موضوع: سهراب سپهری
نمایش پست تنها
  #26  
قدیمی 09-20-2011
Red آواتار ها
Red Red آنلاین نیست.
کاربر علاقمند
 
تاریخ عضویت: Aug 2011
محل سکونت: اصفهان
نوشته ها: 159
سپاسها: : 136

306 سپاس در 164 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Red به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

ساده رنگ


آسمان آبي تر،
آب، آبي تر.
من در ايوانم، رعنا سر حوض.
***
رخت مي شويد رعنا.
برگ ها مي ريزد.
مادرم صبحي مي گفت:موسم دلگيري است.
من به او گفتم: زندگاني سيبي است، گاز بايد زد با پوست
زن همسايه در پنجره اس، تور مي بافد، مي خواند.
من « ودا » مي خوانم، گاهي نيز
طرح مي ريزم سنگي، مرغي، ابري.
***
آفتابي يكدست.
سارها آمده اند.
تازه لادن ها پيدا شده اند.
من اناري را، مي كنم دانه، به دل مي گويم:
خوب بود اين مردم، دانه هاي دلشان پيدا بود
مي پرد در چشمم آب انار: اشك مي ريزم
مادرم مي خندد.
رعنا هم.
*****
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از Red سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید