سوال رو از من نپرسیدی کوروش ولی در حد نظر چیزی میگم شاید مفید باشه
تا قبل از قرن 19 در اروپا، منتقدین هر وقت می خواستن اثری رو نقد کنن شیوه های نقد سنتی رو به کار می بردن. یعنی مرورِ وقایعِ تاریخی زمانِ خلق اثر و زندگی هنرمند. مثل اینکه سرِ کلاس شعر حافظ نشسته باشی و استاد به جایِ خود شعر از زندگی حافظ حرف بزنه. این متد در مدارس خیلی رایجه و اگر هم دیده باشین در فیلم زیبای " انجمن شاعران مرده" هم اشاره ای شد بهش. نقد سنتی، هنر زمانه خودش رو تنها بازتابی از زندگی هنرمند می دونست و معتقد بود هدف اون باید آموزش مسائل اخلاقی و فلسفی باشه. از قرن 19 به بعد جنبش های هنری در اروپا رویکرد تازه ای رو دنبال کردن. رویکردهای سنتی جای خودشون رو به شعارِ
"l'art pour l'art"
یعنی هنر برای خودِهنر، دادند. نگرش جدید هنر رو در ذات خودش کامل می دونست. نمایندگان اون معتقد بودند ارزش ذاتی هنر رو باید در خودش جستجو کرد و نباید مقصود و هدف و فایده ای براش تعریف کنیم. هنر وسیله نیست.
حالا که پست مدرنیسم تفکر حاکمه، این طرز فکر به اوج خودش رسیده.
شاید تفکر سنتی فیلمی مثل پیانیست رو در حد وسیله ای برای تبلیغات سیاسی یهودیان تقلیل بده، اما شیوه نقد غالب در اروپا سالهاست از این طرز فکر فاصله گرفته و اثر هنری رو تنها از جنبه زیباشناختی مورد بررسی قرار میده. حتی در مراسمی مثلِ اسکار که خیلی تحت کنترل سیاسیون هست، فیلمی مثلِ "hurt locker" جایزه می بره، یک فیلم راجع به جنگ که صرفا فقط از جنگ میگه. فضا هم جنگ آمریکا و عراق هست، تمرکز فیلم روی قهرمان نشون دادن آمریکایی ها و شعارهای سیاسی نیست. موفقیت فیلم تمرکز اون روی میدان جنگ جدای از حواشی سیاسی اونه. ولی خب هر نقدی که در ایران از این فیلم نوشته شده اشاره به سیاست داره و سعی داره جوری اونها رو به هم ارتباط بده.
این که ایران کجاست؟ متاسفانه احساس می کنم در ایران هنوز به هنر به دید وسیله ای برای آموزش مسائل اخلاقی و فلسفی نگاه میشه. هنوز دنبال به اصطلاح "پیام" فیلم هستیم. در حالیکه نقد جدید در اروپا "فرم" رو در اولویت قرار داره، نه محتوا.
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است
ویرایش توسط KHatun : 04-24-2011 در ساعت 06:01 PM
|