داماد بعد از اینکه صورت حساب خرج های عروسی و عقد و آرایشگاه و ماشین عروس و محضر و پول اسپند و برف شادی و اینا رو دید تصمیم گرفت خودشو از اون بالا به همراه باعث و بانی همه ی این بدبختی ها بندازه پایین وسط راه زنه رو ول کنه بیفته پایین گردنش خورد بشه مغزش پخش روی سنگ فرش اون کنار موی رگاش پخش بشه اطراف
منتهی زنه زرنگ بود سفت چسبیده بود داماد بدبخت رو نزدیک بود طناب پاره بشه !
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|