نمایش پست تنها
  #22  
قدیمی 04-01-2019
dada6 dada6 آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
نوشته ها: 88
سپاسها: : 1

12 سپاس در 11 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پنذهای زلال از دادا بیلوردی:
.
ده زلال پند (17)

*
161- خان زندگی
*
در زمانِ زندگی
هر کسی بر خویش خانِ زندگی
ثانیه چون اسب می تازد عجول و می نهد
ردّ پایی از جهانِ زندگی
داستانِ زندگی
*
162- عادتِ دَد
*
حقّ را سد می شود
چون حسادت بیش از حد می شود
رفتـه رفتـه آنکه بر اوجِ تکبّر می رسد
عادتش چون عادتِ دَد می شود
بدتر از بد می شود
*
163- رهرو
*
راه باید نو شود
معتقد پیش از همه رهرو شود
حرف می کاری اگر تنها در این باغِ وجود
گندمت شاید که روزی جو شود
قسمتی بر تو شود
*
164- نظم
*
شمس رو بر ماه کرد
ابتدا آن را ز شب آگاه کرد
کارهای خالقِ عالم ز روی نظم باد
آنکه چون تقلیدها دلخواه کرد
خلق را گمراه کرد
*
165- یکیست
*
دل یکی ، جانم یکیست
پیشِ خالق درد و درمانم یکیست
از عروسِ پیر سرگردان جدایم مدّتی ست
سفره ام مخصوص ومهمانم یکیست
آنکه را خوانم یکیست
*
166- ماندنی
*
آنکه من را خواند کیست؟!
کیست که در فکرِ جان و زندگیست؟!
روزگارم محشر است و هر کسی جایی روان
ماندنی بر من به جز الله نیست
او برایم ماندنیست
*
167- غرور
*
دل، مریض و مست رفت
گفت بر جانش خدایی هست، رفت
پیش تو بشکست چون حدِّ تعادل را غرور
وصل مُرد و مُهلتش دربست رفت
اعتبار از دست رفت
*
168- مردِ زندگی
*
باش مردِ زندگی
تا کشی هر لحظه دردِ زندگی
آنچنان کن که درین باغ از تو بالا غیرتاً
آب گیرد در نبردِ زندگی
برگِ زردِ زندگی
*
169- قلب
*
بافتِ قلبِ نفیس
میشود مانندِ قالیِ هریس
هر چه زیرِ بارِ سنگین می رود زیباتر است
لیک نوع دوختِ جانِ خسیس
همچو گونی و تَلیس
*
170- بندگی
*
محضرِ پروردگار
سجده کردی تاکنون مظلوم وار؟
آنچنان بودی که در دنیای تقریباً بزرگ
می کند انگار طفلی شیرخوار
گریه ی بی اختیار؟
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید