نمایش پست تنها
  #13  
قدیمی 02-17-2011
مهرگان آواتار ها
مهرگان مهرگان آنلاین نیست.
مدیر تالار انگلیسی
 
تاریخ عضویت: Apr 2008
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,577
سپاسها: : 3,750

4,670 سپاس در 1,282 نوشته ایشان در یکماه اخیر
مهرگان به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ادامه ماجرا!

ایشن هر روژی دیزه نینه بار
خوا ارای شام بو خوا ارای نهار
به من میگن هر روز که میخوای دیزی بپزی
چه برای نهار یا شام...

یا گوشت گاپیر یا شک پروار
گوشت و نخودی بوینه در حصار
چه با گوشت گاو پیر باشه چه بره ی ماده پروار
گوشت و نخودش رو ببر بیرون از حیاط بکوب!

یواش بکته ی نرمنی دیوار
وه ناو حصاریش آجر شکنی
آروم درستش کن گوشت و نخود رو یه موقع دیوارا رو نریزی
تو حیاط هم که هستی آجر میشکنی!

چه بکم...


بس که کرا دام له طویله چو خر
عمر و بدبختی هاوردم و سر
از بس که مثل نفهما اجاره خونه دادم توی این خونه که بیشتر شبیه طویله اس
و عمر من اینجوری با بدبختی گذشت...

بیمسه مونس چن گرو بشر
لر له لرسان کرد له دینور
شده م همدم و غمخوار این افراد:
لر لرستانی و کرد دینوری

لالو له پاوه جاف و کمانگر
کرد و لر و فارس ترک قزوینی
لالو(دایی) پاوه ای و جاف و کمانگر(اینا اسم طایفه های مختلفه)
کرد و لر و فارس و ترک قزوینی

چه بکم...

دویشو دیمه خاو قماری کردم
بلیطی کیشام سی تمن بردم
دیشب خواب دیدم که داشتم قمار بازی میکردم
و بخت باهام یار بود و من برنده سی تمن(آخی!) برنده شدم

حصاری سنم مستاجر گردم
گرد کرانشین کردم
یه خونه حیاط دار بزرگ پر اتاق خریدم و شدم صاحب خونه یه عالم مستاجر
و باهاشون دعوا و راه میانداختم

له ناو سر سری رگ در آوردم
سه نفر کشتم یه ی دم خوینی
(معنی اینو دقیقا نمیدونم ولی کلا اینه فک میکنم) وسط دعوا خودی نشون دادم و
سه نفر رو کشتم دهن یه نفر رو پر خون کردم!

چه بکم...


له خاو بیدار بیم دیم هامه جاگم
هامه ناو اتاق سه تیر شکیاگم
از خواب که بیدار شدم تازه فهمیدم هنوز وضع همونطوره...و من توی جای خودم بودم
تو اتاقم که سه تا از تیرای چوبی سقفش شکسته بود

هامه بان پتوی بی متکاگه م
له ژیر لافه شر کُنا کُناگه م
روی پتوی بی متکای خودم هستم
زیر همون لحاف قدیمی زهوار درفته خودم (واقعا آدم دلش میسوزه!)

خندم گرد و خاو و افتضاگم
تشند بو حتما آو و خاو دوینی
به خواب افتضاحی که دیده بودم، خنده م گرفته بود
آدم وقتی تشنه باشه، شب خواب آب و میبینه

چه بکم...

نه پست و ناکس نه نادرویشم
شرمنده له روی بیگانه و خویشم
من نه آدم پست و بی معرفتی م نه خودمو میگیرم
حسابی هم شرمنده ی اطرافیام و البته خودم هستم

نه کس تیده لام نه لای کس نیشم
خویان هرشو چن من کیشک کیشم
نه کسی به دیدارم میاد نه به دیدار کسی میرم و با کسی نشست و برخاست ندارم
اونا خودشون(احتمالا صاحب خونه رو میگه دیگه!!) هر شب میرن این ور و اون ور و من همش کشیک میدم!

ار دیر در وا کم نمنه ریشم
منیش رگ نیرم چو سیب زمینب
اگه دیر براشون در رو باز کنم، ریششم و میگیرن!
منم همچین بی جربزه! رگ ندارم درست مثل سیب زمینی!

چه بکم...

یه ی شو دو نفر بینه مهمانم
نیم ساعت بیشتر له برق سزانم
یه شب دو نفر از دوستام، مهمان من بودند
اونشب نیم ساعت بیشتر از برق استفاده کردم

صب بینه آگر رشیانه گیانم
آقای صاحومال و گرد خانم
فردای اون روز مثل آتیش به جونم افتادن
خود شخص صاحب خونه و خانومش

هم لحاف شر دریا و شانم
و تن تا غروب لیره نمینی
دوباره این لحاف کهنه رو انداختن روی شونه هام
بهم گفتن تا غروب بهت فرصت میدیم که بری از اینجا.

چه بکم...
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید