مصاحبه آوازهاي سرزمين مادريام توسط اسلام آنلاين
کارگردان سینما، بهمن قبادی دغدغههای بسیاری همانند ریشههایش در کردستان، شرایط عراق و بیش از هر چیز نیاز به داستانگویی دارد. داستانهایی که تماماً پیرامون وی به دفعات اتفاق می افتند و از لحظهای که چشمانش را در صبح میگشاید تا پایان یک روز طولانی نظارهگر آنهاست. او ترجیح میدهد داستانهایش درزمانی کوتاه شکل بگیرند. این کارگردان ِ صاحب جایزه، چندان طرفدار مراحل طولانی و طرحهایی سنجیده و از پیش فکر شده نیست. آخرین اثر گرانبهای او با عنوان «آوازهای سرزمین مادریام» منعکس کنندۀ سبک سینمایی او و وفاداری وی به ریشههایش میباشد.
این فیلم که به همراه جوایز بسیار دیگر، جایزۀ فرانسوا چاله (Francois-Chalais ) را در جشنوارۀ کن سال 2002 میلادی از آن خود ساخت، داستانی ساده دربارۀ جستجوی زن قبلی موسیقیدانی مسن و دو پسرش درعراق علیرغم تمامی پیچیدگیها و مشکلات زندگی مردمان کرد است. فیلم دربارۀ
«ملتی سرگردان» است که به ناچار به جنگ خوگرفتهاند...که آنرا به مثابۀ یک بازی تلقی میکنند و خویشتن را به بهانۀ تجلیل از زندگی با کمک موسیقیشان تسلی میدهند. در اینجا قبادی در گفتگو با اسلام آنلاین (Islam Online ) دربارۀ مرحلۀ ساخت این فیلم و عشق خویش برای مردم کرد صحبت می کند.
اسلام آنلاین: شما در فیلمهایتان بسیار از زندگی و فرهنگ خودتان الهام گرفتهاید. چقدر از زندگی خودتان بخشی از فیلم «آوازهای سرزمین مادریام» است؟
بهمن قبادی: در حرفهام، من در جستجوی فیلمی هستم که باورپذیر باشد. مهمترین چیز در یک داستان میزان باورپذیری آن است. داستان من می بایست با تجارب من در کردستان همخوان باشد. من سه ماه از سال را به سرزمین کردستان سفر کرده و مردمانی را ملاقات و تجاربم را با آنها تقسیم
میکنم. فیلمهای من براساس همان تجربهها شکل میگیرند.
اآ: شما با آنکه هرگز مدرسۀ سینمایتان را به اتمام نرساندید تا کنون دو فیلم بلند داستانی و بسیاری فیلم کوتاه ساختهاید. چگونه شما تکنیکهای فیلمسازی اعم از فیلمبرداری و کارگردانی را آموختید؟ مثلاً شما در این فیلم بسیاری از شغلها را خودتان بر عهده گرفتید. چگونه آن توانائیها را فرا گرفتید؟
ب ق: من به مدرسۀ سینمایی رفتم اما درآنجا هیچ چیز نیاموختم. هیچ کالج و هیچ دانشگاهی فیلمساز خلق نمیکند. تمام کاری که آنها انجام میدهند این است که شما را اندکی به فیلمسازی سوق میدهند. این، تجربههای شخصی، فیلمهای کوتاه، عکاس بودن و تجربۀ خود زندگی است که خوب است. تلفیق همۀ اینها با هم میتواند از شما یک فیلمساز خوب بسازد.
اآ: شما با کارکردن، بیشتر از درکلاس نشستن یاد میگیرید.
ب ق: این تنها شیوۀ یادگیری است، که شروع به کار کنی و از اشتباهاتت درس بگیری. تو باید با عمل کردن بیاموزی.
اآ: چگونه ایدۀ یک فیلم به ذهنتان میآید؟
ب ق: مکانی که من در آن درکردستان به دنیا آمدم ازداستانهای فراوان اشباع است. اگر شما با یک چتر نجات به روستایی درکردستان پرت شوی و 360 درجه دور خود بچرخید، احتمالاً 36 موضوع مختلف برای نوشتن دربارهشان خواهید یافت.
اآ: اگر داستانهای زیادی وجود دارند، پس چگونه ایدۀ جستجوی هناره (کاراکتر اصلی فیلم «آوازهای سرزمین مادریام») و سپس داستانهای مستقل دو مرد جوان این فیلم به ذهنتان خطورکرد؟ وقتی وفور داستان است، چگونه شما آنرا مهار و محدود میکنید؟
ب ق: این به شرایط و احساس آن زمان من بستگی دارد. من داستانهای بیشماری برای گفتن دارم. من آنها را همانند کارت بازی روی میز میریزم تا ایدههایم را پیدا کنم. به عنوان مثال زنی که ربوده شده یا کودکی که کور است، من همۀ آن داستانها را در نظر میگیرم و تصمیماتم را برپایۀ غریزه استوار میسازم. میخواستم فیلمی دربارۀ یک سفر جادهای بسازم و با خود اندیشیدم بهترین شیوه برای گفتن داستانی دربارۀ یک سفر جادهای چیست؟ سپس به این نتیجه رسیدم که این خانوادۀ موسیقیدان که سرشار از زندگی، شوخ طبعی و عشق هستند میتوانند وسیلۀ نقلیۀ این سفر باشند. شما باید قادر به تصمیم گیریهای سریع دربارۀ اینکه چگونه داستانتان نمو پیدا کند باشید. این باید غریزی و فطری باشد. درست مانند یک ورق باز خوب.
اآ: آیا فیلم براساس همان ایدههای اولیه و اصلی شما پیش رفت یا اینکه همانطورکه زمان
میگذشت به گونهای متفاوت درآمد؟
ب ق: به هنگام شروع فیلمبرداری، من تنها یک صفحه از طرح اصلی و اولیه و شاید یک خط از دیالوگ این فیلم را داشتم. هر شب، شب به شب در داستان تجدید نظر کرده و آنرا اصلاح
مینمودم. این عادت من است. این همانند بافتن چیزی در یکدیگر است.
اآ: آیا کارکردن به این شیوه استرس زا نیست؟
ب ق: من معتاد به این شیوه هستم. من از هر چیز که میبینم تصویری لحظهای در ذهنم برداشت کرده و آن را به عنوان پتانسیل یک داستان برای فیلم ذخیره میکنم. این سادهترین شیوه برای ساخت یک فیلم نیست. با اینحال این شیوهای است که من به آن خو گرفتهام. من بسیار تلاش
میکنم که مانند شخص دیگری نشوم. هرگز استراحتی درکارم نیست.
اآ: شخصیتهای اصلی داستانتان همگی بسیار قوی هستند، اما طبیعت پیرامون ایشان نیز به همان اندازه قوی است. آیا مد نظرخود شما بود که روستا، در این فیلم نقشی چنین قوی داشته باشد؟
ب ق: طبیعت شخصیتی بسیار سترگ است. کردستان طبیعتی باورنکردنی زیبا دارد. یکی از دلایلی که من فقط در زمستان فیلمبرداری میکنم این است که در غیرآن صورت، طبیعت تأکید خود را برتراژدی بودن داستان میکاهد. دیدن رنجهای یک کودک در زمینی سرسبز هرگز آنطور که باید تأثیرگذار نخواهد بود. زمین و هوا هرگز برکردها هموار نیست. هیچ چیز برای کردها آسان نیست. مردم این سرزمین همواره دارای رنجهایی فراوان بودهاند. حال با وجود مینهایی که سرتاسر این سرزمین پخش شده، زمین نیز دارای رنجهایی فراوان گشته است. در این ناحیه، هر قدمی که بر
میدارید، باید بترسید.
اآ: آیا فیلمبرداری فیلمتان مشکل بود؟ هوا و زمین به نظر ناهموار و نامساعد مینمودند. چگونه با آنها کنار آمدید؟
ب ق: این همان عشق من به حرفهام است. وقتی شما به کاری که میکنید اشتیاق و علاقۀ فراوان داشته باشید، سختیها و زمستانهای سخت مسئله نمیشوند.
اآ: شخصیتهای کوچکتر فیلمتان بسیار پر رنگ و فریبنده بودند. به گونهای که به نظر میآمد انبوه آنها تقریباً شخصیتهای اصلی داستان را در بعضی قسمتها تحتالشعاع قرار میدهند. چگونه شما قادر به گسترش چنین نیمه کاراکترهایی جذاب شدید؟ به نظر میرسد که شناخت بسیار خوبی از این مردمان دارید.
ب ق: این شخصیتها را من میشناسم. آنها بخشی از زندگی من هستند. من با این مردمان زندگی کردهام و با ایشان روابطی صمیمی داشتهام. حتی اگر شخصیتی برای مدت زمان کوتاهی در فیلم باشد مهم نیست چرا که من آنها را به شیوهای مؤثر نشان دادهام. من هیچ وقت بیتحرک نیستم و همواره در حال عکاسی کردن و دیدن آدمها هستم. من قسمتی از زندگی آنها هستم.
اآ: دانش غربیها از منطقۀ شما بواسطۀ آنچه در رسانهها میشنوند به دست میآید. به نظر میآید که مردم کردستان درهیاهوی اخبار جاری گم گشتهاند. «آوازهای سرزمین مادریام» نمونۀ خوبی برای آنچه که میخواهید بینندگان غربی دربارۀ کردها و کردستان بیاموزند است؟
ب ق: در واقع نمونۀ خوبی است تا تصویری دقیقتر از آنچه که سرزمین مادری من به آن شبیه است ببینند. کردها مردمانی نیستند که شما آنها را همواره با اسلحه و تفنگ ببینید. آنها دارای تاریخ و فرهنگی بسیارعمیق و ژرف میباشند. آنها فراتر از آنچه که رسانههای جمعی نشانشان میدهند هستند. من میخواهم تا تواضع و شوخ طبعی ایشان را نمایش دهم. دو وجه مهم فرهنگ مردمان کرد، موسیقی و شوخ طبعی است. شوخ طبعی یکی ازشیوههایی است که بواسطۀ آن، ایشان میتوانند برسختیهایشان فائق آیند.
اآ: «سلام» و تعارفاتی از این قبیل، مذهب را به سادگی در دورنمای این فیلم قراردادهاند.
ب ق: «سلام» در واقع چیزی جز درود و تهنیت نیست.
اآ: درست میگویید. اما برای مردم اینجا، «سلام» بخشی از مذهب و فرهنگ است. فرهنگ عراق و نواحی اطراف درذهن غربیها به نظر مشابه مینماید. چرا شما انتخاب کردید که مذهب نقش کم رنگتری در این فیلم بازی کند؟
ب ق: در حال حاضر در آن منطقه آنقدر مساثل در رابطه با مذهب وجود دارد که نیازی به گنجاندنشان در فیلمم نمیبینم. اگر شخص زیرکی واقعاً در این فیلم در جستجوی مذهب است، تمام آنچه که باید انجام دهد این است که به چشمان کودک بیگناهی نگاه کند. با جنگی که سر پایان ندارد، هواپیماهایی پروازکنان بالای سر و بمبهایی ریزان، شما میتوانید تأثیر مذهب را ببینید.
نویسنده: دلشاد. د. علی مأخذ: اسلام آنلاین (Islam Online ) آوريل 2003 مترجم: شیرین برق نورد