نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 10-02-2009
آیـدا آواتار ها
آیـدا آیـدا آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 438
سپاسها: : 0

16 سپاس در 16 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض .:: آثاری از خانم ویرجینیا وولف ::.

به سوی فانوس دریایی




به سوی فانوس دریایی [To the Lighthouse]. رمانی از ویرجینیا وولف (1) (1882-1941)، بانوی نویسنده انگلیسی، که در 1927 منتشر شد. خانواده رمزی (2) برای گذراندن تعطیلات به یکی از جزایر هبرید آمده­اند. اعضای خانواده عبارتند از: مادر، زنی تقریباً پنجاه ساله که در نظر کسانی که او را می­شناسند و به او نزدیک می­شوند بی­نهایت زیباست؛ پدر، فیلسوفی که نیاز بسیار به تفاهم انسانها دارد؛ هشت فرزند، که بسیار با یکدیگر متفاوت­اند؛ و میهمانان متعدد، از جمله لیلی بریسکو(3)، زنی نقاش که از بی­استعدادی رنج می­برد؛ و بالاخره مینتا دویل (4) و پل ریلی (5) که سرانجام باهم نامزد می­شوند. شبی از اواسط ماه سپتامبر است.

خانم رمزی به کوچکترین فرزندش، جیمز شش ساله، قول داده است که روز بعد او را برای گردش به سوی فانوس دریایی ببرد که هرشب روشن شدنش را می­بینند. اما پدر اعلام می­کند که روز بعد هوا نامساعد خواهد بود. گفتگویی در این زمینه میان پدر و مادر و فرزندان و میهمانان درمی­گیرد. هیچ مجادله‌ی معین و آشکاری رخ نمی­دهد. جانها به بیان کلمه­ای و اندیشه­ای مکدر یا روشن می­شوند، پر و خالی می­شوند، و بنا به روند مباحثه باد به گلو می­اندازند یا لب فرو می­بندند، و نویسنده به خوبی می­داند که چگونه لحظات رنج و شادی، سبکباری و تنفر، و سرانجام کشش متقابل را، که همه اشخاص حاضر در اتاق را به یکدیگر می­پیوندد، در پی‌هم آورد.

شگفت­آورترین چهره، خانم رمزی است که قادر است همه را درک کند و به کمک حسی عمق درون هریک را دریابد و در نتیجه هرچه را جستجو می­کنند به ایشان ارزانی دارد. مجلس شبانه با آشتی کامل وی با شوهرش پایان می­یابد. آنگاه شب به پایان می­رسد و زمان می­گذرد: روزها و فصلها و سالها، همراه با توفانهای زمستانی و گلریزان بهار و گرمای تابستان و دلتنگیهای پاییز، از پی هم سپری می­شوند. و شبی، خانم رمزی به ناگهان می­میرد. دختر بزرگش، پرو (6)، نیز مدتی بعد، هنگام تولد نخستین فرزندش از دنیا می­رود و سرانجام اندرو (7)، برادر پرو، نیز بر اثر اصابت بمبی در ایام جنگ جان می­بازد. سالها و سالها می­گذرد.

دیگر کسی به آن خانه متروک، که خطر ویرانی تهدیدش می­کند، نمی­آید. و درست هنگامی که همه چیز در حال نابودی است اعضای خانواده بازمی­گردند تا سیر ویرانی خانه نشسته است متوقف سازد. اما همه چیز تغییر کرده است: تنها فانوس دریایی، بی­حرکت، در جای همیشگی خود باقی است و حال می­توان به گردشی رفت که آن همه سال در اندیشه­اش بودند.

اما در نظر جیمز این دیگر همان فانوس رؤیاهایش نیست و وی پدر را با این احساس همراهی می­کند که در برابر فرمانی مستبدانه سرخم کرده است و نسبت به خودخواهی‌های­ پدر تنفری عمیق احساس می­کند.

لیلی بریسکو، که او نیز با خانواده همراه است، به قایقی که به سوی فانوس دریایی می­رود چشم دوخته است، و با مرور زندگی خود و دیگران و با یادآوری خاطره خانم رمزی متوجه می­شود که وی چه قدرت شگفتی داشت: قدرت حل همه چیز به سادگی و ساختن چیزی کامل از پیش افتاده­ترین رویدادهای زندگی، توانایی ماندگار بودن همچون اثری هنری.

دیگر سؤال درباره مفهوم زندگی و انتظار جلوه­ای که احتمالاً هرگز به حقیقت نخواهد پیوست بیهوده است: «معجزه­های کوچک روزمره» وجود دارد، اشراقهای راستین و «چوب کبریتهایی که ناگهان در تاریکی کشیده می­شود». همین‌هاست که به آشفتگی شکل می­دهد و به ابدیت جاری زندگی ثبات می­بخشد. ویرجینیا وولف، که در خانم دالووی از تقلید روانشناسی جویس آغاز کرد، در این اثر با تنظیم تجسٌمات، اشتیاقها و افکارش به گونه ای موسیقایی، لحظاتی تکان­دهنده می­آفریند.



مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش.
1.Virginia Woolf 2.Ramsay 3.Lily Briscoe
4.Minta Doyle 5.Paul Rayley 6.Prue 7.Andrew

ویرایش توسط آیـدا : 10-03-2009 در ساعت 12:20 AM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید