است و منتج به نظام حکومت خودکامه می‌شود ... امروزه تنبلی و کمبود تکنیک به سقف تشنج خود در مفهوم روانشناسی آن در استفاده متداول از کالج رسیده‌است.



وی همچنین رمانی در مورد سالن مد برای اتومبیل‌ها نوشت که در سال ۱۹۴۴ منتشر شد. «ادوین کاکس» کاریکاتوری از وی در حالی که اتومبیلی را به عنوان لباس شب پوشیده‌است، کشید که در روزنامه «هرالد میامی» چاپ شد.
در سال ۱۹۴۰ میلادی و با گسترش آتش جنگ جهانی دوم در اروپا، دالی و گالا به آمریکا رفته و به مدت ۸ سال در آنجا زندگی کردند. پس از این جابجایی، دالی مجددا به ممارست در کاتولیسیزم پرداخت. در ۱۹۴۲، وی زندگی‌نامه‌ای به قلم خود با نام «زندگی اسرارآمیز سالوادور دالی» منتشر کرد. در سال ۱۹۴۷، راهبی ایتالیایی به نام «گابریل ماریا براردی» مدعی شد که در خلال اقامت دالی در فرانسه در آن سال، نقش «جن‌گیر» را برای وی ایفا کرده‌است. راهب برای اثبات ادعای خود، مجسمه‌ای از مسیح بر روی صلیب داشت که دالی برای برای تشکر از جن‌گیرش به وی داده‌بود. این مجسمه در سال ۲۰۰۵ میلادی پیدا شد و متخصصین اسپانیایی در سوررئالیسم تاکید کردند که شواهد و قرائن کافی در سبک‌شناسی برای اثبات این که این مجسمه توسط دالی ساخته شده‌است، وجود دارد.[۱۸]
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید