نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 12-12-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

مقدمه
پیانیست " ساخته رومن پولانسکی داستان یک یهودی لهستانیٍ ،یک موسیقیدان کلاسیک می باشد که با رنج و خوش شانسی از واقعه Holocaust ( قتل عام یهودیان در لهستان ) نجات پیدا کرد. فیلم بر مبنای داستان واقعی زندگی موسیقی دان معروف کلیمی، ولادیسلاو اشپیلمن (به قلم خودش) در دوران جنگ جهانی دوم در لهستان و اشغال این کشور توسط آلمان ساخته شده‌است. وی در آن دوران آثار موسیقی شوپن را در ایستگاه رادیویی ورشو می‌نواخت.
خود پولانسکی نیز از نجات یافتگان Holocaust است . نجات او ، و همچنین پدرش ، به اندازه نجات اشپیلمن اتفاقی بود و شاید همین مسئله علت اصلی جذب شدن پولانسکی به این داستان است .
استیون اسپیلبرگ سالها قبل تلاش کرده بود تا نظر پولانسکی را برای ساختن " فهرست شیندلر " جلب کند ، اما او امتنا کرد . شاید به دلیل اینکه داستان شیندلر روایت شخصی بود که نجات افراد را از Holocaust سازماندهی می کرد ، در حالیکه پولانسکی با توجه به تجربه اش می دانست که تقدیر و شانس نقش غیر قابل تصوری را در سرنوشت اکثر نجات یافتگان بازی می کرد .
رومن پولانسکی کارگردان این فیلم، از آن به عنوان مهم‌ترین فیلم خود یاد کرده‌است. وی در کودکی بمباران‌های ورشو توسط نازیها را را تجربه کرده و مادرش را در همین بمبارانها از دست داده‌است.

خلاصه ی داستان
خانواده اشپیلمن خانوداه خوشبختی بودند و در آغاز جنگ در امنیت بودند. واکنش اولیه آنها این بود : ما هیچ جا نمی‌رویم. حلقه نازیها روز به روز تنگ تر میشد ولی با این حال خانواده او از گزارش‌های مربوط به اعلام جنگ انگلستان و فرانسه علیه آلمان دلگرم می‌شدند و امیدراور بودند نازیها به زودی عقب رانده می‌شوند و زندگی به حالت عادی بر می‌گردد. اما چنین اتفاقی نمی‌افتد . یهودیان شهر مجبور به تسلیم دارایی هایشان و نقل مکان به منطقه‌ای که با دیوارهای آجری از بقیه شهر جدا شده می‌گردند. یک نیروی پلیس یهود (که برای اجرای قوانین نازیها فعالیت می‌کردند) به اشپیلمن پستی در این نیرو پیشنهاد می‌کند، اما او امتنا می‌کند، اما یک دوست خوب که به این نیرو پیوسته بعدا زندگی اشپیلمن را با بیرون کشیدن او از قطاری که عازم کمپ های مرگ است نجات می‌دهد .
سپس فیلم داستانی بلند و باورنکردنی از چگونگی نجات اشپیلمن از جنگ با پنهان شدن در ورشو و کمک نیروی مقاومت لهستان روایت می‌کند. در طول فیلم چندین بار می‌شنویم که اشپیلمن به دیگران اطمینان می‌دهد که همه چیز به حالت اول باز می‌گردد، این ایمان و عقیده او بر پایه اطلاعات و یا خوش بینی او نیست، بلکه این اعتقاد از عشق او به موسیقی سرچشمه می‌گیرد و در تمام صحنه‌های فیلم مشهود است.
اشپیلمن برای مدتی امنیت دارد اما گرسنه، تنها، بیمار و وحشت زده‌است. پایان جنگ نزدیک است و شهر ویران شده . در یک صحنه اشپیلمن در میان ویرانه‌ها اتاقی پیدا می‌کند که یک پیانو به طور کنایه آمیزی در آن باقی مانده اما او دیگر شهامت نواختن ندارد. صحنه‌های پایانی فیلم شامل مواجه اشپیلمن با یک سروان آلمانی است که به طور اتفاقی محل اختفای او را پیدا کرده‌است.

