نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 02-06-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض بیوگرافی مهدی اخوان ثالث

بیوگرافی مهدی اخوان ثالث







مهدی اخوان ثالث ( م - امید ) ، فرزند علی ، در سال 1307 هجری شمسی در شهر مشهد قدم به عرصه ی هستی نهاد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید و فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد.

اخوان از سال 1323 کار شاعری را شروع کرد و به سرودن شعر پرداخت و بر اثر تشویق و راهنمایی های استاد مدرسه اش پرویز کاویان شوق و اشتیاق بیشتری به شعر پیدا کرد. امید تا بیست سالگی در زادگاه خود به سر برد و در سال 1323 به تهران عزیمت کرد و در این شهر رحل اقامت افکند و به شغل آموزگاری پرداخت. اخوان چند ماهی نیز به دلیل فعالیت سیاسی علیه دستگاه حکومت پهلوی به زندان افتاد.

او در دوران حیات خود ، فعالیت گسترده ای با مطبوعات ، رادیو و تلویزیون داشته و در سال های آخر عمر خود به عنوان استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه های تهران ، تربیت معلم و شهید بهشتی به تدریس اشتغال داشته است.

اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک و نو ، طبع آزمایی کرد و آثاری چند از خود به یادگار نهاد. او سرانجام در روز یکشنبه 4 شهریور سال 1369 در تهران بدرود حیات گفت.

نام پدرش علی و نام مادرش مریم بود گرایش به هنر موسیقی ، قسمتی از فعالیت های دوران کودکی مهدی اخوان ثالث را تشکیل می داد. او می گوید :

« مشکلی که من داشتم در ابتدای کار پیش از کار شعر ، پدر م مردی بود ـ یادش برایم گرامی ـ که به قول معروف قدما روی خوش به بچه نمی خواست نشان بدهد ، به پسرش به فرزندش یعنی اخم ها در هم کشیده و از این قبیل و من مانده بودم چه کنم ، پیش از شعر من با موسیقی سرو کار پیدا کرده بودم ، پیش استاد سلیمان روح افزا می رفتم و همچنین با پسرش ساز می زدم ، تار ... من نمی گذاشتم پدر بفهمد که من با ساز سرو کار دارم ، چون می دانستم تعصبش را. برادرش را وادار کرد که تار را دور بیندازد و کار نکند و اینها ، تار برادرش را که عموی من باشد ، من گرفتم و خلاصه اینها ». بدین ترتیب کودکی وی با هنر شعر و موسیقی درآمیخت هرچند پدرش معتقد بود که « صدای تار همان صدای شیطان است » و او را از نزدیک شدن به موسیقی باز می داشت ،. او در این باره می گوید :

« [ پدرم ] گفت : باباجان این کار را دیگه نکن. گفتم چه کاری ؟ گفت همونی که گفتم . خوب البته فهمیدم چی می گه. بعد گفتم چرا آخه باباجان ، مثلا به چه دلیل ؟ گفت که دلیلش رو می خوای ؟ ؟ گفتم : بله. گفت : این نکبت داره، صدای شیطانِ ... و از این حرف هایی که می شد نصیحت کرد ... پدر مهدی اخوان ثالث از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرد و در این شهر سکونت اختیار نمود و ازدواج کرد.

وی به شغل داروهای گیاهی و سنتی اشتغال ورزید. اخوان به هنگام تولد با یک چشم وارد این جهان شد اما پس از مدتی چشم دیگر او به روی عالم و آدم باز شد، خود او در این باره می گوید: « پدر من عطار - طبیب بود و مادر من هم کارش خانه داری و بعدها هم دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل. بعداز مدتی با درمان های پدر و دعاهای مادر و نذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم کرد و الا حالا دنیا را با یک چشم می دیدم. اما حالا با دو چشم می بینم » .

پدر مهدی اخوان ثالث از مردم یزد بود که در جوانی به مشهد مهاجرت کرد و در این شهر سکونت اختیار نمود و ازدواج کرد.

وی به شغل داروهای گیاهی و سنتی اشتغال ورزید. اخوان به هنگام تولد با یک چشم وارد این جهان شد اما پس از مدتی چشم دیگر او به روی عالم و آدم باز شد، خود او در این باره می گوید: « پدر من عطار - طبیب بود و مادر من هم کارش خانه داری و بعدها هم دعاگویی و نماز و طاعت و زیارت امام رضا و از این قبیل. بعداز مدتی با درمان های پدر و دعاهای مادر و نذر و نیازهایش آن چشم دیگر را هم به دنیا گشودم. خدا به من رحم کرد و الا حالا دنیا را با یک چشم می دیدم. اما حالا با دو چشم می بینم » .این روحیه ی مذهبی در زندگی اخوان همواره تا پایان عمر باقی ماند و همواره اخوان چون یک انسان مذهبی به عالم و آدم نگریست و حیات و هستی را بی مدخلیت آفریدگار یکتا می دانست ». مهدی اخوان ثالث ، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید و فارغ التحصیل هنرستان صنعتی شد. از استادان دوران کودکی مهدی اخوان ثالث در زمینه موسیقی ، سلیمان روح افزا یکی از نوازندگان تار بود.

در شعر و شاعری نیز این حرکت در منزل مهیا گردید ؛ پدرش از آنجایی که به شعر علاقه داشت انگیزه ی لازم را در مهدی به وجود آورد ، و در این مسیر معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز از او حمایت نمود. چیزی نگذشت سر از « انجمن ادبی خراسان » درآورد و با بزرگان شعر آن روزگار از نزدیک آشنا شد. از استادانی که او در این انجمن با او آشنا شد ، استاد نصرت ( منشی باشی ) شاعر خراسانی بود که اخوان ثالث درباره او چنین تعریف می کند « در خراسان وقتی که تازه به شاعری رو کرده بودم ( سال های 23- 24 ) به یک انجمن ادبی دعوت شدم که استاد کهنسالی به نام نصرت منشی باشی در صدر آن بود . هر وقت شعر مرا می شنید می پرسید تخلصتان چیست ؟ او واجب می دانست که هر شاعری تخلصی داشته باشد و من نام دیگری نداشتم ، سرانجام خودش نام امید را به عنوان تخلص بر من نهاد ... » . اخوان در سال 1329 با ایران ( خدیجه ) اخوان ثالث ، دختر عمویش ازدواج نمود. حاصل این ازدواج سه دختر به نام های لاله ، لولی ، تنسگل و سه پسر به نام های توس ، زردشت و مزدک علی می باشد. از حوادث دلخراش دوره ی زندگی اخوان می توان مرگ دو فرزندش را نام برد. در سال 1342 تنسگل دختر سوم وی هنوز چهار روز از تولدش نگذشته بود فوت کرد و در سال 1353 دختر اولش لاله در رودخانه کرج غرق گردید ، این دو واقعه ضربه ی سختی بر او وارد کرد.

از دیگر رویدادهای زندگی مهدی اخوان ثالث ، حوادث پیش از پیروزی انقلاب و قرارگرفتن وی در صف مخالفین رژیم بود. پس از کودتا ی28 مرداد سال 32 ایران چهره ی دیگری به خود گرفت و نظام سیاسی - فرهنگی جامعه ی آن زمان به کلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم دستگیر و روانه ی زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چندماه در زندان ماند ؛ اخوان در شعر « نادر یا اسکندر » لحظه ای تصور می کند که مادرش به دیدار او می رود و از او می خواهد که با امضای تعهدنامه از زندان آزاد شود اما اخوان نمی پذیرد :

« ... باز می بینم که پشت میله ها مادرم استاده با چشمان تر ناله اش گم گشته در فریادها گویی از خود پرسد « آیا نیست کر؟ » آخر انگشتی کند چون خامه ای دست دیگر را بسان نامه ای گوید : « بنویس و راحت شو ... » به رمز « تو عجب دیوانه و خودکامه ای » من سری بالا زنم چون ماکیان از پس نوشیدن هر جرعه آب مادرم جنباند از افسوس سر هرچه آن گوید این بیند جواب » پس از آزاد شدن از زندان ، اخوان ثالث تا آخر عمر دیگر هیچ گاه برای حزب و دسته ای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره سیاسی کناره گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامه « ایران ما » پیوست . اما طولی نکشید که در سال 1344 برای دومین بار راهی زندان شد ؛ اما این بار اتهام او سیاسی نبود ، اگرچه اشعارش در این زمان حکایت از مردمی است که زیر فشار قدرت حاکمه قرار داشتند و او راوی قصه های آنان بود ، اما قصه ای به نام « قصه قصاب کش » یا « قصاب جماعت حاکم و م. امید جماعت محکوم » با عث شد مردی از او شکایت نماید؛ ابراهیم گلستان از دوستان مهدی اخوان چنین تعریف می کند : « ... مردی به دادگستری از دست او شکایت برد ـ دست؟ ـ و چرخ دادگستری آهسته به راه افتاد تا اینکه با تمامی کوشش ها که این شکایت را بمالانند کار محاکمه ی آخر شروع شد. در دادگاه شاعر به جای یک انکار ، کاری که آسان میسر بود چون ابراز جرم در این جور موردها کمتر در دادگاه ها نشان دادنی هستند ، بعد از صرف مقدمات مبسوطی ، اهورایش بیامرزاد و مزدشستش ببخشاید ، برخاست حمله برد بر محدودیت های ضد نفش و آزادی ، و همچنین بر انواع مالکیت ها - چیزهایی که حرفه و درآمد قاضی ها ، موجودیت قضاوت و قانون و دادگاه یک سر ، مطلقا به آنها بستگی دارد ، قاضی اول کوشیده بود که جدی نگیرد و از خر شیطان او را بیاورد پایین ، اما همان مقدمات صبحگاهی مبسوط کار خود را کرد ، شاعر را وادار کرد ، دور بردارد ، و دور هم برداشت تا حدی که قاضی عاجز شد. او را محکوم کرد به زندان به حداقل ممکن زندان هر چند مفهوم زندان حداقل برنمی دارد ، قاضی در دست قانون بود ». از آنجایی که دوست نداشت تا برای هیچ و پوچ زندگی خود را در پشت میله ها سپری نماید ، خود را از نظرها پنهان کرد.

با این اتفاق ماندن او در رادیو نیز میسر نبود ، زیرا از نظر قانونی این امر با کار دولتی مغایرت داشت ، از این رو تا مدت ها با نام همسرش برای رادیو نویسندگی می کرد. اما در تابستان 1344 تحملش تمام شد و خود را به زندان قصر معرفی کرد. زندانی شدن اخوان دردسرهای زیادی برای او ایجاد نمود و خانواده اش را در تنگنای مادی قرار داد.

مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه 4 شهریور 1369 در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند . وی همچنین به کار صدا برگردانی ( دوبله ) فیلم های مستند در استودیو « گلستان » نیز پرداخت .

بنا به قول گلستان در مدت سه - چهار سال روی صداگذاری نزدیک به سیصد فیلم مستند نظارت کرد . به جز آن هم به متن ترجمه ها و روانی گفتارها رسیدگی می کرد ، هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخه های فیلم . پس از آنکه کارگاه فیلم گلستان تعطیل شد ، ایرج گرگین رییس برنامه دوم رادیو از اخوان دعوت کرد تا مسئوولیت مستقیم برنامه های ادبی را برعهده گیرد . با توجه به آنکه تجربه لازم را برای این کار نداشت ، اما با موفقیت برنامه ها را اداره کرد . او می گوید :

« من آن وقت هفته ای چهار برنامه داشتم ، یک برنامه ادبی داشتم ، یک برنامه کتاب داشتم ، در میزگردهایی هم که راجع به این جور مسایل بود شرکت می کردم . » در سال 1348 از اخوان برای کار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد .

او تا سال 1353 برای تلویزیون آیادان برنامه سازی نمود ، اما حادثه مرگ دخترش لاله ، او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظرنماید . تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی اخوان ثالث کمابیش با برنامه های ادبی در تلویزیون ظاهر می شد ، پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ( فرانکلین سابق ) مشغول به کار شد ، اما پس از مدتی استعفا داد و خانه نشین شد . مهدی اخوان ثالث پس از آنکه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اکبر آذری با سفارش مدیر روزنامه « زندگی » ، در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسه روستایی کریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفه ی معلمی بود.

انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیه ی اخوان سازگار بود. یکی دو سال بعد او را به مدرسه کشاورز منتقل کردند و او در آنجا علاوه بر آن که معلم ادبیات بود ، فقه و آهنگری را نیز به بچه ها یاد می داد. اخوان بعدها به دلایلی از کار تدریس در آموزش و پرورش کناره گیری کرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن ، نرفتن ها بیان می کند . ادامه فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال 1356 می باشد .

او با دعوت دانشگاه شعر سامانیان و مشرطیت به بعد را تدریس می کرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاه های تهران ، تربیت معلم و شهید بهشتی به این کار مشغول بود. اخوان از سال 1323 کار شاعری را شروع کرد و به سرودن شعر پرداخت و بر اثر تشویق و راهنمایی های استاد مدرسه اش پرویز کاویان شوق و اشتیاق بیشتری به شعر پیدا کرد. امید تا بیست سالگی در زادگاه خود به سر برد و در سال 1323 به تهران عزیمت کرد و در این شهر رحل اقامت افکند و به شغل آموزگاری پرداخت. اخوان چند ماهی نیز به دلیل فعالیت سیاسی علیه دستگاه حکومت پهلوی به زندان افتاد. او در دوران حیات خود ، فعالیت گسترده ای با مطبوعات ، رادیو و تلویزیون داشته و در سال های آخر عمر خود به عنوان استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه های تهران ، تربیت معلم و شهید بهشتی به تدریس اشتغال داشته است. اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک و نو ، طبع آزمایی کرد و آثاری چند از خود به یادگار نهاد. خوان ثالث تا سال 1323 می کوشد خود را از جمیع جهات فرهنگی ، ادبی ، اجتماعی و سیاسی کامل کند. زندگی او در دوره دوم بیشتر بر مبنای تفکر سیاسی و اجتماعی می گذرد ، اگر چه در این دوره نیز شعر می سراید و می کوشد شعرهایی ماندگار بیافریند ، اما او که هنوز جوانی پرشور است ، جذب جنبش های سیاسی می شود تا بدین طریق حقانیت و عدالت را در جهان یا حداقل ایران برقرار کند. به هر حال از لحاظ فکری اخوان از بدو ورود به تهران تا سال 1323 دوره ی پرتلاطمی را می گذراند.

او با بسیاری از مسایل فکری و جنبش های سیاسی از طریق کتاب ها و روزنامه ها آشنا می شود، در واقع ذهنیت اخوان در آن سال ها با خواندن کتاب ها پرورش می یابد. خودش در ضمن خاطراتش می گفت ، هر ماه که حقوقش را می گرفت از ورامین به تهران می آمد و چند کتاب می خرید.

کتاب هایی با گرایش چپ ، کتاب های کسروی. اخوان در مدت فعالیت آموزشی در آموزش و پرورش مجله این اداره همکاری داشته است مجله ای که به اعتراف خودش در مدت 17-18 سال آموزگاری ، دبیری و مدیر مدرسه بودن خوشایند نبود ، چون اغلب چیزها یی که در این مجله به چاپ می رسید ، بخشنامه های اداری بود و یا خبرهای تغییر فلان وزیر. او بعد از سال 1330 علاوه بر تدریس در وزارت آموزش و پرورش با مطبوعات تهران همکاری تنگاتنگی داشت ، بسیاری از نوشته ها و شعرهای او در دروزنامه ها و مجلات ماهانه آن روز وجود دارد. اخوان پس از آن که کار تدریس در آموزش و پرورش را رها کرد ، به مطبوعات روی آورد. در واقع نوشتن در مطبوعات یگانه راه امرار معاش او بود. نوشته های اخوان که برای گذراندن زندگی با اسم مستعار چاپ می شد ، غیر از نوشته هایی بود که در واقع کار دل او بود.

در سال 1330 اخوان سرپرستی صفحه ادبی روزنامه جوانان دمکرات را به عهده گرفت و از این طریق با تک تک شاعران جوان آن روز آشنا شد ، شاعرانی چون سیاوش کسرایی ، سایه ، احمد شاملو ، محمد عاصمی و نصرت رحمانی و ... او تا قبل از ازدواج ، با دوست صمیمی اش رضا مرزبان چه در ورامین و چه در تهران در یک خانه زندگی می کرد. از آنجا که اخوان سری پرشور برای مسایل سیاسی و از جمله حزب دموکرات چپ گرای توده داشته پس از کودتای 1332 مانند بسیاری از اهل قلم دستگیرو روانه ی زندان شد. پس از آزاد شدن از زندان اخوان تا آخر عمر دیگر هیچ گاه برای حزب و دسته ی خاصی فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمره ی سیاسی کناره گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامه « ایران ما » پیوست. مدیر روزنامه ایران ما عامل اصلی آزادی اخوان از زندان بود ، از این رو اخوان در کنار او کوشید تا دیگردست از پا خطا نکند و فقط به غنای بینش ادبی و فرهنگی خود بیفزاید. در این سال ها سرپرستی چند صفحه هنر و ادبیات روزنامه ایران ما به عهده ی او و دوست جوانش حسین رازی بود. بعد ها اخوان به اتفاق همین دوستش نخستین جنگ هنر و ادب امروز را منتشر کرد.

پس از شماره دوم جنگ هنر و ادب مجموعه شعر زمستان را در سال 1335 چاپ و منتشر کرد، چاپ این مجموعه خود آغاز حرکت جدیدی در عرصه ی فرهنگ و هنر آن روزگار بود.

زندگی اخوان در سال های پس از انقلاب بیشتر در خلوت و انزوا گذشت. در خادثه ی مهمی که در زندگی او اتفاق افتاد نه شعر خارق العاده ای سروده شد. بلکه مهمترین رویداد فرهنگی ، سفر او به خارج از ایران بود. اخوان که در تمام طول زندگیش حتما برای یک بار نیز به خارج سفر نکرده بود در سال پایانی عمر خود از طرف خانه فرهنگ معاصر آلمان دعوت شد. در این سفر وی به فرانسه ، انگلیس ، آلمان ، دانمارک ، سوئد و نروژ رفت. شعر خواند و از سوی فرهنگ دوستان ایرانی مورد استقبال قرار گرفت. سفر اخوان در سال 1369 به اروپا زمینه را برای تجدید دیدار با دوستان قدیمی فراهم کرد ، در این دیدار ، ابراهیم گلستان ، رضا مرزبان ، اسماعیل خویی و چند تن دیگر از دوستان صمیمی دوران جوانی اش را دیده و مدتی را با آنها سپری نمود .مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیده سرایی ( به شیوه ی اساتید کهن خراسان و خاصه منوچهری ) و غزلسرایی ( ارغنون از جمله فعالیت های این دوره ی اوست ) و نیز به سبک نو ( به شیوه ی نیما ، مانند مجموعه زمستان ) طبع آزمایی کرد .

اولین جایزه ای که مهدی اخوان ثالث دریافت نمود کتاب « مسالک المحسنین » نوشته طالبوف بود ، که افتخار الحکماء شاهرودی ( مسنن ) به سبب شعری در زمینه ی توحید و یکتایی خداوند به وی تقدیم داشت. مجموعه ی اشعار « ارغنون » مهدی اخوان ثالث در سال 1332 در مسابقه فستیوال جوانان دموکرات ، مدال طلای مسابقه را به خود اختصاص داد. البته قرار بود در فستیوال جهانی بخارست نیز شرکت نماید ، که با مانع به وجودآمده این امر میسر نگردید. آثار : ارغنون : اخوان در سال 1330 شمسی اولین مجموعه شعرش را با نام « ارغنون » چاپ و منتشر نمود.

این مجموعه اگرچه حاوی اندیشه های بزرگ و ارجمندی نیست ، اما به عنوان اولین تجربه ی شاعر نشان از قوت و قدرت زبانی وبیانی شاعر دارد. شعرهایی که در چاپ اول این مجموعه قرار داشت ، از لحاظ محتوایی بیشتر حال و هوای عاشقانه دارد ، در سروده ای در سال 1325 می گوید :

برده دل از کف من آن خط و خالی که تراست بارک الله بدین طرفه جمالی که تراست دلی از سنگ مگر باشد و در من نبود که فریبش ندهد غنج و دلالی که تراست دیدم آن روی فریبنده و آن ابروی طاق متحیر شدم از بدر هلالی که تراست اما در همان چاپ اول ارغنون (1330 ) برخی از شعرها نشان از تامل اجتماعی و سیاسی اخوان در جامعه و اجتماع خودش دارد ، اینکه در آن زمان دنبال راهکاری می گردد تا مردم و جامعه اش را از ظلم موجود نجات دهد. مجموعه ی ارغنون در سال های بعد با تجدیدنظر اخوان چاپ و منتشر شد ، از این رو در چاپ جدید حذف و اضافاتی در متن کتاب صورت گرفته است. [ باغ بی برگی ، یادنامه مهدی اخوان ثالث ، به اهتمام مهدی کاخی ، نشر ناشران ، چاپ اول 1370 ، ص 340 ] زمستان : مجموعه « زمستان » را در سال 1335 چاپ و منتشر کرد ، چاپ این مجموعه آغاز حرکت جدیدی در عرصه فرهنگ و هنر آن روزگار بود . روزگاری که سکوت و سانسور بیش از هرچیز بر فضای ادبی و هنری آن حاکم بود . با چاپ مجموعة شعر زمستان ، اخوان به عنوان شاعری نیمایی شناخته شد . آخر شاهنامه : اخوان در سال 1338 که با ابراهیم گلستان همکاری می کرد ، مجموعه شعر « آخر شاهنامه » را به هزینه خود و با کمک ابراهیم گلستان منتشر کرد . این اثر مجموعه خوبی از شعرهای برجسته اخوان بود؛ شعر هایی چون « دریچه ها ، غزل 3 ، آخر شاهنامه ، میراث ، نادر یا اسکندر ، قاصدک ، و ... » را از این مجموعه می توان نام برد . از این اوستا : در سال 1344 این کتاب چاپ و منتشر گردید . در موخره این دفتر مانیفست فکری ـ ادبی اخوان نیز منتشر گردید او صراحتا آیین مزدشتی را معرفی کرد . شعر هایی مانند :

« کتیبه ، قصه شهر سنگستان ، مرد و مرکب ، آنگاه پس از تندر ، نماز ، پیوندها و باغ ، ناگه غروب کدامین ستاره و ... در حیاط کوچک پاییز در زندان : شامل مجموعه اشعاریست که اخوان در زندان قصر در سال 1344 سروده است ، شعر هایی چون : « غزل 5،6،7،8 ، دریغ و درد(1 ) ، دست های خان امیر ، خوان هشتم و آدمک » در این مجموعه قرار دارد .

__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری

ویرایش توسط ساقي : 02-10-2010 در ساعت 09:26 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید