نمایش پست تنها
  #12  
قدیمی 07-26-2009
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

همه‌ مردم‌ «مشاهده‌گر» رفتارهاي‌ هم‌نوعانشان‌ هستند و غالباً برداشتي‌ ذهني‌ از حالت‌ بدن‌، ژست‌ يا حركات‌ دست‌ و صورت‌ آنها دارند. هدف‌ از مشاهده‌ مردم‌، دستيابي‌ به‌ درك‌ عميق‌تر تعاملات‌ انساني‌ و نيز پيش‌بيني‌ رفتارهاي‌ احتمالي‌ انسان‌ است‌ كه‌ نشان‌ مي‌دهد چگونه‌ نوع‌ خاصي‌ از رفتار شكل‌ مي‌گيرد و يا تغيير مي‌كند. چنين‌ الگوهايي‌ سبب‌ شناسايي‌ رفتارهاي‌ مختلف‌ مي‌شوند و با استفاده‌ از آنها مي‌توان‌ پي‌ برد كه‌ در هنگام‌ تعاملات‌ و ارتباط‌هاي‌ زباني‌، زير لايه‌ سطحي‌ اين‌ رفتارها چه‌ چيزي‌ در حال‌ رخ‌ دادن‌ است‌. پرسشي‌ كه‌ مطرح‌ مي‌شود اين‌ است‌ كه‌ آيا زبان‌ بدن‌ تماماً ذاتي‌ است‌ و يادگيري‌ در آن‌ هيچ‌ نقشي‌ ندارد و يا بخشي‌ از نشانه‌هاي‌ زبان‌ بدن‌ تابع‌ ويژگي‌هاي‌ اجتماعي‌ است‌؟ تنها راه‌ پاسخ‌ دادن‌ به‌ اين‌ پرسش‌ مشاهده‌ مردم‌ است‌؛ اينكه‌ آيا صرف‌ نظر از فشارهاي‌ فرهنگي‌ متفاوت‌ زبان‌ بدن‌ در تمامي‌ جوامع‌ بشري‌ به‌ يك‌ صورت‌ رخ‌ مي‌دهد يا خير. مثلاً آيا در همه‌ جا وقتي‌ مردم‌ عصباني‌ هستند پاي‌ خود را به‌ زمين‌ مي‌كوبند، يا در هنگام‌ خشم‌ دندان‌قروچه‌ مي‌كنند و يا زماني‌ كه‌ با دوستي‌ سلام‌ عليك‌ مي‌كنند ابروهاي‌ خود را بالا مي‌برند. براي‌ پاسخ‌ دادن‌ به‌ اين‌ پرسش‌ در ادامه‌ به‌ بررسي‌ انواع‌ رفتارهاي‌ بدن‌ مي‌پردازيم‌.

رفتارهاي‌ اكتشافي‌

مشاهده‌ عربي‌ صحرانشين‌، فيلسوفي‌ آلماني‌ يا روشنفكري‌ فرانسوي‌ كه‌ هر سه‌ دست‌ به‌ سينه‌ نشسته‌اند، سبب‌ پديد آمدن‌ اين‌ تصور مي‌شود كه‌ چنين‌ رفتارهايي‌ ذاتي‌اند؛ حال‌ آنكه‌ گذاشتن‌ دستها بر روي‌ سينه‌ رفتاري‌ اكتشافي‌ است‌. گونه‌ انسان‌ دست‌هايي‌ با ساخت‌ همانندي‌ را به‌ ارث‌ برده‌ است‌، چه‌ صحرانشين‌ باشد چه‌ فيلسوف‌ يا متفكر. در مرحله‌اي‌ از زندگي‌، انسان‌ از طريق‌ فرايند آزمون‌ و خطا به‌ مجموعه‌ طرح‌هاي‌ احتمالي‌اي‌ كه‌ بر اساس‌ آن‌ مي‌تواند دست‌هايش‌ را بر روي‌ سينه‌اش‌ بگذارد كشف‌ مي‌كند. با توجه‌ به‌ محدود بودن‌ اين‌ مجموعه‌ احتمالي‌، مشابه‌ بودن‌ چنين‌ رفتاري‌ ميان‌ انسانها ديگر چندان‌ عجيب‌ نخواهد بود. بنابراين‌ رفتارهاي‌ اكتشافي‌ تا حدودي‌ ذاتي‌اند زيرا بر اساس‌ امكانات‌ ژنتيكي‌ يا آناتومي‌ بدن‌ انسان‌ شكل‌ گرفته‌ است‌ نه‌ صرفاً بر پايه‌ دستورالعملهاي‌ ژنتيكي‌ مشخص‌. رفتارهاي‌ اكتشافي‌ به‌ صورت‌ ناخودآگاه‌ در طول‌ فرايند رشد كسب‌ مي‌شوند. از اين‌رو نمي‌توان‌ به‌ روشني‌ نحوه‌ عملكرد و حتي‌ زمان‌ دقيق‌ يادگيري‌شان‌ را توضيح‌ داد. اين‌ رفتارها جهان‌شمول‌ هستند و به‌ همين‌ دليل‌ غالباً با رفتارهاي‌ ذاتي‌ اشتباه‌ گرفته‌ مي‌شوند.

رفتارهاي‌ جذبي‌
رفتارهاي‌ جذبي‌ رفتارهايي‌ هستند كه‌ انسان‌ به‌ صورت‌ ناخودآگاه‌ از ساير هم‌نوعانش‌ تقليد مي‌كند. همانند رفتارهاي‌ اكتشافي‌ توضيح‌ دقيق‌ زمان‌ و نحوه‌ يادگيري‌ اين‌ رفتارها مشكل‌ است‌. اما برخلاف‌ رفتارهاي‌ اكتشافي‌، رفتارهاي‌ جذبي‌ فرهنگ‌ ـ بنياد است‌ و از گروهي‌ به‌ گروهي‌، از فرهنگي‌ به‌ فرهنگي‌ و از جامعه‌اي‌ به‌ جامعه‌ ديگر تفاوت‌ دارد. از آنجا كه‌ انسان‌ موجودي‌ مقلد است‌، غيرممكن‌ است‌ در جامعه‌اي‌ زندگي‌ كند و از الگوهاي‌ رفتاري‌ خاص‌ آن‌ جامعه‌ تأثير نپذيرد. از اين‌ روست‌ كه‌ شيوه‌ خنديدن‌، اخم‌ كردن‌، راه‌ رفتن‌ و ايستادن‌ تابع‌ همين‌ تأثيرات‌ اجتماعي‌ است‌. تخطي‌ يا اغراق‌ در نشان‌ دادن‌ چنين‌ رفتارهايي‌ منجر به‌ خدشه‌دار شدن‌ ارتباط‌ مي‌گردد. اجراي‌ ناخوشايند مجري‌ برنامه‌ صندلي‌ داغ‌ ريشه‌ در بزرگنمايي‌ بيش‌ از حد احساساتش‌ با به‌ كارگيري‌ زبان‌ بدن‌ خاص‌ آن‌ و نيز استفاده‌ نامناسب‌ و بيجا از آن‌ دارد. مثلاً وي‌ براي‌ نشان‌ دادن‌ تأثر يا حظ‌ ناشي‌ از سخنان‌ مهمان‌ چنان‌ در حركات‌ خود اغراق‌ مي‌كند كه‌ گويي‌ تفاوت‌ بازيگري‌ را با مجريگري‌ نمي‌داند.

رفتارهاي‌ آموخته‌
رفتارهايي‌ هستند كه‌ به‌ صورت‌ كاملاً آگاهانه‌ از طريق‌ آموزش‌ يا مشاهده‌ و تمرين‌ تحليلي‌ فردي‌ فراگرفته‌ مي‌شوند. در يك‌ سوي‌ طيفِ رفتارهاي‌ آموخته‌، رفتارهاي‌ بسيار پيچيده‌ و مشكلي‌ چون‌ راه‌ رفتن‌ روي‌ دستها ـ كه‌ آكروبات‌بازها انجامش‌ مي‌دهند ـ وجود دارد و در سوي‌ ديگر طيف‌، رفتارهاي‌ ساده‌اي‌ چون‌ چشمك‌ زدن‌ و دست‌ تكان‌ دادن‌ ديده‌ مي‌شود. در بعضي‌ موارد برخي‌ از رفتارهاي‌ آموخته‌ با رفتارهاي‌ جذبي‌ همپوشي‌ دارند مثلاً دست‌ تكان‌ دادن‌. نكته‌ جالب‌ توجه‌ اينكه‌ رفتارهاي‌ به‌ نظر ساده‌ در هنگام‌ فراگيري‌ بسيار دشوار بوده‌اند. كودكي‌ را به‌ خاطر آوريد كه‌ مي‌كوشد چشمك‌زدن‌ يا سوت‌زدن‌ ياد بگيرد. به‌ همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ بعضي‌ از افراد هيچگاه‌ نمي‌توانند چشمك‌ يا سوت‌ بزنند. اين‌ رفتارها نيز به‌ شدت‌ تابع‌ شرايط‌ فرهنگي‌ جامعه‌اند. با ديدن‌ دوستي‌ يا همكاري‌ در ايستگاه‌ مترو ناخودآگاه‌ با گذاشتن‌ دستها بر روي‌ سينه‌ به‌ او چاكرم‌، مخلصم‌ هم‌ مي‌گوييم‌ يا با بالا بردن‌ دست‌ به‌ او سلام‌ و احوال‌پرسي‌ مي‌كنيم‌؛ نكته‌ جالب‌ و مهم‌ اين‌ است‌ كه‌ فاصله‌ بين‌ ما آنقدر زياد است‌ كه‌ ما اصلاً صداي‌ همديگر را نمي‌شنويم‌.

رفتارهاي‌ تلفيقي‌
تا به‌ اينجا مي‌توان‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ انسان‌ به‌ چهار شيوه‌ متفاوت‌ زبان‌ بدن‌ را فرامي‌گيرد: خصوصيات‌ ژنتيكي‌، كشفيات‌ شخصي‌، جذب‌ اجتماعي‌ و آموزش‌ آگاهانه‌. هر يك‌ از رفتارهاي‌ پيش‌گفته‌ تحت‌ تأثير عوامل‌ اجتماعي‌ يا فرهنگي‌ قرار مي‌گيرند. مثلاً رفتارهاي‌ ذاتي‌ غالباً به‌ طور چشمگيري‌ تحت‌ تأثير فشارهاي‌ اجتماعي‌ اصلاح‌ و تعديل‌ مي‌شوند. گريه‌هاي‌ بچگانه‌ در طول‌ زندگي‌ به‌ دليل‌ مسائل‌ فرهنگي‌ تبديل‌ به‌ اشك‌ ريختن‌هاي‌ آرام‌ و بي‌صدا، هق‌هق‌هاي‌ سركوب‌ شده‌، جيغ‌هاي‌ هيستريكي‌ و يا ناله‌هاي‌ رقت‌بار مي‌شوند. عملكردهاي‌ اكتشافي‌ نيز به‌ روشي‌ مشابه‌ تحت‌ تأثير رقابتهاي‌ ناخودآگاهِ الگوهاي‌ اجتماعي‌ قرار مي‌گيرند. نشستن‌ در حالي‌ كه‌ پاها روي‌ هم‌ انداخته‌ شده‌اند احتمالاً به‌ عنوان‌ رفتاري‌ كه‌ نشان‌دهنده‌ آرامش‌ و اطمينان‌ است‌ كشف‌ شد اما بعدها بر اثر قواعد نانوشته‌ اجتماعي‌ فراگير شد. بچه‌ها بدون‌ اينكه‌ از چنين‌ كاركردي‌ آگاهي‌ داشته‌ باشند شروع‌ به‌ تقليد اين‌ رفتار مي‌كنند. يا دختربچه‌ها با ديدن‌ پليس‌ يا نيروي‌ انتظامي‌ مانند مادران‌ خود روسري‌ خود را مرتب‌ مي‌كنند بدون‌ اينكه‌ از دليل‌ اين‌ كار آگاهي‌ داشته‌ باشند.


كاربرد زبان‌ بدن‌
كاركردهاي‌ زبان‌ بدن‌ را مي‌توان‌ به‌ شش‌ طبقه‌ اصلي‌ تقسيم‌ كرد. پنج‌ رفتار منحصر به‌ انسان‌ است‌ و بستگي‌ به‌ ذهن‌ پيچيده‌ و كاملاً تكامل‌يافته‌ او دارد. تنها رفتاري‌ كه‌ بين‌ انسان‌ و حيوان‌ مشترك‌ است‌، رفتارهاي‌ احساسي‌ است‌. از سوي‌ ديگر چنين‌ رفتارهايي‌ به‌ دليل‌ ذاتي‌ بودن‌، در تمام‌ جوامع‌ بشري‌ به‌ صورت‌ نسبتاً مشابهي‌ ديده‌ مي‌شوند. حركات‌ صورت‌ از جمله‌ اين‌ رفتارهاست‌ كه‌ در تعاملات‌ روزمره‌ كاربرد بسيار و فراگير دارد.

1-كاربرد احساسي‌
تمام‌ نخستي‌ها مي‌توانند احساساتشان‌ را از طريق‌ صورت‌ بيان‌ كنند. در گونه‌هاي‌ پيشرفته‌تر عضلات‌ صورت‌ به‌ شدت‌ تكامل‌ يافته‌ است‌ و انجام‌ مجموعه‌ زيادي‌ از حالات‌ چهره‌ را امكان‌پذير مي‌سازد. در انسان‌ چنين‌ تكاملي‌ به‌ بالاترين‌ حد خود مي‌رسد و مي‌توان‌ گفت‌ كه‌ علائم‌ غيركلامي‌ از طريق‌ صورت‌ انسان‌ منتقل‌ مي‌شوند. دستهاي‌ انسان‌ نيز به‌ همان‌ اندازه‌ حائز اهميت‌اند. زيرا مي‌توانند كوچكترين‌ تغييراتي‌ را كه‌ هنگام‌ گفتگو در حالات‌ روحي‌ مشاركين‌ رخ‌ مي‌دهد با حركات‌ بسيار ظريفي‌ نشان‌ دهند. در جام‌ جهاني‌ فوتبال‌، در ديداري‌ حساس‌، موقعيت‌ گلي‌ را به‌ ياد آوريد كه‌ از دست‌ مي‌رود. در چنين‌ بافتي‌ به‌ طور ناخودآگاه‌ با گفتن‌ آه‌ يا اَه‌ يا واي‌ دستهاي‌ تماشاچيان‌ بر روي‌ سرهايشان‌ قلاب‌ مي‌شود.

2- كاربرد ميميك‌
رفتارهاي‌ ميميك‌ رفتارهايي‌ هستند كه‌ غالباً گوينده‌ تلاش‌ مي‌كند تا حد امكان‌ آنها را به‌ خوبي‌ تقليد كند. در انجام‌ چنين‌ رفتارهايي‌ است‌ كه‌ رفتارهاي‌ مشترك‌ ميان‌ انسان‌ و حيوان‌ از يكديگر متمايز مي‌شوند و رفتارها كاملاً خاص‌ انسان‌ مي‌گردند. در اين‌ نوع‌ رفتارها تلاش‌ مي‌شود تا كپي‌ برابر اصلي‌ از تصويري‌ ارائه‌ شود. اين‌ تصوير مي‌تواند مربوط‌ به‌ انسان‌، حيوان‌، يك‌ شي‌ء و حتي‌ يك‌ عمل‌ باشد. در انجام‌ حركات‌ ميميك‌ نبايد قاعده‌ تصنعي‌ اعمال‌ گردد. يك‌ ميمِ (mime) موفق‌ بايد به‌ گونه‌اي‌ اجرا شود كه‌ حتي‌ كسي‌ كه‌ پيش‌تر آنرا نديده‌ نيز به‌ خوبي‌ پيامش‌ را درك‌ كند. اساساً سه‌ نوع‌ رفتار ميميك‌ وجود دارد.

ميم‌هاي‌ اجتماعي‌:
به‌ اين‌ نوع‌ ميم‌ها كه‌ به‌ صورت‌ فراگيري‌ در جامعه‌ كاربرد دارد و همه‌ از آن‌ استفاده‌ مي‌كنند، ميم‌هاي‌ حفظ‌ ظاهر هم‌ گفته‌ مي‌شود. خود را در مهماني‌اي‌ تصور كنيد كه‌ به‌ شما بد مي‌گذرد، اما هر بار با ديدن‌ صاحب‌ مهماني‌ لبخند مهربان‌تر و از سر شادي‌ بيشتري‌ تحويلش‌ مي‌دهيد. يا دوستان‌ و اقوام‌ دوري‌ كه‌ در مراسم‌ عزاداريِ عزيزي‌ از دست‌ رفته‌، خود را بيش‌ از آنچه‌ حقيقتاً هستند غمگين‌ و ناراحت‌ نشان‌ مي‌دهند. در ميم‌هاي‌ اجتماعي‌ تمام‌ تلاش‌ انسان‌ براي‌ گول‌ زدن‌ ديگران‌ است‌ نه‌ خودش‌. براي‌ خوشنودي‌ ديگران‌ مي‌خندد، گريه‌ مي‌كند يا مي‌رقصد.

ميم‌هاي‌ نمايشي‌:
رفتارهايي‌ هستند كه‌ هنرپيشگان‌ و بازيگران‌ از آن‌ استفاده‌ مي‌كنند و غالباً از طريق‌ تماشاي‌ دقيق‌ چنين‌ رفتارهايي‌ و يا انجام‌ دادن‌ يا تمركز كردن‌ بر آنهاست‌ كه‌ در هنگام‌ بازي‌ مي‌توانند به‌ ايفاي‌ نقشي‌ خاص‌ بپردازند. اكنون‌ مي‌توانيم‌ دريابيم‌ كه‌ چرا بازي‌ اكثر سريال‌هاي‌ خانوادگي‌ ايراني‌ به‌ مذاق‌ مخاطب‌ خوش‌آيند نيست‌. زيرا اكثراً رفتارهاي‌ تصنعي‌اي‌ هستند كه‌ از بازنمود واقعي‌شان‌ در زندگي‌ روزمره‌ فاصله‌ دارند و برعكس‌ مجموعه‌ سريال‌ «زير تيغ‌» بخشي‌ از موفقيت‌ خود را مديون‌ بازيگراني‌ است‌ كه‌ فضايي‌ بسيار باورپذير خلق‌ مي‌كنند.
ميم‌هاي‌ نسبي‌:
در اين‌ نوع‌ ميم‌ها انسان‌ از چيزهايي‌ الگوبرداري‌ مي‌كند كه‌ هيچوقت‌ نبوده‌ و نمي‌تواند باشد. مانند پرنده‌ يا قطره‌ باران‌. غالباً در اين‌ نوع‌ ميم‌ها نقش‌ دستها بيش‌ از ساير بخشهاي‌ بدن‌ است‌. مثلاً براي‌ نشان‌ دادن‌ پرنده‌ دستها مانند بال‌ باز و بسته‌ مي‌شوند. يا براي‌ شليك‌ كردن‌ از دو انگشت‌ دست‌ براي‌ ساختن‌ تفنگ‌ استفاده‌ مي‌شود.


3-كاربردهاي‌ طرح‌واره‌اي‌
رفتارهاي‌ طرح‌واره‌اي‌ گونه‌ خلاصه‌ شده‌ رفتارهاي‌ ميم‌ هستند. در اين‌ رفتار تلاش‌ مي‌شود تا از طريق‌ توجه‌ به‌ تنها يك‌ ويژگي‌ برجسته‌ از چيزي‌ و نماياندنش‌، طرحي‌ از آن‌ ارائه‌ شود. بنابراين‌ چنين‌ طرحي‌ نمي‌تواند كاملاً واقعي‌ باشد. مثلاً با قرار دادن‌ دستهاي‌ مشت‌ شده‌ در دو طرف‌ سر در حالي‌ كه‌ انگشتهاي‌ اشاره‌ كاملاً باز يا خميده‌ هستند يا با مشت‌ كردن‌ دست‌ هنگامي‌ كه‌ انگشتهاي‌ اشاره‌ و كوچك‌ كاملاً باز هستند مي‌توان‌ طرحي‌ از گاو ارائه‌ كرد. البته‌ بايد به‌ خاطر داشت‌ كه‌ شيوه‌ نشان‌ دادن‌ طرح‌واره‌ها تماماً فرهنگي‌ بوده‌ و تابع‌ محدوديتهاي‌ فرهنگي‌ است‌.

4-كاربردهاي‌ سمبليك‌
رفتارهاي‌ سمبليك‌ به‌ كيفيتي‌ انتزاعي‌ اشاره‌ دارند كه‌ معادل‌ مشخصي‌ در دنياي‌ اشياء يا حركات‌ ندارند. بنابراين‌ به‌ سمت‌ انتزاعي‌ شدن‌ پيش‌ مي‌روند. چنين‌ رفتارهايي‌ كاملاً فرهنگي‌اند و از جامعه‌اي‌ به‌ جامعه‌ ديگر تفاوت‌ دارند. مثلاً در ايران‌ براي‌ نشان‌ دادن‌ پيروزي‌ در هر زمينه‌اي‌ از علامت‌ دست‌، به‌ صورت‌ “V“ استفاده‌ مي‌كنند، در حالي‌ كه‌ در انگلستان‌ يا ساير كشورهاي‌ انگليسي‌ زبان‌ تنها براي‌ پيروزي‌ در جنگ‌ از اين‌ نشانه‌ استفاده‌ مي‌شود و در ساير موارد، دست‌ مشت‌ شده‌اي‌ كه‌ تنها انگشت‌ شست‌ رو به‌ بالا باز است‌ كاربرد دارد. در برخي‌ كاربردهاي‌ سمبليكِ زبان‌، شاهد تصويرگونگي‌ هستيم‌. براي‌ نمونه‌ مي‌توان‌ به‌ نشانه‌هاي‌ متفاوتي‌ كه‌ در جوامع‌ مختلف‌ براي‌ اشاره‌ به‌ احمق‌ بودن‌ به‌ كار مي‌رود اشاره‌ كرد كه‌ در همه‌ آنها به‌ نوعي‌ به‌ شقيقه‌ها اشاره‌ مي‌شود؛ جايي‌ كه‌ احتمالاً تفكر در آن‌ واقع‌ شده‌ است‌.

5- كاربردهاي‌ تخصصي‌
اين‌ رفتارها در مشاغل‌ و حرفه‌هاي‌ گوناگون‌ براي‌ بيان‌ معاني‌ خاص‌ مورد استفاده‌ قرار مي‌گيرند و معمولاً براي‌ كساني‌ كه‌ در خارج‌ از آن‌ حرفه‌ فعاليت‌ مي‌كنند معناي‌ خاصي‌ ندارند. به‌ نظر مي‌رسد اين‌ نوع‌ رفتارها جهاني‌اند و در بين‌ تمامي‌ افرادي‌ كه‌ در آن‌ رشته‌ كار يكسان‌اند. به‌ عنوان‌ مثال‌ آتش‌نشانان‌ در همه‌ جاي‌ دنيا براي‌ نشان‌ دادن‌ بالا بردن‌ فشار آب‌، دست‌ راست‌ خود را بالا مي‌برند در حالي‌ كه‌ دست‌ چپشان‌ در كنار بدنشان‌ قرار دارد. يا براي‌ نشان‌ دادن‌ كاهش‌ فشار در حالي‌ كه‌ دست‌ راست‌ را در امتداد شانه‌ باز نگاه‌ داشته‌اند دست‌ چپ‌ را بالا مي‌برند. به‌ كارگيري‌ زبان‌ بدني‌ خاص‌ در جايي‌ كه‌ ضرورتي‌ براي‌ به‌ كارگيري‌اش‌ وجود ندارد مي‌تواند به‌ طور ناخودآگاه‌ مقبول‌ باشد. همه‌ ما با ديدن‌ سردار رويانيان‌ به‌ توصيه‌هاي‌ او با دقت‌ گوش‌ مي‌كنيم‌. زيرا وي‌ حتي‌ در مصاحبه‌اي‌ تلويزيوني‌ نيز از زبان‌ بدن‌ خاص‌ يك‌ پليس‌ استفاده‌ مي‌كند كه‌ اين‌ امر به‌ توصيه‌هاي‌ او تا حد زيادي‌ اعتبار مي‌بخشد. مثلاً در هنگام‌ صحبت‌ كردن‌، كف‌ دو دست‌ خود را لحظه‌اي‌ مقابل‌ صورت‌ مخاطب‌ مي‌گيرد كه‌ تداعي‌ كننده‌ فرمان‌ ايست‌ به‌ رانندگان‌ است‌.


6-كاربردهاي‌ كدگذاري‌ شده‌
برخلاف‌ ساير كاربردهاي‌ پيش‌گفته‌، اين‌ كاربرد بخشي‌ از نظام‌ رسمي‌ نشانه‌هاست‌. نشانه‌هاي‌ چنين‌ كاربردي‌ در چارچوب‌ نظام‌ نشانه‌اي‌ پيچيده‌اي‌ شكل‌ مي‌گيرد كه‌ منجر به‌ پيدايش‌ يك‌ نظام‌ زباني‌ حقيقي‌ مي‌گردد. ويژگي‌ منحصر به‌ فرد اين‌ نظام‌ اين‌ است‌ كه‌ ارزش‌ هر نشانه‌ در ارتباط‌ با ساير نشانه‌ها تعريف‌ مي‌شود و اصول‌ صورت‌بندي‌ شده‌اي‌ بر كاربردشان‌ نظارت‌ مي‌كند. نمونه‌ بارز اين‌ كاربرد زبان‌ بدن‌ را مي‌توان‌ در زبان‌ اشاره‌ يافت‌ كه‌ ناشنوايان‌ براي‌ ارتباط‌ با يكديگر از آن‌ استفاده‌ مي‌كنند.
با طرح‌ اين‌ بحث‌ مفصل‌ درباره‌ زبان‌ بدن‌، نگارنده‌ مي‌كوشد به‌ اهميت‌ كاربرد زبان‌ بدن‌ در ارتباطات‌ روزمره‌ بپردازد. گرايس‌ با قائل‌ شدن‌ به‌ ضرورت‌ رعايت‌ چهار اصل‌ كميت‌، كيفيت‌، شيوه‌ و ارتباط‌ ـ كه‌ به‌ ترتيب‌ ناظر بر دادن‌ اطلاعات‌ به‌ اندازه‌ كافي‌، راست‌ گفتن‌، پرهيز از مبهم‌گويي‌ و پرداختن‌ به‌ موضوع‌ صحبت‌ است‌ ـ كوشيد تا موفقيت‌آميز بودن‌ ارتباط‌ را تحت‌ عنوان‌ «اصل‌ همكاري‌» صورت‌بندي‌ كند. با وجود اين‌ در گفتمان‌هاي‌ روزمره‌ در سطوح‌ مختلف‌ جامعه‌ از جمله‌ گفتمان‌هاي‌ سياسي‌، فرهنگي‌، انتقادي‌ و غيره‌، حتي‌ با رعايت‌ تمام‌ اصول‌ همكاري‌ گرايس‌، ارتباط‌ به‌ شكل‌ طبيعي‌ و موفق‌ شكل‌ نمي‌گيرد. خاستگاه‌ چنين‌ ناكامي‌اي‌ را بايد در عدم‌ كاربرد زبان‌ بدن‌ مناسب‌ با موقعيت‌هاي‌ مورد نظر دانست‌. معلمي‌ كه‌ مي‌كوشد در كلاس‌، دانش‌آموزي‌ را تشويق‌ كند، بايد بتواند به‌ درستي‌ از طريق‌ حركات‌ دست‌ و صورت‌، نگاه‌ اميدواركننده‌ و تكان‌دادن‌هاي‌ آرام‌ سر نيز چنين‌ حسي‌ را به‌ او القا كند. يا سخنراني‌ كه‌ در حال‌ ايراد نطقي‌ درباره‌ روش‌هاي‌ غلبه‌ بر فراموشي‌ است‌، نبايد پيوسته‌ با دست‌ لاله‌ گوش‌ خود را بگيرد. زيرا چنين‌ رفتاري‌ دقيقاً معادل‌ فراموش‌ كردن‌ بخشي‌ از موضوع‌ صحبت‌ است‌. بار ديگر كه‌ به‌ سخنراني‌ دكتر حسين‌ الهي‌ قمشه‌اي‌ گوش‌ مي‌كنيد، مي‌توانيد اين‌ رفتار را مشاهده‌ نماييد.
در عرصه‌ سياست‌ نيز مي‌توان‌ شاهد عدم‌ كاربرد صحيح‌ زبان‌ بدن‌ بود. گاهي‌ بدون‌ داشتن‌ پيشينه‌اي‌ از فعاليت‌هاي‌ يك‌ كانديداي‌ سياسي‌ وي‌ را نماينده‌ خوبي‌ نمي‌يابيد. شايد دليل‌ اين‌ امر ژست‌هاي‌ سياسي‌ نابجاي‌ او هنگام‌ ايراد نطقي‌ آتشين‌ باشد. بيل‌ كلينتون‌ در ماجراي‌ رسوايي‌ لوينسكي‌ با هر بار قرار دادن‌ آرام‌ انگشت‌ بر روي‌ بيني‌ و گرفتن‌ آن‌ از دو طرف‌، دروغ‌ گفتن‌ خود را محرز مي‌كرد؛ چون‌ دقيقاً در هنگام‌ دروغگويي‌، چنين‌ زبان‌ بدني‌ كاربرد عام‌ مي‌يابد. گاهي‌ در تلويزيون‌ يا سالن‌ تئاتر در حال‌ تماشاي‌ نمايشي‌ ايرلندي‌ هستيد كه‌ با وجود ترجمه‌ فوق‌العاده‌ و بازيهاي‌ روان‌ بازيگران‌ نمي‌توانيد با آن‌ ارتباط‌ برقرار كنيد. دليل‌ اين‌ امر به‌ كارگيري‌ زبان‌ بدن‌ فارسي‌ به‌ جاي‌ حركات‌ متناسب‌ با ديالوگهايي‌ است‌ كه‌ در فرهنگي‌ غيرفارسي‌ خلق‌ شده‌اند.
عكس‌ همين‌ مشكل‌ را در فيلمهايي‌ مي‌توان‌ ديد كه‌ در ترجمه‌ ديالوگها از واژگان‌، اصطلاحات‌ و عبارات‌ خاص‌ فرهنگ‌ فارسي‌ استفاده‌ شده‌، حال‌ آنكه‌ هنرپيشگان‌ همچنان‌ با زبان‌ بدن‌ فرهنگي‌ ديگر بازي‌ مي‌كنند. مثلاً چارلز برانسون‌ را در فيلم‌ «آفتاب‌ سرخ‌» تصور كنيد كه‌ با آن‌ حالات‌ و حركات‌ سر و صورت‌ منحصر به‌ فردش‌، از پنير تبريزي‌ مي‌گويد. لذت‌ نبردن‌ از تماشاي‌ يك‌ نمايش‌، مناظره‌اي‌ سياسي‌، نشستن‌ در كلاس‌ درس‌ و دهها موقعيت‌ مشابه‌، همگي‌ گوياي‌ آنند كه‌ براي‌ برقراري‌ و تدوام‌ ارتباط‌ كلامي‌ موفق‌ در كنار اصول‌ همكاري‌ گرايس‌ از اهميت‌ نقش‌ و كاركرد زبان‌ بدن‌ نبايد غافل‌ بود.
آستين‌، فيلسوف‌ مكتب‌ آكسفورد، با ارائه‌ نظريه‌ كارگفتها بر اين‌ باور بود كه‌ برخي‌ نشانه‌هاي‌ زبان‌ داراي‌ اين‌ توانايي‌اند كه‌ با بيانشان‌ در همان‌ لحظه‌ كاري‌ صورت‌ مي‌پذيرد مانند قول‌ دادن‌ يا قسم‌ خوردن‌ اما براي‌ دستيابي‌ به‌ چنين‌ كاركردي‌، بايد از شرايط‌ بجايي‌ تبعيت‌ كنند. نگارنده‌ بر اين‌ باور است‌ كه‌ در هنگام‌ اداي‌ چنين‌ پاره‌گفتارهايي‌ بايد از زبان‌ بدن‌ مناسب‌ با آن‌ موقعيت‌ استفاده‌ كرد. مثلاً شخص‌ نمي‌تواند با دست‌ دادن‌ به‌ كسي‌ شرط‌بندي‌ كند در حالي‌ كه‌ صورت‌ خود را به‌ طرف‌ شخصي‌ ديگر گردانده‌ و به‌ او چشمك‌ مي‌زند. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ زبان‌ بدن‌، خود مي‌تواند بخشي‌ از نظريه‌ كارگفت‌ باشد، زيرا در همان‌ لحظة‌ انجام‌ دادنش‌ پيام‌ خود را منتقل‌ مي‌كند. يا زنداني‌اي‌ كه‌ به‌ اعدام‌ محكوم‌ شده‌ در پاسخ‌ به‌ اين‌ پرسش‌ كه‌ آيا حرف‌ براي‌ گفتن‌ دارد يا خير، لبخندزنان‌ بشكن‌ بزند و بگويد: من‌ اعتراض‌ دارم‌، من‌ اعتراض‌ دارم‌.
آگاه‌ بودن‌ به‌ اهميت‌ نقش‌ زبان‌ بدن‌ تا بدان‌ حد است‌ كه‌ حتي‌ كودكان‌ نيز از قواعد آن‌ به‌ خوبي‌ پيروي‌ مي‌كنند و به‌ صورت‌ ناخودآگاه‌ آن‌ را به‌ كار مي‌برند. هنگامي‌ كه‌ كودكي‌ دست‌ برده‌ تا چيزي‌ را بردارد كه‌ از برداشتنش‌ منع‌ شده‌، بلافاصله‌ با ديدن‌ يكي‌ از والدين‌ خود علاوه‌ بر عقب‌ كشيدن‌ دست‌، لبخندي‌ نثار او مي‌كند كه‌ سبب‌ تغيير حالتش‌ مي‌شود.
اما به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ كاربردهاي‌ نادرست‌ زبان‌ بدن‌ آزاردهنده‌اند، پيدايش‌ يا تغيير آنها جذاب‌ به‌ نظر مي‌رسد. پوريا پورسرخ‌ را در سريال‌ صاحبدلان‌ به‌ خاطر آوريد كه‌ با گفتن‌ «چي‌ داداش‌؟» زبان‌ بدن‌ جديدي‌ از نسل‌ طبقه‌ اجتماعي‌ به‌ اصطلاح‌ ژيگول‌ امروزي‌ را جايگزين‌ زبان‌ بدن‌ خاصي‌ كرد كه‌ رضا شفيعي‌ جم‌ در سريال‌ جايزه‌ بزرگ‌ به‌ عنوان‌ نماينده‌ طبقه‌ اجتماعي‌ دستمال‌ يزدي‌ به‌ دستان‌ و پشتِ مو گذاران‌ نقش‌ آن‌ را ايفا مي‌كرد.
با توجه‌ به‌ اينكه‌ يكي‌ از كاركردهاي‌ زبان‌ بدن‌ ايجاد و تثبيت‌ جايگاه‌ اجتماعي‌ است‌، سؤال‌ مهمي‌ كه‌ مطرح‌ مي‌شود اين‌ است‌ كه‌ آيا مي‌توان‌ افراد را براي‌ تقويت‌ زبان‌ بدني‌شان‌ تربيت‌ كرد. بايد گفت‌ بله‌، روشهايي‌ بسياري‌ وجود دارد كه‌ بر اساس‌ آن‌ مي‌توان‌ به‌ افراد آموزش‌ داد كه‌ چگونه‌ تا حدود زيادي‌ بر رفتار بدني‌ خود كنترل‌ داشته‌ باشند. اگر والدين‌، معلمان‌ و مربيان‌مان‌ بياموزند كه‌ براي‌ تربيت‌ صحيح‌ و مؤثر از چه‌ زبان‌ بدن‌ خاصي‌ بايد استفاده‌ كنند، اگر سياستمداران‌ ما آگاه‌ باشند كه‌ چگونه‌ از زبان‌ بدن‌ در نطق‌هاي‌ انتخاباتي‌ خود بهره‌ گيرند، اگر بازيگران‌ ما در نقش‌آفريني‌هاي‌ خود از زبان‌ بدن‌ به‌ درستي‌ استفاده‌ كنند و اگر همه‌ ما در گفتارهاي‌ روزمره‌ خود آگاهي‌ بيشتري‌ از زبان‌ بدنمان‌ داشته‌ باشيم‌، آنگاه‌ شاهد موفق‌تر بودن‌ ارتباطاتمان‌ خواهيم‌ بود كه‌ بدون‌ ترديد شرط‌ لازم‌ براي‌ پيشرفت‌ در تمامي‌ عرصه‌هاي‌ اجتماعي‌ است‌.
منبع
__________________

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید