روزی اگر بناست که بر تن کفن کنم
من آن کفن ز برای وطن کنم
سبزو سفید و سرخ نکوتر بود کفن
تا من برای خاطر میهن به تن کنم
ایران من عزیز من ای سرزمین من
مرگ است بی تو گر هوس زیستن کنم
من شیر بیشه وطنم عشق خویش را
خورشید وار بیرق دشت و دمن کنم
روزی که پای عشق وطن در میان بود
تاریخ گفته استچه باید من کنم
چون برق حق بر خرمن باطل در اوفتم
یزدان صفت مبارزه با اهرمن کنم
دشمن اگر پای بدین سرزمین نهد
کاری که کرد نادر لشگر شکن کنم
رویین تن است اگر دشمن من تهم تنم
کورش به تیر غیرت دشمن فکن کنم
بر بیستونم ارگذر افتد حدیث دوست
شیرین حکایتی است که با کوهکن کنم
گلبانگ خود قبای شهادت مرا بس است
روزی اگر بناست که بر تن کفن کنم
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است !
نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ!
چه سنگبارانی...
گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟!
" خانه خدا سنگ است "