نمایش پست تنها
  #1319  
قدیمی 02-03-2011
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سهراب

افتاد .
و چه پژواکی که شنید اهریمن .
و چه لرزی که دوید از بن غم تا بهشت .
من در خویش ، و کلاغی لب حوض .
خاموشی ، و یکی ، زمزمه ساز .
و گوارایی بی گاه خطا ، بوی تباهی ها ، گردش زیست .
شب دانایی .
و جدا ماندم : کو سختی پیکرها ، کو بوی زمین ،
چینه ی بی بعد پری ها ؟
اینک باد ،
پنجره ام رفته به بی پایان .
خونی ریخت ، بر سینه ی من ریگ بیابان باد !
چیزی گفت ، و زمان ها بر کاج حیاط ، همواره وزید و وزید .
این هم گل اندیشه ، آن هم بت دوست .
نی ، که از بوی لجن می آید ،
آن هم غوک ، که دهانش ابدیت خورده است .
دیدار دگر ، آری : روزن زیبای زمان .
ترسید ، دستم به زمین آمیخت .
هستی لب آیینه نشست ، خیره به من : غم نامی
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید