نمایش پست تنها
  #1001  
قدیمی 05-05-2010
topic_sun آواتار ها
topic_sun topic_sun آنلاین نیست.
کاربر فعال بخش ادبیات
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
محل سکونت: بوشهر
نوشته ها: 836
سپاسها: : 0

2 سپاس در 2 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تو را به خواب ندیدم...[
b]



تو را به خواب ندیدم که از تو دل بکنم
تو خون منتشری در رگارگ بدنم

دمایی از نفست را خدا در آن آمیخت
دمی که روح،چه راحت، دمیده شد به تنم

تمام گستره ات از ازل به نامم بود
اگر چه تا ابد آواره گرد این وطنم

هر آن زمان که ندا داده ام:خدایم کیست؟
تو از درون من آواز دادهای که:منم!

به من نجابت دریای چشم تو آموخت
که دل به برکه ی بی اصل وبی نسب نزنم

به غیر در تو شنا کردن آرزویم نیست
من آن نهنگ خلیجم، نه ماهی لنجم

غزل به لهجه ی دریا وکوه گویم،چون
تویی ستیغ کلام وکرانه ی سخنم

تو را چنان بسرایم به خلوتم هر شب
که خم شود،بزند ماه بوسه بر دهنم!

به زیر خاک،کفن را سیاه خواهم ساخت
فقط تو این قلمم را بپیچ در کفنم!
[/b]
__________________
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید