با فيلماي هندي هم كه همش اول و آخرش معلومه يكي عاشق يكي ديگه ميشه نفر سوم ماجرا هم يا خواهرش ميشه يا برادرش همش اشك و قر اصن بريم پارك بعدشم يه شام بريم بيرون مثلن بريم نايب چطوره يا بريم برج سفيد تو اون رستوران چرخيه ها
__________________
ميدانستم ، ميدانستم روزي خورشيد نيز خاموش خواهد شد خدايا آيا او نيز فراموش خواهد شد ....
رويايم را ببين
خداوند در آن گوشه زيز سايه سار درخت لطف خويش
با لبخند
نفسهايت را سپاس ميگويد
پس بر تو چه گذشته كه اينچنين
آرزوي مرگ ميكني ......
ببين فرصت نيست
فرصت براي بودن نيست
پس سعي كن
تا درخت را احساس كني
سبزه رابشنوي
و بوسه دادن را از گل سرخ بياموزي
تا روزي
شايد
درخت را تا مرز انار
تعقيب كني (تاري)
|