آخه استدلالش هم مضحک هست من یه قسمتی که مربوط به رد نظریه انفجار بزرگ هست رو میزارم
"براي اينكار ميبايست سرعت فرار براي ماده و انرژي را در گوي چگال ( ابتداي انفجار و لحظاتي بعد از پيدايش كيهان يا فضا - زمان ) حساب كنيم . سرعت فرار يا انبساط فضا - زمان برابر خواهد بود با حد معادله كلي سرعت فرار ، زماني كه جرم گوي به بينهايت و شعاع آن به صفر ميل ميكند . براي اينكه جرم كيهان غير قابل تصور و بينهايت بوده و شعاع اين گوي به علت فشار گرانشي غير قابل تصور اين مقدار جرم عظيم ، در حد صفر بوده است ( يعني چيزي به اندازه شعاع يك ذره اتمي ) . مقدار كلي اين حد بينهايت است ، پس ميتوان به راحتي نتيجه گرفت كه هيچ چيز ( ماده ، جرم يا انرژي ) توان خروج و فرار از اين گوي را نداشته است . هر چند كه حد نهايي سرعت در نظريه نسبيت سرعت نور مطرح ميشود و سرعت نور نيز مقدار پيش پا افتاده و بسيار كمي در مقابل اين مقدار سرعت فرار فوقالعاده زياد و غير قابل درك است . پس ميتوان به اين نتيجه كلي رسيد كه اين گوي در صورت وجود ، مكان بستهاي بوده است كه خروج و فرار از آن غير ممكن و محال مينمايد . پس اگر گويچهاي با اين مشخصات در كيهان به علت تجمع تمامي اجرام و انرژيها تشكيل شود ، ماده ( جرم ) و انرژي محكوم است تا به ابديت در اين وضعيت ناهنجار باقي بماند و هيچ عاملي نخواهد توانست ماده و انرژي را از آن مجددا به بيرون بكشد و كيهاني ديگر مشابه كيهان ما را پديدار كند . پس نظريه انفجار بزرگ كه توجيهي براي انبساط و پديدار شدن كيهان فعلي ماست ، بسيار محال و غير ممكن مينمايد . به بيان شيواتر همانطور كه ميدانيم نور توان خروج و فرار از درون سياه چاله ها ( پايينتر از شعاع شوارتس شيلد ) را ندارد . اينك اين سوال مطرح ميشود كه نور حاصل از انفجار بزرگ چگونه توان فرار از آن ميدان گرانش غير قابل تصور را داشته است و بعد از سرد شدن تبديل به امواج پس زمينه كيهان شده است ؟
و اصولا خود نور سرد نميشود بلكه شدت طيف انتشاري اجسام داغ در هنگام سرد شدن خود جسم ، به طرف طيف قرمز حركت ميكند . حد نهايي سرعت در نظريه نسبيت سرعت نور است كه براي نظريه انفجار بزرگ كافي نيست . نظريه انفجار بزرگ براي توجيه كيهان ، سرعت بينهايت ميخواهد ( ميطلبد ) كه نسبيت را نقض ميكند. "
این آق پیش خودش یکم فکر نکرد یا نظریه تار های انرژِی رو مطالعه نکرد یا اشراف درستی از نظریه انفجار بزرگ نداره! ما در نظریه انفجار بزرگ صحبت از یک جرم متراکم یا یک اتم پرانرژِِی نمی کنیم ما داریم صحبت یک حرکت یک جنبش آغازین میکنیم که باعث ایجاد انرژِی و تبعات حاصل از آن شامل ماده و ضد ماده و ماده سیاه و سیاه چاله هاو ....
انفجار بزرگ بر تورم و متراکم بودن ابتدایی اصرار ندارد
در جدیدترین استدلال ها در نظریه انفجار بزرگ تحلیل به صورت تارهای انرژی هست
این نظریه ریز میشه شروع میکنه به رفتن درون اتم از اتم به اوربیتال از از اوربیتال به پروتون و الکترون و پوزیترون سپس میره به ذرات تشکیل دهنده پروتون ها که کوارکها نام گرفتند و از کوراکها ریزتر میشه تا در نهایت به نظریه تارهای انرژِی میرسه که استدلال میکنه تارهای انرژِی یک الگوی به هم وابسته هستند که هر گونه تغییری در الگوی نوسان آنها باعث ایجاد نابودی به تعبیر ما یا ایجاد نظم جدید به تعبیر علم فیزیک میشه
الگوی حرکتی تارهای انرژِی موجی هست به همین دلیل میشه هر پدیده ای در نهایت به صورت موجهای ریز و درشت شبیه سازی کرد
در واقع ماهیت اعمال ما چون همه ما در نهایت از تارهای انرژِی ساخته شدیم الگویی مانند حرکت موج داره
از حرکت قطار تا الگوی حرکت انسان ، در حال هیچ چیزی در جهان وجود نداره که به ذات بدون حرکت باشه و در همه جا حرکت وجود داره نظریه انفجار بزرگ میگه اسپین اولیه یا چرخش اولیه که الگوی تارهای انرژی رو به وجود آورده با یک ظرافت خاص بوده و نمیتونست تصادفی باشه چون بر پایه حداقل اونچه ما از اون به عنوان حقایق شهودی اتخاذ میکنیم جهان در یک لحظه و در بی مکانی صاحب مکان شده
بذارید یک مثال ساده بزنم الان دیوار رو لمس کنید
دیوار محکم هست در عین حال دست شما هم ساختار محکمی داره خوب الان شما احساس میکنید که هستید یا چیزی که اون رو ماده میدونید موجود هست در حالی که این درست نیست دلیل اینکه ما به دیوار مشت میزنیم و دیوار مقاومت میکنه این هست که دیوار به ذات از همون ریز ذارت بنیادی ساخته شده که ما ساخته شدیم
ماده وجود نداره چیزی به اسم ماده وجود خارجی نداره
این نظریه مضحک ماده متراکم متعلق به شوروی بوده که الان هم ازش دست برداشتن .
ما فرضیاتی بر مبنای مفروضات هستیم یا اینطوری بگم تصویری یا نوری هستیم که از یک منبع در حال تولید هست
نظریه بیگ بنگ نه تنها معتقد به انفجار بزرگ بلکه معتقد به این هست که انرژی کیهان از یک نقطه نامعلوم در حال تغذیه هست مثل یک کامپیوتری که در حال پردازش هست و پریزش به یک جا وصل حالا کجا ما نمیدونیم . ما نیستیم در واقع تصوری هستیم از بودن
من فلسفه نمیگم از دید فیزیکی میگم ما الان در سه بعد زندگی میکنیم به من میتونی بگی چطور میتونم بدون اینکه در گاوصندوق یا راهی به درون گاو صندوق داشته باشم ازش چیزی بردارم ؟ شاید این مثال قابل فهم تر باشه یه موجود دو بعدی رو تصور کن که روی کاغذ هست مثلاً یک مربع بکش و توش یک نقطه بزار بعد حالا بر مبنای فرض اون نقطه رو درون مربع زنده کن !اون نقطه به نظر تو میتونه در راستای عمود بر صفحه حرکت کنه به نظرر تو تصور درستی از خود صفحه داره
قابلیت دید نقطه فقط این هست که میتونه گوشه های مربع رو تشخیص بده در حالت خیلی درست هم میتونه درک درستی از شکل مربع داشته باشه
وقتی صحبت از نظریه بیگ بنگ میشه با معادلات که بر پایه مفروضات تولید خودش بیگ بنگ هست نمیتونی اون رو بشناسی
شواهدی که به نقطه کمک کرد تا مربع رو بشناسه هرگز نمیتونه به نقطه کمک کنه تا صفحه رو بشناسه
زیاد صحبت کردم خسته کننده میشه