نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 12-06-2010
Setare آواتار ها
Setare Setare آنلاین نیست.
کاربر خيلی فعال

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
نوشته ها: 2,007
سپاسها: : 926

875 سپاس در 242 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

به یاد دانشجوی شهید سعید پرهام مطلبی از دوست عزیز محمد درویش

وقتی پرهام‌ها در خون می‌غلتند و پلنگ‌ها به دکل‌های برق پناه می‌برند!


سعید پرهام هم رفت؛ او تا این لحظه آخرین شهید محیط زیست ایران است. امّا چه کسی می‌تواند تضمین کند که همچنان سعید آخرین شهید باقی می‌ماند؟ یک حقیقت تلخ این است که هر چه به پیش می‌رویم از ضرباهنگ جان باختن سلحشوران طبیعت ایران کاسته نشده است! شده است؟ و از آن تلخ‌تر آن که این خون‌های ریخته شده و جراحات وارد شده بر تمامی حدود پنج هزار جنگلبان و محیط بانی که در طول سه دهه‌ی اخیر شهید شده یا آسیب جانی و مالی دیده‌‌اند؛ هرگز نتوانسته تا از شتاب ناپایداری بوم‌شناختی سرزمین مقدس‌مان بکاهد. آیا اینگونه می‌خواهیم پاسدار خون‌های به ناحق ریخته شده در راه حراست از زیست‌بوم وطن باشیم؟
چرا باید کار طبیعت ایران به جایی رسد که امروز را بهترین روز آینده‌ی محیط زیست ایران بنامیم؟!
ما کجای راه را اشتباه رفتیم و داریم عقوبت کدامین اشتباه را پس می‌دهیم؟
یحیی شا‌کوه‌محلی، ناصر پیروی‌، میرداوود مؤمنی‌، اسماعیل خانزاده‌، رشید غفاری،‌ غلامرضا جعفری، بهرام حنیفی، سعید پرهام و ده‌ها سلحشور دیگر مردانه در پای دفاع از تمامیت طبیعت ایران ایستادند و جان دادند تا طبیعت‌ستیزان گمان نبرند که مواهب طبیعی ایران‌زمین عاشق جان بر کف ندارد.
اما پرسش این است که چرا این خون‌های ریخته شده برای آبیاری دشت سبز وطن کافی نبوده است؟
اگر رییس اداره محیط زیست در آستارا به فرمان شهردار شهر تهدید به مرگ می‌شود؛ اگر سلطان بی‌منازع طبیعت ایران باید تابوتش را بر روی دکل‌های برق بجوید و اگر تلفات یگان‌های حافظ طبیعت ایران، سالهاست که سه رقمی شده است؛ باید دریافته باشیم که راه را اشتباه رفته‌ایم! نرفته‌ایم؟
و یادمان باشد:
وقتی می‌دانیم که راه را اشتباه می‌رویم، کاستن از سرعت، هرگز ما را به هدف نزدیک‌تر نمی‌کند؛ زیرا باید نخست دور زده و در مسیر درست قرار بگیریم!
اما مسیر درست کدام است؟ چرا پیوسته به نظر می‌رسد که ما از هدف حفاظت و حراست دور می‌شویم؟ چگونه باید تلفات وارد شده بر حافظان بی ادعای طبیعت را کاهش داد؟ چرا همه‌ی تلفات رنجرهای آمریکایی در مناطق حفاظت شده پهناورشان از 1927 تاکنون به یک چهارم تلفات و شهدای محیط بان ما هم نمی‌رسد؟ چگونه می‌توان آن گروه از ایرانیانی که در صف شکارچی و شکارکش جای گرفته‌اند را سوار بر قطار سبز پاسداری از طبیعت وطن کرد؟ چگونه باید وزن ملاحظات محیط زیستی را در عالی‌ترین سطح از گفتگوهای مملکتی در صحن بهارستان، پاستور و حسینیه‌ی امام خمینی (ره) افزایش داد؟
آیا چنین دغدغه‌ها و گرایه‌هایی ارزش یک فراخوان و هم‌افزایی در بین همه‌ی دوستداران محیط زیست ایران را ندارد؟
آیا نباید سازمان حفاظت محیط زیست کشور در تدارک همایشی برآید که نامش نجات طبیعت ایران است؟
ما طرفداران محیط زیست باید نشان دهیم که به راستی سلوکی متأثر از طبیعت داریم؛ طبیعتی که بر بنیاد داد و دهش آفریده شده است، در این نظام اهورایی هرگز نباید سخن از انتقام و خون در برابر خون کرد؛ خون سعید پرهام هنگامی حرمت نهاده شده و مؤثر خواهد افتاد که ثمره‌اش آشتی مردم شیروان با محیط زیست زادبوم‌شان باشد؛ ما باید به آموزش و پرورش مردمی بیاندیشیم که برایشان آب خوردن یک سار، سیراب شدن یک سپیدار و سوختن شاخه‌های جنگل‌های گلستان و زاگرس و ارسبارانش مانند حراست از جان و مال عزیزترین کسان‌شان، مهم باشد؛ ما باید مردمی را در وطن به جا آوریم که از میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری در سکونت‌گاه‌شان می‌گذرند تا 300 اصله درخت قطع نشود، ما باید بکوشیم تا نظیر آن شهروندی که می‌کوشد تا شهرش زیباتر شود، بیشتر گردد؛ نظیر آن روستانشینان طبیعت دوستی که در چین و اشترانکوه تومار تهیه می‌کنند که برایشان جاده نسازند تا درخت‌ها و طبیعت‌شان حفظ شود و نظیر آن مردمی که در تالاب کانی‌برازان، دیگر هرگز پرنده‌ها را شکار نکرده و تالاب را خشک نمی‌کنند و یا روستانشینانی که در سرخ چشمه یوز را روی چشم خود می گذارند و ...
ما نیاز به تقویت دوستی و عشق و محبت داریم ... بس است خون و انتقام و قصاص.
همین و تمام.
http://desertsociety.blogfa.com/post-215.aspx
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید