[علی رشیدی]

عشق است و جیب بی پول ، درد است و دود سیگار

بر چهره اش نشسته ، رنگ کبود سیگار

نه همدمی نه یاری تا درد دل به او گفت...

هر شب نداشتم جز ، گفت و شنود سیگار

هر دم که میزند غم ، تیشه به تار و پودم

من هم زنم پــــکی ژرف ، بر تار و پود سیگار

اول خیال تو بود ، آمد نشست بر دل

بعد از تو دل مهیا ، شد بر ورود سیگار

ساز دوتا شدن را بشکن که فرصتی نیست

بر طرف جوی بنشین ، بشنو سرود سیگار

درمان درد دوری ، کی با دوا توان کرد ؟؟

پک پک بزن ببینی ، تاثیر زود سیگار

...
...

این آرزوی کل سیگاریان شهر است

ای کاش از دل شهر ، میرفت رود سیگار