موضوع: شعر جهان
نمایش پست تنها
  #11  
قدیمی 05-10-2011
KHatun آواتار ها
KHatun KHatun آنلاین نیست.
کاربر فعال ادبیات جهان
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 210
سپاسها: : 86

250 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

این شعر یکی از معروف ترین اشعارِ لرد بایرون، شاعر رمانتیکِ انگلستان است. اشعار وی دربردارنده یکی از اساسی ترین مفاهیمِ جنبشِ رمانتیک، یعنی اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی است. واژگان انتزاعی شعر حالتی رویاگونه به توصیفاتش داده است.

She walks in beauty, like the night

Of cloudless climes and starry skies;
And all that's best of dark and bright
Meet in her aspect and her eyes:
Thus mellow'd to that tender light
Which heaven to gaudy day denies


One shade the more, one ray the less,
Had half impair'd the nameless grace
Which waves in every raven tress,
Or softly lightens o'er her face;
Where thoughts serenely sweet express
How pure, how dear their dwelling-place.

And on that cheek, and o'er that brow,
So soft, so calm, yet eloquent,
The smiles that win, the tints that glow,
But tell of days in goodness spent,
A mind at peace with all below,
A heart whose love is innocent

او در زیبایی گام برمی دارد
چنان شبی که بر آسمان بی ابر و پرستاره
دامن می گستراند
اوجِ سیاهی
و روشنائی
به هم آمیخته
در سیما و چشمانش،
و این آمیزه ی ملایم را
خداوند
حتی از روشن ترین روزها دریغ می دارد
خدشه بر هم نشینیِ
نقوشِ تیره و روشن چهره اش
تنها گوشه ای ازاین شکوه بی مانند را
بر هم خواهد زد،
شکوهی که
بر تابِ گیسوانِ سیاهش موج می راند
و آرام آرام
بر چهره
_مأمنِ ناب و دلپذیرِ افکارش_
به روشنائی می گراید،
بر آن گونه
لبخندهایی دل انگیز
وبر بالایِ آن ابروان
ته رنگ هایی درخشان
نرم
آرام
اما گویا،
خبر از روزهایی می دهند
که به نیکی سپری شده؛
ذهنی
با تمام خاطراتش
در آرامش
و قلبی
با تمامِ عشقش
معصوم!

ترجمه از: خودم!

قشنگ نبود انصافا؟ :دی
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید