آریانا پس من چی
مهدی جان من ناراحت نشدم
از اینکه بهم میگی ارشد
باورت میشه اینقد مشغله فکری دارم یادم میره اصلا دانشگاه قبول شدم
امروز دوستم میگفت بیا یه خرده توی دانشگاه بچرخ
...وای اصلا دل دماغ این چیزا رو ندارم....
اتاق امروز خالی هست..کلی خوشحالم....وای چقد خوفهههه
شکوفه هی میگیم تو گذشته ها زندگی نکنیم ولی نمیدونم ناخوداگاه چی چیه ما رو میبره به حس حال دیگههه
از استادمون ایندفعه میپرسم
یادمون میره پیشرفت ها ..موفقیت ها...قشنگی طبیعت رو...
من میرم ازادی ..خیلی حالم بد میشه...یهو سر درد میشم...حالت تهوع بهم دست میده...