نمایش پست تنها
  #6  
قدیمی 03-25-2008
shabhaye_mahtabi آواتار ها
shabhaye_mahtabi shabhaye_mahtabi آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Oct 2007
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1,411
سپاسها: : 8

68 سپاس در 39 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سال نو را با آرزوی همدلی هنرمندان موسیقی آغاز می‌کنم

درویش رضا منظمی می گوید همواره با عشق، آرشه بر کمانچه کشیده و با این ساز همیشه در آرامش زندگی کرده است. او نوروز امسال را با آرزوی همدلی بیشتر هنرمندان با یکدیگر آغاز کرده و امیدوار است در سال جدید بتواند خدمات شایسته ای در راه اعتلای موسیقی انجام دهد.
* خبرگزاری مهر- گروه موسیقی : از چه دورانی ساز به دست گرفتید ؟
- درویش رضا منظمی : پنج سال داشتم که از یکی از دوستان پدرم نی لبکی هدیه گرفتم و به شوق این نی لبک تمام موسیقی هایی را که می شنیدم زمزمه می کردم و با همین ساز کوچک صدایی خوش درمی آوردم. وقتی بزرگتر شدم و به سن مدرسه رفتن رسیدم متوجه شدم که این نی لبک پاسخگوی نیازهای من نیست و باید سازی داشته باشم که از نظر روحی مرا راضی کند و به این ترتیب بود که پس از مدتی سرگشتگی مسیر من در موسیقی با یک اتفاق شیرین تغییر کرد.



*چگونه؟

- یکی از دلمشغولی های من در دوران کودکی بازی با کبوتر بود. به همین دلیل کبوترهای بسیاری داشتم. یک روز در حین بازی متوجه شدم که یکی از کبوترها روی بام همسایه پریده است، به پشت بام همسایه رفتم و جستم تا کبوتر را بگیرم منتها از دستم فرار کرد و به قفس بزرگ کبوترهای همسایه پناه برد. به دنبال آن دستم را دراز کردم تا کبوتر را بگیرم در همین هنگام متوجه دسته چوبی شدم، دسته در دستم را آرام بیرون آوردم و متوجه شدم که سازی دست ساز و بسیار زیبا با دسته ای شبیه به ویلن بود.
در آن دوران حتی اسم ساز را نمی دانستم ولی مدتها با عشق نزد خودم نگه داشتم تا اینکه یک روز خیلی اتفاقی در جشنی نوازنده ای را دیدم که سازی شبیه به ساز من با چهار سیم و یک دسته ساده دارد که بسیار پر قدرت می نواخت. برنامه که تمام شد پیش او رفتم و اسم ساز را پرسیدم . در آنجا بود که دانستم اسم سازی که دارم کمانچه است. از او پرسیدم که ساز زدن را به من یاد می دهد و او هم قبول کرد تا با ماهی یک تومان حق الزحمه ساز زدن را یادم دهد؛ خلاصه اینکه کمانچه را بردم پیش او و یک کاسه و پوست تازه هم به آن انداختم و به این ترتیب بود که آموختن کمانچه را نزد او آغاز کردم و مدت دو سال کمانچه را آموختم .
*پس از آن چه کردید؟
- موسیقی را از راه گوش و از طریق رادیو پیگیری کردم و بیش از همه به تکنوازی نی حسن کسایی، تار جلیل شهناز و فرهنگ شریف و همچنین سنتور آقای ورزنده علاقه داشتم و کنار رادیو می نشستم و پا به پای قطعاتی که از این هنرمندان می شنیدم و سعی می کردم در لحظه موسیقی بزنم که در این میان بیشترین تمایل را به نی کسایی داشتم. بعد از چندین سال تمرین و ممارست یک ویلن ارزان قیمت خریدم و سر از رادیو خرم آباد درآوردم. در آن دوران فقط 15 سال داشتم که به عنوان سولیست در رادیو مشغول به کار شدم.
*فضای عمومی خرم آباد در آن دوران اجازه کار به شما می داد؟
- خانواده ای بسیار مذهبی داشتم و اصولا اجتماع و روابط مردم در خرم آباد ریشه در مذهب دارد و کار موسیقی در شرایط آن روز بسیار سخت بود اما علی رغم همه مخالفتها، پدرم مشوق اصلی من برای یادگیری موسیقی بود و مدام پای ساز زدن من می نشست و دوست داشت تا در دستگاه بیات ترک و بیات زند کمانچه بزنم و به این ترتیب بود که من در رادیو خوش درخشیدم و مدام نام من از رادیو گفته می شد؛ تا اینکه یک روز بزرگ خاندان منظمی مرا صدا کرد و گفت که چرا با نام منظمی موسیقی اجرا می کنم و پس از گله گذاری های فراوان من قول دادم که به اسم درویش رضا کمانچه بزنم او هم قبول کرد اما ماجرا به این خوبی به سرانجام نرسید. به من گفت که ساز را پیشش ببرم و من خوشحال و شاد سازم را بردم به محض اینکه ساز را دید گفت که این ساز باید در آتش سوزانده شود و آن قدر گریه کردم تا اینکه عاقبت توانستم سازم را پس بگیرم. خلاصه اینکه در این مسیر سختی ها و ناراحتی های بسیار کشیدم اما من همه این بدی ها و ناملایمتی ها را به جان خریدم و با همه توان راهم را در موسیقی تا به امروز ادامه دادم.
* به غیر از کمانچه به کدام یک از سازها علاقه داشتید؟
- به نی علاقه بسیاری دارم همیشه دوست داشتم که این ساز را یاد بگیرم و فکر می کنم اگر نی یاد می گرفتم با عشقی که به آثار آقای کسایی دارم حتما موفق می شدم اما دمیدن در نی برای من بسیار سخت بود و از سوی دیگر ویلن پرویز یاحقی را هم دوست داشتم اما در نهایت تصمیم گرفتم با کمانچه همراه شوم.
*پس به دلیل علاقه ای که به ویلن پرویز یاحقی داشتید نزد دایی او این ساز را یاد گرفتید؟
- تعاریف بسیاری از ویلن حسین یاحقی شنیده بودم و از آنجا که طبعی سرکش داشتم پس از اینکه به تهران آمدم به هنرستان موسیقی رفتم و پرسان پرسان آدرس خانه ایشان در پیچ شمیران را پیدا کردم و نزد این بزرگوار هم مشق موسیقی کردم و هم درس زندگی آموختم ؛ حدود پنج سال در خدمت ایشان شاگردی کردم و ویلن آموختم در همان زمان به دعوت آقای لطفی به گروه ایشان پیوستم و درکنار حسین عمومی، ناصر فرهنگ فر و برخی از کامکارهای هنرمند قطعاتی بسیار ارزنده ای با آواز رضوی سروستانی و محمدرضا شجریان را اجرا کردم و خلاصه اینکه روزهای خوبی را با سازم گذراندم. همچنان عاشقانه حرفه خودم را دوست دارم و هم اکنون به عنوان معاون آموزشی گروه موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران مشغول هستم.
*مهمترین اتفاق سال از نظر شما چه بود؟
- تعدد اجرای کنسرتهای مختلف بزرگترین و مهمترین اتفاق سال بود و در این بین نباید تلاشهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ویژه دفتر موسیقی وزارت ارشاد را نادیده گرفت. یکی از خدمات وزارت ارشاد اعطای درجه هنری به هنرمندان موسیقی است و با این درجه بندی به هریک از آنها ماهانه تا پایان عمر نفری 120 هزار تومان می دهند و بعد از فوت همین مبلغ به خانواده این هنرمندان تعلق می گیرد از سوی دیگر خانه موسیقی که به عنوان بازوی اجرایی وزارت ارشاد فعال است تلاش های شایسته ای در جهت بیمه هنرمندان موسیقی انجام داده است.
*بزرگترین آرزویی که دارید چیست ؟
بهترین آرزوی من در سال جدید اتحاد و همدلی هنرمندان موسیقی است و امیدوارم روزی از راه برسد که همه ما در بستری آرام و بدون اضطراب زندگی کنیم. در نهایت خیلی دل نگران جوانها هستم چراکه در بدترین و سخت ترین شرایط مالی به لحاظ مالی زندگی می کنند و امیدوارم که همه این آینده سازان به درستی سر و سامان بگیرند.
*فرزندانتان هم راه پدر را ادامه دادند ؟
- به طور معمول در هر خانواده پسر ادامه دهنده راه پدر است. در واقع وقتی بزرگ تر یک خانه رشته ای را می خواند و یا در حرفه ای فعالیت می کند فرزندان هم به دنبال او راهی می شود و خوشبختانه بچه های من هم در خانواده ای بزرگ شدند که شب و روز آنها با موسیقی و ساز زدن پدرشان می گذشته است. از همین رو پسر بزرگم فوق لیسانس آهنگسازی از دانشگاه چایکوفسکی گرفت و پسر دیگرم لیسانس و فوق لیسانس موسیقی از دانشگاه تهران گرفته و دخترم هم به همین منوال پیش رفته است.
*بزرگترین تفریح شما چیست ؟
- بزرگترین و تنهاترین تفریح من فقط ساز زدن است و این عشق و علاقه تا اندازه ای است که حتی دوست ندارم مسافرت بروم، فقط دنبال فرصت می گردم تا کمانچه ام را به دست بگیرم وبنوازم.
*اگر زمان به عقب برگردد باز هم موسیقی را ادامه می دهید ؟
-اگر دوباره جوان شوم و بگویند درویش رضا از صفر شروع کن باز هم موسیقی را انتخاب می کنم منتها این بار می دانم که از کجا و چگونه راه را بیایم.
*حرف آخر ..
- قصد دارم تمام ردیفهای موسیقی را با به صورت تکنوازی کمانچه بزنم و به عنوان میراث فرهنگی پس از رفتنم از این دنیا به هنر موسیقی ایران تقدیم کنم.
با تشکر فریبا
__________________
من هنوز ایمان دارم مادرم را خواهم دید
وقتی تمام دیوار بیمارستان تیتر زده اند : آی ... سی .... یو
این فشار ها که به خونت می آیند ،
تمام رگ هایم از بهشت متنفر می شوند
که زیر پایت را خالی می کنند ...
" هومن شریفی "

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید