نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 07-29-2010
SHeRvin آواتار ها
SHeRvin SHeRvin آنلاین نیست.
ناظر و مدیر بخش موسیقی و سینما

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: Tehran
نوشته ها: 4,838
سپاسها: : 1,717

2,520 سپاس در 663 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دان گریدی آهنگساز مجموعه ماجراهای جانی کوئست (Jonny Quest) - که برای آن کاندید جایزه تلویزیونی امی (Emmy) شد - انگلیسی جادویی (Magic English سریالی از کمپانی دیسنی)، چندین سریال و فیلم تلویزیونی دیگر دیسنی از جمله دو انیمیشن تلویزیونی دیو و دلبر (Beauty And The Beast)، داستانهای محبوب کریسمس (Favorite Christmas Stories) و موسیقی چندین بازی بر مبنای فیلمهای دیسنی از جمله پیترپن (Peter Pan)، پوکاهانتس (Pocahontas) است.

دان گریدی معتقد است که :

در اصل ما از پنج نوع موسیقی استفاده میکنیم که با هر پروژه ای جور درمی آید. بعضی آهنگسازان یکی از این پنج نوع را بهتر از چهارتای دیگر انجام میدهد، تعدادی از آنها در دو یا سه نوع از آن مهارت دارند و آهنگسازانی هم هستند که از انجام همه آنها برمی آیند. تمام اینها به وسعت تواناییها و دانش آهنگساز بستگی دارد. این پنج نوع عبارتند از اجرای ارکسترال، صداسازی و طراحی صدا ( کار طراح صدا تهیه و تنظیم تمام صداهای فیلم غیر از دیالوگ است که در اینجه منظور افکتهای صوتی است که انواع ساز ایجاد میشود)، موسیقی مطابق با معیارهای روز/ مردم پسند، موسیقی منطقه ای و موسیقی یا ترانه مناسب زمان/مکان.

از نظر من این پنج عرصه تمام جنبه های مختلف یک پروژه را پوشش میدهند. با این وجود کارگردانان/تهیه کنندگانی هستند که در ابتدا نمیدانند چه میخواهند.از این حرف منظور بدی ندارم، میخواهم بگویم که آنها خیلی از چیزی که میخواهند مطمئن نیستند. به همین جهت آنها به آهنگساز و حس غریزی او تکیه میکنند و میخواهند ببیند او به چه نتیجه ای میرسد.

در یک فیلم انیمیشن کارگردان، تهیه کننده و طراح باید درباره نوع موسیقی که به بهترین شکل به کارشان بخورد فکر کنند. این اولین موردی است که باید بررسی شود، مورد دوم این است تمایل شخصی خودشان چیست؟ در بسیاری از موارد اولویت این دو مورد جابجا میشود و در نتیجه کارگردان/تهیه کننده به آنچه مورد تایید شخص خودشان است فکر میکنند و بعد متوجه میشوند که این انتخاب چندان کمکی به فیلم نمیکند.

من متاسفانه یک بار با کارگردانی مواجه شدم که عاشق درامز (سازهای کوبه ای) بود، من هم برایش با درامز کار کردم اما در انتهای پروژه کمپانی سازنده متوجه شد که در استفاده از درامز زیاده روی شده است. گاهی اوقات آهنگساز میتواند قضاوت بهتری داشته باشد و باید در مقابل آنچه که از اثر دریافت میکند، بهترین عکس العمل را نشان دهد.

آهنگساز قبل از شروع کردن یک پروژه جدید، باید بپرسد که مخاطبین او چه کسانی هستند و رده سنی و جنسیت آنها چیست؟ ما قرار است برای چه افرادی جذاب باشیم؟ من گاهی هنگام انجام دادن کار برای رده سنی 8 تا 13 برای کمپانی دیسنی دچار مشکل میشوم. مانند کتاب پو (ماجراهای وینی پو The Book of Pooh) و دامبو (Dumbo)، مشکل این است که چیزی که به نظر تهیه کننده برای بچه ها جالب است، با آنچه من، به عنوان آهنگساز در نظر دارم متفاوت است. من دو بچه 8 و 12 ساله دارم، پس من درواقع میتوانم تست تماشاگر را با آنها انجام دهم.

شاید آنها از نظر موسیقی کمی بیشتر از بچه های دیگر اطلاعات داشته باشند، چون در محیطی موزیکال بوده اند. با وجود این من همواره به همان نتیجه همیشگی میرسم که این است: یکی از وظایف آهنگساز این است که تهیه کننده را به ترکیب کردن هر دو نقطه نظر تشویق کند. بسیاری از آهنگسازان تسلیم خواسته های کارگردان میشوند و ما کارمان برآورده کردن دیدگاه های کارگردان است. و این اولین اصل کار ما است.

با این وجود ما باید سعی کنیم که این پروژه را تا جایی که میتوانیم ارتقا دهیم، بنابراین من به خصوص هنگامی که مخاطب بچه های کوچک باشند، سعی میکنم که یک پله از حد عادی بالاتر بروم. بسیاری از تهیه کنندگان تصور میکنند که باید یک موسیقی پر سرو صدا و شلوغ داشته باشیم اما این اصلا واقعیت ندارد. من فکر میکنم شما از همان ابتدا میتوانید بچه های کوچک را، حتا زمانی که در رحم مادر هستند، با موسیقی جالبتری آشنا کنید.

در خصوص رابطه بین آهنگساز و تهیه کننده/کارگردان باید بگویم که هر تهیه کننده/کارگردانی با دیگران متفاوت است، پس شما باشد کار را با نوشتن برای "آنها" آغاز کنید. من با کارگردانی کار میکردم که قبلا سه مرتبه با هم کار کرده بودیم و هربار به محض اینکه صدا از حد میانه به سمت زیر شدن متمایل میشد، اعتراض میکرد و میگفت "راستش من اصلا این هارپ (چنگ) را در این قسمت دوست ندارم، سازهای زهی را هم همینطور، خیلی صدای زیری دارند" به این ترتیب هنگامی که من فیلم سوم او را کار میکردم، همه چیز تیره و خموده بود. این خانم به هیچ وجه با یک جور هارپ، ساز زهی و پیانو کنار نمی آمد.

اتفاقا من در یک مهمانی که این خانم هم در آن حضور داشت بودم و شنیدم که او از اتفاقی که در کودکی برایش افتاده بود، برای کسی تعریف میکرد. برادر کوچک او با یک هفت تیر ترقه ای در گوش او شلیک کرده بود و از آن زمان به بعد گوش او مشکل پیدا کرده بود و بعضی صداها در گوش او صدای وزوزی ناراحت کننده ایجاد میکردند. من با عصبانیت به او گفتم "تو هیچ وقت این ماجرا را برای من نگفته بودی!" و او گفت" این ماجرا چه ربطی به کار دارد؟"

و من گفتم:" تو با هارپ زیر و پیانو و همه اینها مشکل ری، پس این قضیه خیلی هم به کار ربط دارد" پس حالا متوجه شدید که بد نیست گاهی آدم استودیو را ترک کند و به مهمانی برود. گاهی مشکلات در جاهایی نامنتظر حل میشوند. در کل، هیچ اشکالی ندارد که آهنگساز از کارگردان یا تهیه کننده بپرسد "آیا در این موسیقی چیزی هست که واقعا ناراحتت میکند؟ آیا تو به دلیل خاصی از کلارینت بدت می آید؟" اما اینرا هم بگویم که اگر شما در همان طول موجی که دو نفر دیگر در آن هستند، حرکت نکنید، به درد کار با این پروژه نخواهید خورد.
__________________

and the roads becomes my bride

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید