خاکم به سر شده است که بی بال و پر شدم
ای دل تو هم بنال که از اشک تر شدم
دیروز زنده بودم و امروز مرده ام
نقشی به روی تابلوی پشت در شدم
بالای یک مغازه که امید میفروخت
یک خانه داشتم که ز آن در به در شدم
این مرثیه است بهر دلم می سرایمش
من قهرمان قصه ای پر درد سر شدم
با قدرت تمام چه آهی کشید دل
آن لحظه ای که از خبری با خبر شدم
با این همه نشانه دو دل مانده ام هنوز
باور نمیکنم که دگر بی پدر شدم....
|