نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 03-11-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
جدید مادر دراشعار پارسی





مادردر اشعار پارسی



مادربهشت من همه آغوش گرم تست
گوئي
سرم هنوزبه بالين نرم تست

مادرحيات با تو بهشت است و خرّم است
ور بي تو بود
هر دو جهانش جهنّم است

ما را عواطف اين همه از شيرمادر است
اين رقّتي كه دردل وشوري كه درسراست

اغلب كسان كه پرده حــــرمت دريده اند
در
كودكي محبّت مــــادرنديده اند

امروزهستيم به اميددعـــــاي تست
فردا
كليدباغ بهشتم رضاي تست

شهريار


مادرداناتواندپروردفـــــــرزندرا
تندرست
و پردل و جان سخت و با عزم و متين

در تن سالم بود عقل متين و فكر خوب
كي
توان ازناتوانان خواست اوصافي چنين

افسر سبزواري


مادراگردستم به دامانت رسد باز
مي بوسم
آن دامان پاك نازنين را

با اشك مي‌شويم غبارغم ز چهرت
و زشوق مي‌سايم
به درگاهت جبين را

غلامرضا صديق


حديث از خــــــــــــــاتم پيغمبـــران است
كه جنّت زير پـــــــــاي مادران است

بزن بر پاي مــــــــــــــادربوسه از شوق
كه خاك پــــــاي او رشك جنان است

گرچه درعالم پدر داردمقامي ارجمند
ليكن افزون ازپدر قدر ومقام مادر است

مادرداناكندفرزنددانــــــــاتربيت
هركه
برهرجا رسدازاهتمام مادر است

خسرو


روز و شب پيروفرمان توام مادر جان
چونكه پروردة دامان توام مادر جان

شيرة جان عوض شير به من دادي و من
پرورش
يافتةجان توام مادر جان

رضائي خراساني


درزيرپاي مادرباشدبهشت آري
در منزلت ترا نيست هرگز نظير مادر

رسا خراساني


به گلشن گرگلي بي خارباشد
توباشي آن گل بي خار مادر

ثابت


هرگزنشدمحبّت ياران ودوستان
هم
پايه محبّت ومهرووفاي تو

ابوالقاسم حالت


آسمان زندگي روشن شداز نور پدر
گلشن هستي مصفّا ازصفاي مادراست

سيد رضا مويد


درآن سراي كه زن نيست،انس وشفقت نيست
در آن وجود كه دل مرد،مرده است روان

به هيج مبحث و ديباچه‌اي قضا ننوشت
براي مرد كمال و براي زن نقصان

اگرافلاطون وسقراط بوده اندبـزرگ
بزرگ بوده پرستارخردي ايشان

به گاهواره مادر،به كودكي بس خفت
سپس به مكتب حكمت حكيم شد لقمان

وظيفه زن ومرداي حكيمداني چيست
يكي است كشتي وآن ديگري است كشتيبان

هميشه دخترامروز مــــادرفرداست
ز مـــــــــادر
است ميسّر،بزرگي پسران

زني كه گــــوهرتعليم و تربيت نخريد
فروخت گوهر عمر عـــزيـــزرا ارزان

نه بانوست كه خود را بزرگ مي‌شمرد
به گوشواره و طوق و به ياره مرجان

براي گردن ودست زن نكــوپروين
سزا است گوهر دانش نه گوهر الوان

پروين اعتصامي


گــــــــــويند مراچوزاد مــــــــــادر
پستان به دهن گــــرفتن
آموخت

شبهــــــا بــــــــــــرگاهواره من
بيدار نشست و خفتــــــن آموخت

لبخنــــد نهــــــــاد بــرلب مــــــــن
بـــــر غنچة گــــل شگفتن آموخت

يكحـــــرف و دو حـــرف برزبـــانم
الفاظ نهـــــــادوگفتـــن آموخت

دستم بگرفت وپـــا به پــــــا بـرد
تاشيــــوةراه رفتن آمــــوخت

پس هستي من ز هست ياوست
تا هستم و هست دارمش دوست

ايرج ميرزا


چه خوش گفت زالي به فرزندخويش
چو
ديدش پلنگ افكن و پيلتن

گرازعهدخرديت يـــادآمــــدي
كه
بيچاره بودي درآغوش من

نكردي دراين روزبــــر من جفا
كه
توشيرمردي و من پيرزن

سعدي


خداونـــداميــــــان بندگــــــانت
كسي هرگزنگيردجاي مادر

مجيد شفق


همي نالم كه مادر در برم نيست
شكوه ساية
او بر سرم نيست

مهدي سهيلي


مراگردولت عالــــم ببخشند
برابر
بانگـــاه مــــادرم نيست

مهدي سهيلي


دختران مهر عالــــــــــــــــم آرايند
مــــــــــــادر مردمان
فـــــردايند

مــــــــــادرقوم باهنـــــــربايد
تا كه فــــــرزند بــــا
هنـــــر زايد
سرور اصفهاني

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید