نمایش پست تنها
  #15  
قدیمی 09-23-2011
GhaZaL.Mr آواتار ها
GhaZaL.Mr GhaZaL.Mr آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال
 
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: نیست. رفته است..
نوشته ها: 782
سپاسها: : 312

1,461 سپاس در 592 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

وای وای چه خوشگله اینجا ...
دس مریزاد حسین


نمی دونم چرا یهو یاد این شعر ِ استادم مهران سجودیان افتادم
شاید چون هم توش شمال داره هم شیراز
هرچند دختر بابل نیستیم ولی ایی دو بیت اولش همیشه روی زبانمانه : )

دختر بابل و شیراز مثالی گل من !

طعم لیمویی دریای شمالی گل من!

اتفاقا به من -این غرب زده! -می آیی!!
مشرقی حادثه ی فرض محالی گل من!
اتفاقی که مرا سمت غزل میکشد...و
ساحلی تشنه که دریا به بغل میکشد...و
این چه رازی ست خدایا که مداما تن او
عطرنارنج نشستست به پیراهن او
دختر عطر ترنج است ودریا پدرش
کاش ایکاش بیفتدنظرم در درنظرش
تا به جادوی نگاهش به تناسخ برسم
درمعمای تنش باز به پاسخ برسم....
توی چشمش شب شعریست که پایانش...نه!
توی هر حوزه و ارشاد فراخوانش.... نه!
حال (سعدی) نه عجیب است پریشان بشود
(منزوی ) از غزلش باز پشیمان بشود.....
ارتجاع است به فنجان و ورق روبزنم
قبله ی حافظی و آخر فالی گل من!
جنس مرغوب شرابی و پراز آتش و خون
مثل زمزم چه قدر ناب و حلالی گل من!
مثنوی جنگل گیسوی پریشانش...آی
یادوبیتی لب سرخ غزلخوانش....آی
مثل "الکل" کمکم کرد که حیران نشوم
غرق شب دربدری باشم و ویران نشوم
هرکسی هرچه دلش خواست به قلبم بزند
مثل باران بلا باشدو....نم نم.... بزند
وحشت از عاقبت جنگ صلیبی نکنم
کمکم کرد که: احساس غریبی نکنم ....
توی تهران همه جا آهن وسیمان و غم است
حسرت سبز من آه ای گل شالی گل من!
(((جانکندش موقه ته مره "تعمید " هاده!
"قارمرض چشمه" ی واری ته زلالی گل من!
ته چدوندی که خله سخته غریب
دس نامرد دوویی و....ننالی گل من!)))
آخرین فرصت تکرار شدن سبز شدن
واسه این مرد پر از میل زوالی گل من!

سوژه ام باش که اسم تو مرامم بشود
خواب و آسایش و لبخند حرامم بشود
در قفس باشم و اما تو دعایم بکنی
"آسمان غزلم" باز صدایم بکنی
هیجان غزلم به سقف امکان برسد
دفتر دربدری با "تو" به پایان برسد
دختربابل وشیراز مثالی گل من
طعم لیمویی دریای شمالی گل من!

: )
__________________
آدمی شده ام ک شب ها لواشک به دست بی هدف خیابان های شهرش را راه می رود؛ گاهی می ایستد. به آدم ها .. دیوار ها .. خیابان ها .. خیره می شود وُ دوباره راه می رود وَ نمی داند چرا راه می رود!
غزل/.

ویرایش توسط GhaZaL.Mr : 09-23-2011 در ساعت 01:43 AM
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از GhaZaL.Mr سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید