نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 04-11-2010
GolBarg GolBarg آنلاین نیست.
مدیر روانشناسی

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 2,834
سپاسها: : 1,221

2,009 سپاس در 660 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آشتي با کودک درون

تک‌تک ما براي اينکه در زندگي واقعا احساس رضايت داشته باشيم ، لازم است تا کودک درون‌مان را کشف کنيم، با او دوباره ارتباط بر قرار کنيم، او را بپذيريم و در آغوش بگيريم.
در واقع هيچ‌يک از ما، به عنوان فردي بالغ قادر نيست بدون زنده کردن و شفا بخشيدن کودک درونش، در زندگي خوشبخت و کامل باشد.

اگر با کودک درونمان ارتباط برقرار نکنيم او تنها و منزوي مي‌شود و خود را پنهان مي‌کند. اگر به احساس‌ها و علاقه‌مندي‌هايش اهميت ندهيم او سرکوب مي‌شود و آسيب مي‌بيند.

متاسفانه بسياري از افراد وقتي با کودک درون‌شان مواجه مي‌شوند در مي‌يابند نياز کودک‌شان به مهر و محبت، اعتماد و امنيت و پشتيباني و احترام برآورده نشده است. افرادي که از زندگي‌شان ناراضي هستند و يا مشکلاتي مثل اعتياد، افسردگي و روابط نادرست و مشکل‌ساز دارند، بايد توجه کنند که مدت‌هاست پيام‌هاي کودک درون‌شان را ناديده گرفته‌اند. اما نکته ي مثبت اين است که هر لحظه که اراده کنند ، مي‌توانند به کمک ارتباط برقرار کردن با کودک درون‌شان و آشنا شدن با آن راهي جديد به سوي زندگي‌اي تازه و شاد و پر‌انرژي باز کنند.

منبع اصلي مشکلات بسياري از افراد مي‌تواند مربوط به گذشته‌شان باشد. مشکلاتي که در گذشته براي آنها پيش آمده و حالا بعد از سال‌ها بر تمام مسايل زندگي‌شان سايه اندخته است. مسايلي از گذشته که در زندگي امروز ظاهر مي‌شود و لحظه حال را تحت تاثير قرار مي‌دهد.

در درون هر يک از ما لايه‌هاي مختلفي وجود دارد و يکي از آنها کودک ماست که بايد او را از لابه‌لاي لايه‌ها، بيرون بياوريم و به او زندگي تازه‌اي ببخشيم. با کمک اين روش مي‌توانيم از گذشته رها شويم و زندگي‌مان را در زمان حال هدايت کنيم.
مرحله ي شناخت کودک درون و نشان دادن جهان به او و دعوت کردن او به زندگي مي‌تواند به طرز معجز‌ه‌آسايي مسير زندگي و نحوه ي انتخاب‌هاي‌تان را تغيير دهد و شما را به سمت انتخاب‌هاي بهتر و مثبت‌تر هدايت کند.

براي اين کودک نام‌هاي مختلفي به کار گرفته شده: عده‌اي به او کودک غيب‌گو مي‌گويند و عده اي آن را کودک «معجزه‌گر» ناميده اند، بعضي روان درمان‌گران نام «خود واقعيت‌گر» را انتخاب کردند و در نهايت چارلز فيلمور نام "کودک درون " را برگزيد.

کودک درون ، ‌بخشي از درون ماست که مي‌تواند در اوج سرزندگي و شادابي قرار داشته باشد. کودک درون همان خود عاطفي ماست، او در جايي است که احساسات ما زنده هستند. وقتي احساس لذت، غم، خشم، ترس، يا محبت و شفقت مي‌کنيم ، اين همان کودک درون ماست که ظاهر شده است.

وقتي بازي‌گوش مي‌شويم و پر جنب‌وجوش، وقتي خلاق و آگاه مي‌شويم و اوقاتي که حسي شهودي در ما زنده مي‌شود و با خويشتن معنوي‌مان رابطه برقرار مي‌کنيم، همان خود اصلي‌مان، کودک درون‌مان، چيزي که مي‌دانيم در عمق وجودمان ريشه دارد خود را نشان مي‌دهد، به ما خوشامد مي‌گويد و ما را تشويق مي‌کند تا در لحظه ي حال حضور داشته باشيم.

بهتر است باور کنيم که همه ما کودکي در درون‌مان داريم و نحوه ي برخورد ما با اين کودک، زندگي‌مان را تحت تاثير قرار مي‌دهد. علاوه بر خودمان، والدين و جامعه نيز در شکل‌گيري اين کودک تاثير‌گذار هستند. وقتي اين کودک اجازه پيدا نکند تا خود را نشان دهد، شنيده نشود، و حتي حضورش به کلي ناديده گرفته شود و هيچ شناختي از او نداشته باشيم، کم‌کم يک خود غيرواقعي ظاهر مي‌شود، تصويري غيرواقعي از ما.

در اين شرايط است که در زندگي در نقش يک قرباني ظاهر مي‌شويم و با خودمان احساس غريبي مي‌کنيم و بسياري از مسائل به صورت حل نشده در ذهن‌مان باقي مي‌ماند و کم‌کم انباشته شدن اين احساسات سرکوب شده ، منجر به خشمي مزمن، ترس، احساس خلا، بي‌انگيزگي و احساس نارضايتي مي‌شود.

يکي از مواردي که بايد مراقبش باشيم و در دامش گرفتار نشويم، خود انتقاد‌گر ماست. بخشي که دايم در پي پيدا کردن ايراد و بهانه و سرکوفت زدن به ماست. بخشي که مي‌خواهد زندگي ما را کنترل کند، صدايي که دايم از کودک درون‌مان ايراد مي‌گيرد، به او طعنه مي‌زند و او را به ياد انتقاد مي اندازد. اين همان صدايي است که تمام اشتباهات و شکست‌هايي که داشته‌ايم را دايم به رخ‌مان مي‌کشد و احساس بي‌کفايتي را به ما منتقل مي‌کند. اما در عوض بخشي نيز هست که در نقش حامي کودک درون ظاهر مي‌شود. وظيفه او اين است که به کودک درون عشق بورزد، او را تشويق کند و به او اين احساس را منتقل کند که ارزشمند است.



انکار و ناديده گرفتن کودک درون در افرادي که در خانواده‌هاي ناکار آمد بزرگ شده‌اند بيشتر نمود دارد. اين افراد معمولا دچار بيماري‌هاي روان‌تني شده و به افرادي سخت‌گير، انعطاف‌ناپذير، سردمزاج و بي‌محبت تبديل مي‌شوند.
اگر احساس مي‌کنيد که بعضي يا همه ي اين خصوصيات در شما يا آشنايان‌تان هست اصلا نااميد نشويد. براي رهايي از اين حالات راهي هست...

راهي که کمک مي‌کند تا کودک درون‌تان را کشف کنيد و او را شفا بخشيد.
شما مي‌توانيد خود را از حلقه باورهاي غلط نجات دهيد و زندگي جديدي را تجربه کنيد. در طي پروسه ي شفاي کودک درون براي شما بسيار آسان مي‌شود تا با درون‌تان ارتباط بر قرار کنيد. در اين پروسه مهم نيست که چه سن و سالي داريد.

مهم اين است که دوباره متولد مي‌شويد، و اين بار خودتان والد و حامي خودتان هستيد. کودک‌تان را حمايت مي‌کنيد، به خودتان عشق و محبت لازم را هديه مي‌دهيد. تمام تشويق‌هايي که از کودکي به شنيدنش احتياج داشتيد و دريافت نکرديد را از اين بار از زبان خودتان مي‌شنويد و اوج مي‌گيريد. شما قادر خواهيد بود تا يک بار ديگر رشد کنيد، دوران رشدي همراه با عشق و حمايت عميق.

باورهاي شما تغيير مي‌کند و در مي‌يابيد که اين گذشته نبوده که زندگي شما را تحت تاثير قرار مي‌داده چون گذشته، گذشته است و هيچ‌قدرتي ندارد بلکه اين تصوير ما از گذشته بوده که در ذهن‌مان نگه داشته بوديم و حالا مي‌توانيم ذهن‌مان را از آن تصويرها رها کنيم و تصاوير جديدي به ذهن‌ مان هديه دهيم.

در طي دوره ي شفاي کودک درون ما قدم به حيطه ي خودآگاه و ناخودآگاه ذهن‌مان مي‌گذاريم، باورهاي کهنه را زير و رو مي‌کنيم و ارزش‌هاي جديدي براي ادامه ي زندگي‌مان انتخاب مي‌کنيم.

به تدريج و با کمک تمرين‌هاي مختلف و ايجاد آشتي با کودک درون‌تان، اين کودک هوشمند و شفا يافته، حرف‌هايي به شما مي‌زند که شما تمام عمر مي‌خواستيد آن را بر زبان بياوريد، اما نمي‌توانستيد.


اما حالا کودک‌تان رها و آزاد است و به خود حق مي‌دهد که زنده باشد و زندگي کند. براي اين که در درون‌تان يک کودک سرزنده و شاداب و سرشار از انرژي داشته باشيد هيچ‌وقت دير نيست.

__________________

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید