10-16-2009
|
|
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تسائي لون
تسائي لون
نام فارسي : تسائي لون
سال ولادت و فوت : حدود سالهاي سده اول و دوم ميلادي
مليت : چین
احتمالاً بسياري از خوانندگان با نام تسائيلون، مخترع كاغذ آشنا نيستند. ناديده گرفتن او در غرب با توجه به اهميت اختراعش واقعاً تعجبآور است. در بسياري از دائرةالمعارفهاي عمده حتي چند سطري درباره تسائيلون درج نشده و نام او به ندرت در كتابهاي درسي تاريخ آمده است. با توجه به اهميت آشكار كاغذ اين عدم توجه به نام تسائيلون ميتواند اين ظن را برانگيزد كه چنين فردي اصولاً چهرهاي افسانهاي و غيرواقعي ميباشد. تحقيقات دقيق اين نكته را روشن كرده است كه تسائيلون يك شخصيت واقعي و از مقامات دربار امپراطور چين بود و اينكه حدود سالهاي 105 نمونههايي از كاغذ به امپراطور هوتي تقديم شده است. شرح چينيها درباره اختراع تسائيلون (كه در تاريخ رسمي سلسلهي هان آمده است) كاملاً صريح و بيپرده و به دور از افسانهپردازي ميباشد. چينيها همواره به تسائيلون به خاطر اختراع كاغذ افتخار ميكنند و نام وي در چين به خوبي شناخته شده است.
مطلب زيادي درباره زندگي تسائيلون نميدانيم. بر اساس آنچه كه در اسناد و مدارك از اختراع او بسيار خوشحال شد، در نتيجه تسائيلون ترقي كرد، يك عنوان اشرافي به او در دسيسهبازيهاي دربار گرفتار شد كه سرانجام آن افول و سقوط او بود. در اين اسناد نقل ميشود تسائيلون پس از مغضوب شدن حمام گرفت، يكي از بهترين ربدشامبرهايش را پوشيد و سپس با نوشيدن جام زهر خودكشي كرد.
در قرن د.م ميلادي استفاده از كاغذ در چين تقريباً همگاني شد و در قرون بعد چين صادركننده كاغذ به ساير نواحي آسيا بود. مدت زماني طولاني چينيها فن كاغذسازي را محرمانه نگه داشتند. در سال 751 چند تن از كاغذسازان چيني به دست اعراب اسير شدند و كمي بعد سمرقند و بغداد نيز توليد كاغذ را آغاز كردند. فن ساخت كاغذ به تدريج در سراسر دنياي عرب رسوخ يافت و اروپائيان در قرن دوازدهم آن را از اعراب فرا گرفتند.
استفاده از كاغذ به تدريج زياد و زيادتر ميشد و پس از آنكه گوتمبرك صنعت نوين چاپ را اختراع كرد كاغذ در غرب به عنوان ماده اصلي براي تحرير جايگزين پوست شد.
امروزه كاغذ آنچنان فراوان و در دسترس همگان است كه وجود آن كاملاً بديهي مينمايد و تصور دنياي بدون كاغذ بسيار دشوار است. قبل از تسائيلون در چين بيشتر كتابها از بامبو ساخته ميشد. اين گونه كتابها بسيار سنگين و بيقواره بودند. برخي از كتابها نيز روي پارچههاي ابريشمي نگاشته ميشد ولي اين نوع كتابها به علت گراني نميتوانست مورد استفاده عموم قرار گيرد. در غرب قبل از عرضه كاغذ كتابها عمدتاً روي پوست تحرير ميشد پوست مخصوص تحرير را از پوست گوسفند يا گوساله كه به شكل خاصي عملآوري ميشد، ميساختند در واقع پوست جايگزين پاپيروس كه مورد علاقه يونانيها، رومنها و مصريها بود، گرديد. به هر حال هم پوست و هم پاپيروس نه تنها كمياب بود بلكه عملآوردن و آماده كردن آنها براي نوشتن هزينه زيادي دربر داشت.
امروزه به علت وجود كاغذ كتابها و مواد نوشتني را ميتوان اين چنين ارزان و در مقادير فراوان توليد كرد. درست است كه اگر دستگاههاي چاپ وجود نميداشت كاغذ نميتوانست آن اهميتي را كه امروزه دارد كسب كند ولي در عين حال اين هم واقعيت دارد كه دستگاههاي چاپ نيز بدون وجود مواد ارزان و فرواني كه بتوان روي آنها چاپ كرد از چنين اهميتي برخوردار نبود.
به اين ترتيب كدام يك از اين دو تن بايد بالاتر از ديگري باشد. تسائيلون يا گوتمبرگ؟ در عين حال كه من اين دو تن را از نظر اهميت معادل و مساوي با يكديگر ميدانم ولي به دلايل زير تسائيلون را بالاتر از گوتمبرگ قرار دادم:
1- كاغذ علاوه بر آنكه اصليترين ماده لازم براي تحرير است موارد مصرف فراوان ديگري نيز دارد. در واقع كاغذ يك ماده مصرفي چندين منظوره ميباشد كه تعداد موارد مصرف آن ميتواند موجب شگفتي شود، امروزه درصد بالايي از كاغذهايي كه توليد ميشود به مصارفي غير از چاپ و تحرير اختصاص دارد.
2- تسائيلون قبل از گوتمبرگ بود و ممكن است كه اگر كاغذ وجود نميداشت گوتمبرگ چاپ را اختراع نميكرد.
3- اگر فرضاً فقط يكي از اين دو مورد، كاغذ يا چاپ، اختراع شده بود گمان من اين است كه با كاغذ و چاپ باسمه (كه مدتها قبل از گوتمبرگ شناخته شده بود) كتابهاي بيشتري توليد ميشد تا با پوست و حروف چاپي قابل جابجايي اختراع گوتمبرگ.
به هر حال آيا مناسب است كه تسائيلون و گوتمبرگ را در بين ده نفر تأثيرگذارترين افراد جهان جاي دهيم؟ براي درك اهميت كامل اختراع كاغذ و اختراع چاپ ضروري است كه پيشرفت فرهنگي غرب و چين به طور نسبي مورد بررسي قرار گيرد.
قبل از قرن دوم تمدن چين در مقايسه با تمدن غرب از پيشرفت كمتري برخوردار بود. در هزارهي اول ميلادي فرهنگ و هنر و تمدن چينيها از غرب پيشي گرفت و بر اساس معيارهاي مختلف، تمدن چين در يك دوره هفتصد- هشتصد ساله پيشرفتهترين تمدن روي زمين بود. اما پس از قرن پانزدهم اروپا چين را پشت سر گذاشت. براي اين تغييرات توجيهات فرهنگي مختلفي ارائه شده است. اما بيشتر اين توجهات ظاهراً آنچه را كه من سادهترين توجيه ميدانم ناديده ميگيرد.
درست است كه كشاورزي و فن تحرير در قرون اوليه قبل از چين در خاورميانه گسترش يافته بود ولي اين عامل به تنهايي نميتواند پاسخي به اين سؤال باشد كه چرا تمدن در آن زمان از تمدن غرب فاصله داشت. به نظر من عامل قطعي اين امر در چين قبل از تسائيلون عدم دسترسي به مواد مناسب لازم براي نوشتن بود. در غرب پاپيروس موجود و فراهم بود اگر چه اين ماده نقايص و كم و كسريهاي خود را داشت ولي به هر حال طومارهاي پاپيروسي نسبت به كتابهايي كه از چوب و بامبو ساخته ميشد بهتر بود. كمبود مواد مناسب براي نوشتن مانع غيرقابل غلبهاي در راه پيشرفت فرهنگي چين به شمار ميآمد. مثلاً يك محقق چيني در آن دوران براي جابجايي تعداد معدودي از كتابهاي خود به يك واگن بزرگ نياز داشت. حال تصور كنيد با چنين اوضاع و احوال اداره تشكيلات دولتي چين، با آن وسعت تا چه اندازه مشكل و طاقتفرسا بود.
اختراع كاغذ توسط تسائيلون اين وضعيت را به كلي تغيير داد. با داشتن يك ماده مناسب براي نوشتن تمدن چين سريعاً به پيشرفت دست يافت و طي چند قرن توانست از غرب پيشي گيرد. البته عدم وحدت سياسي غرب نيز در اين باب نقش داشت ولي اين نميتوانست تمام داستان باشد. در قرن چهارم وحدت و يكپارچگي در چين به مراتب كمتر از غرب بود. ولي با وجود اين آن كشور توانست در جنبههاي فرهنگي سريعاً رشد كند. در خلال قرون بعد در حالي كه پيشرفت غرب بسيار كند و بيرمق بود چينيها اختراعات مهمي مانند قطبنما، باروت و چاپ باسمه را ارائه دادند و از آنجا كه كاغذ ارزانتر از پوست و به مقدار فراوان در دسترس بود كفههاي ترازو به نفع چين پايين آمد.
پس از آغاز استفاده از كاغذ در بين ملل غربي آنها توانستند با چين مقابله كنند و حتي موفق شدند فاصله فرهنگي موجود بين غرب و چين را به تدريج كمتر نمايند. نوشتههاي ماركوپولو مؤيد اين واقعيت ميباشد كه حتي در قرن سيزدهم اوضاع و احوال در چين به مراتب از اروپا بهتر بوده است.
چرا چين سرانجام از غرب عقب افتاد؟ در اين باب توجهات فرهنگي پيچيده متعددي ارائه شده است ولي شايد يك توجيه ساده فني بيش از ساير توجيهات بيانگر موضوع باشد. نابغهاي به نام گوتمبرگ در اروپاي رو به پيشرفت گذاشت. چين كه گوتمبرگي نداشت به همان چاپ باسمهاي بسنده كرد و در نتيجه پيشرفت فرهنگي آن دچار وقفه شد.
اگر كسي تحليلهاي گفته شده را بپذيرد به اين نتيجه ميرسد كه تسائيلون و گوتمبرگ دو چهره اصلي تاريخ بشري هستند. البته دليل ديگري نيز براي برتري تسائيلون نسبت به بسياري از مخترعين ديگر وجود دارد. بسياري از اختراعات محصول زمان خود هستند حتي اگر شخص به خصوصي كه آن را ارائه داد وجود نميداشت باز هم آن اختراع توسط ديگري پديد ميآمد. اما در مورد اختراع كاغذ نميتوان چنين مطلبي را بيان كرد. اروپائيان هزار سال پس از تسائيلون، آن هم پس از آنكه نحوه كار را از اعراب فرا گرفتند توليد كاغذ را آغاز كردند. به همين دليل مردمان ساير نواحي آسيا پس از آنكه كاغذهايي را كه در چين ساخته شده بود ديدند هرگز نتوانستند چگونگي ساخت آن را دريابند و خود به توليد آن بپردازند. واضح است كه ابداع روشي براي ساخت كاغذ واقعي به قدري سخت و دشوار بود كه لزوماً نميتوان آن را مفيد كرد كه بايد در جامعهاي با فرهنگ نسبتاً پيشرفته اتفاق ميافتاد بلكه انجام آن فقط ميتوانست مرهون تلاش خستگيناپذير و پشتكار فردي نابغه و مستعد باشد و تسائيلون چنين فردي بود.
روشي كه او براي ساخت كاغذ به كار گرفت، صرف نظر از جنبهي مكانيكي كار كه در سال 1800 ميلادي ارائه شد، اصولاً همان روشي است كه از آن زمان تاكنون به كار گرفته شده است.
اينها دلايلي است كه من فكر ميكنم بايد جاي هر دو نفر، گونمبرگ و تسائيلون بين ده نفر اول در اين كتاب باشد و البته تسائيلون قبل از گوتمبرگ.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|