سلام
نالیدن ستون حنانه چون برای پیامبر که درود خدا بر او باد منبر ساختند
پیامبر هنگام صحبت با مردم به درختی تکیه می دادند وقتی جمعیت زیاد شد گفتند ما روی مبارک تو را به هنگام صحبت نمی بینیم قرار شد برای پیامبر منبری بسازند
استن حنانه از هجر رسول
ناله می زد همچو ارباب عقول
گفت پیغمبر چه خواهی ای ستون
گفت جانم از فراقت گشت خون
مَسندت من بودم از من تاختی
بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که تو را نخلی کنند
شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند
تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دایم شد بقاش
بشنو ای عاقل کم از چوبی مباش
آن که اورا نبود از اسرار داد
کی کند تصدیق او ناله جماد
دفتر اول بیت 2124
__________________
یک پاییز فقط برای من و تو
ویرایش توسط shokofe : 09-25-2010 در ساعت 12:01 PM
|