نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 07-01-2014
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض تصویر

تصویر

برگرد ای زنی که نمی یابمت دگر
برگرد تا که لب به لبت آشنا شود
برگرد تا که آتش افسرده ی دلم
جان گیرد و جهنم خورشید ها شود
ما هر دو آفریده یک درد زنده ایم
تو آن زنی که نام تو هر کس شنیده است
تو آن زنی که از لب هر مرد هرزه گرد
بس بوسه های تند به رویت چکیده است
تو آتشی که در تن هر کس فتاده ای
تو آن زنی که در بر هر مست خفته ای
تو آن زنی که سنگ خطاهای تیره ای
تو شاخسار شهوت بیگاه رسته ای
تو آن زنی که قصه عشق و شراب را
در گوش هر اسیر جوانی سروده ای
تو آن زنی که هر که تو را بیشتر خرید
هر چند هرزه بود ، کنارش غنوده ای
من سایه شکسته دیوار هستی ام
من رود پر خروش هوسهای روشنم
من کوهسار ننگم و ابر شراب عشق
یکبار هم نشسته گناهی ز دامنم
من دوزخ فسانه ی پرهیزکاریم
من آن کسم که شعر مرا هر که خواند و دید
نفرین نمود و گفت که کفرست و شعر نیست
و آن گاه از برابر این دوزخی رمید
من رانده ام ز گوشه ی شهر خموش نام
تو خوانده ای به کشور رسوایی سیاه
ما هر دو آفریده یک درد زنده ایم
برگرد و زندگانی خود را مکن تباه
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از افسون 13 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید