نمایش پست تنها
  #4  
قدیمی 02-25-2008
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

مصاحبه با Daniel Casares گیتاریست فلامنکو/ من همیشه احساسی مانند گیتاریست دارم (قسمت اول)
مهدي مدني
هم اکنون Daniel Casares دوباره آلبومی مثل تمامی آلبوم های دیگرش به عنوان گیتاریست خلق کرده است و مسئله این است که Málaga گیتاریستی را به دنیا آورد که همیشه مطمئن بود موسیقی اش ضبط می شود و وسعت پیدا می کند .

در حال حاضر Málaga چهارمین آلبوم تکنوازی او می باشد ، آلبومی با ساختی استادانه که در این مصاحبه آهنگ به آهنگ تفسیر می نماید ، که بین خاطراتی از روزگاران جوانی اش تا به فلامنکو امروز قرار دارد ، امروزی که او با Cecilia Bartoli سردسته زن اپرا همکاری می کند .

- چگونه این اثرتان آغاز گردید ؟
هیچ سابقه فلامنکو در خانواده من وجود ندارد اما مانند خانواده های خوب آندولوسی همیشه به موسیقی فلامنکو گوش فرا می دهیم . به عنوان یک حکایت میتوانم بازگو کنم که من پسر بچه ای بودم که از دسته جارو مادرم برای بازی و نواختن گیتار با آن استفاده می کردم . سپس وقتی که صدای فلامنکو به گوشم رسید مدهوش شدم و به فضای دیوانه کننده ای کشیده شدم . اولین ارتباط من مثل معمول بود که با شرکت در کلاسهای فرهنگسرای مرکز شهر آغاز گردید و آنجا بود که داستان زندگیم رقم خورد .
- و از روی کنجکاوی در استپونا ، نسل فلامنکو همزمان بود با . . . .
پنج تا از گروه ما در استپونا بودند ، جایی که نوازنده سنتی نبود . حالا Rocío Bazán هست ولی هیچ وقت از خواننده در موسیقیشان استفاده نمی کنند . خوشبختانه امروز ه بعضی از ما در حال کار کردن هستیم که همراه شده با روحیات درونیمان و کارمان را به نحو احسنت انجام می دهیم . چند وقت پیش ما ‘A la guitarra, Estepona’ را که باعث ترقی در آلبوم گروهی با Town Hall شد که من صراحتا" برای این ضبط نکردم ولی علاقه مند شدم تا دو تا از آهنگهایم را در اولین آلبومم ̍ Duende flamenco ̍ جای دهم.
- شما در ضبط آلبومها خیلی فعال هستیدو تا کنون چهار آلبوم را ضبط نموده ام .
بله ، حقیقت این است که من در حسی خاصی غوطه ور شده ام . من همیشه نیاز به نشان دادن آ ن در زمانی که آهنگسازی می کنم چه خوب چه بد ، دارم . حالا که به گذشته بر می گردم کارهایی بوده که انجام ندادم و یا از انجام آنها راضی نبوده ام . اما آن زمانها لحظاتی از زندگی ام بوده و من از آن لذت بردم. من درباره آن هیجان زده شده ام تمامی این شادی متعلق به من می باشد و هیچ کس نمی تواند آن را از من جدا نماید .
- در یک برهه زمانی توانستید هم تجربه ای از اجرای زنده داشته باشید و هم همراه کننده استادانی چون JUAN VALDRRAMA و . . . .
این یک خوش شانسی برای من بود ، اتفاق بزرگی برای من بود درحقیقت هدیه ای از طرف خدا بود . و من فواید لازم را در بهترین صورتی که یک موسیقی دان می تواند برداشت نماید کسب کردم .عملا من با او زندگی می کردم وگویی او به خانواده من تبدیل شده بود .من صبح هایی را به خاطر می آورم که وقتی بیدار می شدم او هنوز جامه ای بلند بر تن داشت و از من می خواست که برایش Por solea بنوازم و او برایم توضیح می داد که خواننده گان چه از نوازنده گان می خواهند و قطعات چه حسی را در وجودشان متبلور می نماید . این دو الی سه سال آموزشهای صحیح ، جامع و پایه ای فوق العاده ای را برای من در بر داشت . من در این مدت به کمال رسیدم .
ادامه دارد ........
با تشكر فريبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید