امروز روز خوبی نبود زیاد.بعد از چند روز که دلم خیلی گرفته بود امروز مثلا رفتم بیرون تا کمی دلم باز بشه.
از صبح عرشیا را گذاشتم پیش مامان بزرگش و رفتیم سینما.فیلم کتاب قانون. بد نبود!!.البته بماند که بنده اخر فیلم به خاطر دختره چقدر گریه کردم.کلا دلم برای معصومیت و مظلومیت زنه تو فیلم سوخت.کلی دلم باز شد.!!!!کلی سبک شدم ....!!!!!بعدش هم برگشتیم پیش اقا عرشیا و نهار خوردیم و .....
این بازی پرستویی واقعا حرف نداره.هر نقشی که در هر فیلمی بهش بدن خوب بازی میکنه.ولی هیچ نقشی مثل نقش مارمولک نمیشه به نظر من .!!
__________________
شیشه ای میشکند... یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست
آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست !
دل من سخت شکست ... هیچ کس هیچ نگفت .... غصه ام را نشنید !
از خودم میپرسم : ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟
|