فیلم شناسی
نمي‌توان «رومن پولانسكي» را با فيلم پيانيست شناخت. او در اين فيلم نگاه متغير و نوعي نوآوري در كار خود ايجاد كرده است. پولانسكي كه از سينماي بعد از جنگ لهستان برخاسته است اين بار خاطرات تلخ خود را مرور مي‌كند و به سالهاي زجرآور 1939 تا 1945 برمي‌گردد و يك هنرمند را از چنگال نازيها بيرون مي‌كشد. سالهايي كه او خود آنها را به خوبي مي‌شناسد و هيچگاه از ذهنش محو نمي‌شوند. او كه خود از نجات يافتگان فاجعه نسل‌كشي است و حتي مادرش در اردوگاه مرگ آشويتز كشته شده است بهتر مي‌تواند در چند فصل نهادين فيلمش آن روزگار رنج‌آور را تصوير كند و بيننده را متحير سازد. پولانسكي در اين فيلم با اينكه سعي دارد ديدگاهها و آمال اومانيستي خود را حفظ كند به نوعي رئاليسم و ايستايي رسيده است. دوربين او از استانداردهاي هاليوود تبعيت نمي‌كنند و بيشتر از زاويه چشم آدمهاي فيلم بر پرده رخ مي‌نمايانند. هرچند بستر اين فيلم جهودكشي و زجر نافرجام آدمهاي آن دوره است.
اما آنچه حائز اهميت است جاودانگي هنر در درجه اول و هنرمند در درجات ثانويه است، هنر زنده مي‌ماند حتي اگر تمام انسانها با خنجر آبگون ظلم و جهل مصلح شوند. برای او اين مهم نيست كه هنر در اختيار چه كسي است، تنها اهميت در ذات هنر است. به سكانس كليدي رويارويي افسر نازي كه نوازنده پيانو است با اشپيلمن (با بازي به ياد ماندني آدريان برودي) توجه كنيد. هنرمند هنرمند را مي‌يابد و او را نجات مي‌دهد و اين همان چيزي است كه ذهن پولانسكي را به خود معطوف داشته است.
فيلم داستان نجات اشپيلمن به شكلي مذبوحانه و انتحاري از چنگال نازيها يا به تعبيري «بي انسانيتي» است كه بر اساس خاطرات او تصوير شده است هرچند بخشهايي از فيلم را خاطرات واقعي دوران كودكي خود پولانسكي تشكيل مي‌دهد براي مثال مي‌توان به رفت و آمد مخفيانه بچه‌ها به گتوي يهوديان و سركشيدن سوپ از روي زمين توسط پيرمرد گرسنه اشاره كرد. پولانسكي در اين فيلم همچون آثار قبلي‌اش روابط شخصي آدمها، دلبستگيها، دغدغه‌ها و رويكردهاي انساني آدمهاي فيلمش را مورد توجه قرار مي‌دهد. او هنر را مي‌ستايد و به شكلي استعاري جاودانگي هنر را فرياد مي‌زند. پيانيست حكايت تنهايي و اميد است. داستان تلاش سرسختانه انسان براي زنده ماندن و باقي بودن. اين مهم در نيمه دوم فيلم كاملاً مشهود است. پيانيست از دو جنبه درخور توجه است، يكي اهميت به انسان و دوم ارزش براي هنر. همين است كه پيانيست را ماندگار مي‌كند؛ دقيقاً همچون آثار به جا مانده از يك هنرمند متعهد. پيانيست تراژدي ارزش‌گذاري براي هنرمند انسان‌صفت است و چيزي بيش از اين نيست.

دیالوگهای به یاد ماندنی فیلم

اشپیلمن : نمیدونم چه جوری ازت تشکر کنم ؟
افسر نازي: از خدا تشكر كن. اون باعث ميشه كه ما زنده بمونيم.

اشپيلمن: (هراسان به سربازان روسي) شليك نكنيد!‌ من لهستاني‌ام! آلماني نيستم!
افسر روس: پس چرا اون پالتوي مسخره رو پوشيدي؟
اشپيلمن: سردم بود!

اشپيلمن: من جايي نمي‌رم!
هلينا: خوبه پس منم جايي نمي‌رم.
مادر: مسخره بازي در نيارين، ما بايد با هم باشيم.
اشپيلمن: ببين... اگه قرار باشه بميرم ترجيح ميدم تو خونه خودم باشم. اينجا مي‌مونم.

اشپيلمن: ميدونم كه زمان مسخره‌اي براي گفتن اين حرفه... اما...
هلينا: چي؟
اشپيلمن: تو خيلي خوب به نظر مياي.
هلينا: (بغض كرده) ممنونم.

افسر نازي: بعد از جنگ چكار ميكني؟
اشپيلمن: پيانو مي‌زنم. تو راديوي ملي لهستان.
افسر نازي: اسمت چيه؟ مي‌خوام برنامه‌تو از راديو گوش بدم.
اشپيلمن: اسمم اشپيلمنه.
افسر نازي: اشپيلمن؟ براي يه پيانيست اسم خوبيه.

جزئیات :
· در پایان اولین اکران فیلم در ورشو که ۳۵۰۰ نفر حضور داشته‌اند و رییس جمهور و نخست‌وزیر لهستان هم در میان آنان بوده‌اند، به مدت ۲۰ دقیقه همه کف می‌زده‌اند.
· رومن پولانسکی کارگردان فیلم بعد از متهم شدن به تجاوز جنسی به یک دختر ۱۳ ساله و برای فرار از زندانی شدن، در سال ۱۹۷۸ از آمریکا خارج شد و از آن زمان تاکنون به امریکا باز نگشته‌است. اسکار بهترین کارگردانی برای پیانیست را هریسون فورد از طرف او دریافت کرد و ۵ ماه بعد در فرانسه به وی تحویل داد.
· آدریان برودی برای هر چه بهتر به تصویر کشیدن زندگی کسی که تمام داشته‌هایش را از دست داده، در عرض ۶ هفته نزدیک به ۱۵ کیلوگرم وزن کم کرده‌است. وی در طول مدت ساخت فیلم بسیاری از دارایی‌ها و اموال شخصی خودش (شامل آپارتمان شخصی و ماشینش) را رها کرده و خود را از خانواده و دوستانش جدا نموده بود.
جوایز :
· جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای آدریان برودی
برودی با دریافت این جایزه در سن ۲۹ سالگی، رکورد جوان‌ترین بازیگری که جایزهٔ نقش اول مرد را گرفته، شکست ولی با این حال وی جایزه فوق را به اشپیلمن تقدیم کرد.
· جایزه اسکار بهترین کارگردانی برای رومن پولانسکی
· جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی برای رونالد هاروود.
aakharin-nakoja.blogfa.com


__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید