نمایش پست تنها
  #62  
قدیمی 05-12-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


شامی کرماشانی

شاه مراد معروف به شامی کرمانشاهی (زاده1296شمسی درگذشت ۲آذرماه1363شمسی) از شاعران کرمانشاه بود. وی فرزند خدامراد و فانوس بود و در شهر کرمانشاه متولد شد. در سن چهار سالگی در پی بیماری آبله نابینا گردید. شامی کرمانشانی در اوان کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و از همان سالها مجبور بود با اتکا به قوت بازوی خود زندگی اش را اداره کند .
شامی نابینا در سالهای نوجوانی با حمایت بزرگان شهر کرمانشاه مانند مرحوم شمس العلما، آقا شمس الدین آل آقا، توانست در مجالس آنها با شاهکارهای خیام و سعدی و حافظ آشنا شود و در کوچه و بازار که خواندن اشعار شاعران محلی رسم بود، ظرایفی در ذهن او می نشست و این تجربه ها طبع سرشار او را به غلیان آورد و شروع به سرودن اشعاری با مضامین غالبا اجتماعی نمود.
شامی بی سواد با چشمانی نا بینا در سرودن اشعار کردی کرمانشاهی تا جایی پیش رفت که او را بنیانگزار سبک ساده در اشعار محلی کرمانشاه می دانند که مبتنی بر منطبق کردن زبان عامیانه با زبان شعری است و شعر او بی آنکه اغلاط عامیانه را درخود مجال ورود بدهد کاملاً به ساختار این سبک وفادار است .
اشعار شامی مملو از صنایع بدیعی است: جناس تام: تا دم مردن دما دم دم له دیدار تو دم تا بزانی دل اسیر چته ترک چون بیژنه
جناس زاید: لوره عطا دیم کُر یار و عطار له بالاخانۀ گرد خستونه خوار
تشبیه مطلق: نعلبکی چون گور قاشق وینۀ لش هر لشی له ناو گوری دراز کش
مراعات نظیر: سینی وت قوری یه نانجیمه مرحوم گورای شابابی دیمه
اشعار شامی از نظر قواعد دستور زبان نیز در خور تحسین است و مسائل ظریف صرفی و نحوی در اشعار او به وفور به چشم می خورد. این شاعر با قریحه در دوم آذر ماه 1363 در سن67 سالگی در پی یک بیماری طولانی در کرمانشاه درگذشت. از شامی کرمانشانی یک دیوان و مجموعه اشعار به چاپ رسیده است.

از لحاظ قواعد دستور زبان نیز چنان بخواهیم برای گویش محلی خود مطلبی تهیه نماییم؛اشعار شامی بهترین سند گویا می‌باشد و مسائل ظریف صرفی و نحوی در اشعار او فراوان وجو د دارد كه قابل بحث و دقت است كه این مختصر را جای آن نیست و همچنین كلیات او یكی از ماخذ امثال وحكم در گویش كردی كرماشانی است.

گر چه در مطلب ذیل قصد قیاس ندارم و حتی تصور آن شاید بعید باشد ؛ زیرا حدیث عرصه سیمرغ و حكایت عرض خویش است، اما وجود یك وجه اشتراك جسمی و ظاهری در بین دو موجود كل و جزء ناخودآگاه تمثیلی منطقی می‌سازد در مطالعه لزومیات ابوالعلا شاعر آزاده عرب كه با اشعاری از این شاعر محتوا و معنایی همسان دارد؛ موجب گردید تا اشعار طرفین را در این بررسی قید نمایم و وجود آن وجه تشابه را عامل این توافق معنایی و محتوایی تلقی كنم .

زیرا شامی شاید تا زمان مرگ حتی نام ابوالعلا را نشنیده باشد .


ابوالعلا:

وای بنی‌الایام یحمد قائل

و من جرب الاقوام اوسعهم ثلبا

) در این دنیا كسی شایسته ستایش نیست هر كسی مردم را بیازماید همه را سزاوار دشنام می‌بیند)


یا:

ماكان فی هذه الدنیا أ خورشد

و لایكون، و لا فی دهر،احسان

) در این دنیا یك نفر حقیقت بین نیست و نخواهد بود زیرا در عالم نیكی وجود ندارد ).


تغیرت‌الاشیاء فی كل موطن

و من لجواد نائلا،بجواد؟



(همه چیز در همه جا دگرگون شد ( آیین مردمی از میان رفته ) جوانمردانی كه به خواهش عجوزان نیازمند پاسخ می‌گفتند كجا شدند?)

شامی:

شرف كشیاد و وژدان جوانمرگ بی

و بی وژدانی حیرانم ولم كه

واروای شرف سوگند دائم

ملول مرگ وژدانم ولم كه

ابوالعلا:

ثوانی ضیف؛ فلم اقره

أوائل من عزمیی ، أوثوانی

) زندگی مانند میهمان ناخوانده‌ای بر من وارد شد ولی در تمام عمر از این مهمان پذیرایی نكردم.)

شامی:

نگرت كس دعوتم،خوم بیم مهمان

و كار خوم پشیمانم ولم كه

ابوالعلا:

ارانی فی ثلاثه

ابوالعلا:

ارانی فی ثلاثهمن سجونی

فلا تسال عن الخبر النبیث

) خود را گرفتار سه زندان می‌بینم از این خبر شو م مپرس)


لفقدی ناظری و لزوم بیتی

و كون النفس فی الجسم الخبیث

)كوری و خانه نشینی و گرفتاری روح را در این تن پلید)


شامی :

ولم كه تا نوی كس پی و دردم

دوسه روزی كه مهمانم ولم كه

ولم كی یا نكی رحمی و حالم

تنم گردیده زندانم ولم كه

همیشه این نكته را به من یاد آور می‌شد كه گر چه شامی در لفظ محلی مخفف شاهمراد است؛اما برای تخلص من كلمه‌ای مناسبتر از این نیست هر چند من به مشتاق وطن دوست نیز شهرت دارم اما شامی به معنی منسوب به زمان شام است و می‌گفت: بیان كننده ظلمت و تاریكی مداوم من است و اگر مطلبی در باره من نوشتید این نكته را به دیگران حتماً بگو.

(شامی)در دوم آذر ما ه سال 1363 در سن 67 سالگی به دنبال یك بیماری طولانی در گذشت و در باغ فردوس شهرمان به خاك سپرده شد و در روز شنبه 63/5/9 در حسینیه‌ی امام حسن عسگری تعزیه‌اش با حضور بستگان ، رفقای هیئت سینه زنی و اهالی محله و كسبه گذر و بدون حضور شاعران ، شعر دوستان، فضلا، محققین،مقامات كشوری و لشكری شهر و ... برگزار گردید و حتی عده‌ای هنوز او را زنده می‌پندارند در صورتی كه زنده است و هرگز نخواهد مرد.

هرگز نمیرد آنكه دلش زنده به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

او رفت در حالی كه نه سبك را می‌شناخت، نه صنایع بدیعی را می‌دانست و كتاب عروضش تسبیح چند دانه‌‌ای او بود و اسمی هم از ابوالعلا نشنید اما آثار و اشعارش تمامی آن چه كه گذشت ، می‌باشد و در زمره‌ی مسافران پیاده و ملح كاروانی است كه در بادیة عربستان شهسوارانی چون ابوالعلای معزی و بشار برد و ... در یونان هومیروس و در اروپا میلتن و در جلگة ایران ؛ رودكی ، شوریده شیرازی و ... را دارد و اینان اعجوبه‌های خلقت بودند كه پس از طی طریق و پرورش صحیح و داشتن و سیله و مربی هر كدام در حد خویش شاید بر میلیون‌ها از بینایان و تحصیلكردگان دیار خویش برتری یافتند و پیشی جستند و شامی و فهیم و رباعی ، روشندلانی كه به نوبت خویش و فی حد ذاته دارای استعدادی بودند و قابلیت ترقی داشتند اما در ویرانه‌ی خود تلف شدند و به قول خود شامی :

من اگر اهل وفایابی وفا بودم گذشت

مدتی مهمان در این محنت سرا بودم گذشت

زاغ بودم در چمن یا بلبل افسرده حال

در گلستان جهان گل یا گیاه بودم گذشت




__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید