نمایش پست تنها
  #4  
قدیمی 06-23-2009
abadani آواتار ها
abadani abadani آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Apr 2009
نوشته ها: 1,022
سپاسها: : 0

13 سپاس در 12 نوشته ایشان در یکماه اخیر
abadani به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

دانه جان سلام
ممنون از توجه خوبت و نظرات مفيدت. در مورد رديف كه پرسيدي اگر اطلاعات مستدل تري داري كه رديف هم دارد قطعه در شبكه بگذاري ممنون مي شوم البته در همين شعر مرحوم ايرج ميرزا هم بر خلاف تصور احتمالي شما رديف وجود ندارد چه مي دانيم كه رديف دو مشخصه عمده دارد اول اينكه يك يا تعدادي كلمه دقيقا يك شكل باشد و دوم اينكه دقيقا به يك معني باشد حال اگر شما تصور كرده باشيد كه را در اين شعر رديف است مي شود بيان كرد كه نيست زيرا به بيش از يك معنا آمده است. مثلا در بيت
ليكن چون به مي دفع شر از خويش توان كرد
مي نوشم و با وي بكنم چاره ي شر را» را در حقيقت حرف اضافه است(راي حرف اضافه از نظر دستوري) و به معناي براي است: براي شر چاره اي بينديشم. پس عليرغم اينكه را تكرار شده است در تمام مصرعهاي دوم و ظاهرا رديف به نظر مي رسد، رديف نيست و همان قافيه است(زيرا به معاني و كاربردهاي مختلف آمده است)
همچنين است در بيت
يا آن پدر پير خودت را بكشي زار
يا بشكني از خواهر خود سينه و سر را : سينه و سر خواهر خود را بشكني كه رايي كه در بيت آمده و شما رديف فرض كرديد راي اضافه است كه بجاي كسره اضافه مضاف و مضاف اليه(سينه وسر و خواهر) را به هم الصاق مي كند و رديف نيست و قافيه است در اين بيت هم را راي حرف اضافه است نه نشانه مفعولي:
لرزيد ازين بيم جوان بر خود و جا داشت
كز مرگ فتد لرزه به تن ضيغم نر را يعني بر تن شير نر لرزه بيافتد بر كه آبي مي بينيد همان را است كه راي اضافه است و مي دانيم كه بر، براي و... حروف اضافه هستند. در حالي كه در اين شعر را همچنين بصورت نشانه مفعولي هم آمده كه همان رايي است كه همه مي شناسيم مثل اين بيت:

اي كاش شود خشك بن تاك خداوند
زين مايه ي شر حفظ كند نوع بشر را كه با توجه به معني، را نشانه مفعولي و نوع بشر مفعول است. پس مي بينيم كه با توجه به معاني مختلف، را رديف نيست و قافيه است. قابل ذكر اينكه براي دريافت خواص شعر (يا نثرهاي مسجع و فني و ...) و تجزيه و تحليل فني آن حتما بايد آن را مستقيم و معنا كرد مستقيم به معناي اينكه ترتيب تقدم و تاخر قرار گيري كلمات در موضع طبيعي آنان در جمله رعايت شود. در مورد تعداد ابيات كه گفتم بين دو تا پنچ قطعه دارد به قيد معمولا كه در آنجا آورده ام يك بار ديگر توجه كن. از كوتاه نوشتن هم قصدم سطحي نوشتن نبود تا حدودي مراعات حال خوانندگان و كمي حوصله آنان را كردم و كمي هم خود مطلب اينگونه اقتضا مي كند مثلا در مورد فرد يا تك بيتي مگر چقدر بايد نوشت. اتفاقا ساقي هم نظر تو را داشت و ملاحظه برخي ابهامها در اصطلاحاتي نظير قافيه و كلمه قافيه و غيره را داشت كه بنا شد ايشان سئوال كند تا در جواب موضوع را با توضيح مبهم ها گسترش دهم او هنوز اينكار را نكرده است و تو لطف كردي و بابش را باز كردي كه ممنونم. در مورد ابن مقفع و ساير مسائل: عزيز دلم من اين موضوع را (خواهش مي كنم بجاي تاپيك بگوييم موضوع) ايجاد نكردم كه همه كارش را خودم انجام دهم بگذاريم دوستان هم وارد موضوع شوند و ندانسته هاي مرا تكميل كنند. از اينكه اين مطلب را مي خواني و نظر مي دهي همچنان، بسيار سپاسگذارم باز هم منتظر شما و بقيه دوستان هستم و به كمك شما محتاج
يا علي مدد

ویرایش توسط abadani : 06-23-2009 در ساعت 03:46 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید