نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 02-15-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مصاحبه با سعيد فرج پوری

مصاحبه با سعيد فرج پوری
مصاحبه با سعيد فرجپوری

نویسنده : عزت‌اله الوندي


آهنگساز برجسته
فرجی پور
علاوه بر كار آهنگسازي
و نوازندگي كمانچه ،
در گروه‌هاي شيدا، عارف،
استاد پايور، آوا و دستان
عضویت دارد


سعيد فرجپوري از جمله نوازندگاني است كه هم به‌صورت مستقل و هم در قالب گروه، آثار فراواني را خلق و از شروع فعاليت كانون چاووش و در قالب عضوي از گروه‌هاي شيدا و عارف كار حرفه‌اي خود را آغاز كرده است. فرجپوري متولد 1339 سنندج و صاحب آثاري چون، كمانچه‌نوازي، تك‌نوازي كمانچه، نقش‌ پندار، آوات، ژوان، زمانه، يادواره سيدعلي اصغر كردستاني و درياي بي‌پايان است.او علاوه بر كار آهنگسازي و نوازندگي كمانچه و عضويت در گروه‌هاي شيدا، عارف، استاد پايور، آوا و دستان به تدريس موسيقي در دانشكده های مختلف مشغول است.


پيش از آغاز سفر او با گروه شجريان، درخشاني، فيروزي و همايون و درست يك روز قبل از پرواز او و اعضاي گروه به لندن با او ديدار كرديم و حاصل اين ديدار گفت‌وگويي است كه مي‌خوانيد.

مشخصاً گروه شما يعني گروه دستان از آن‌دسته گروه‌هاي منسجم، پويا و پايايي‌ است كه مشكلي در خصوص اجراي كنسرت (يا حداقل مشكل بزرگي در اين زمينه) ندارد. چه اتفاقي براي موسيقي ما افتاده است كه گروه‌هاي نيمه‌حرفه‌اي يا حتي گروه‌هايي حرفه‌اي كه نام و نشان كمتري دارند، با مشكلات بزرگ دست و پنجه نرم مي‌كنند؟
- اين پرسش دامنه‌هاي وسيعي دارد و گاهي پرداختن به آن تكراري به نظر مي‌رسد، چون مشكلاتي كه در اين زمينه وجود دارد هم براي من، هم براي شما مشخص است. حتي گروهي مثل دستان هم براي اجراي كنسرت در ايران مشكل دارد.

خاطرم هست در كنسرت تابستان گذشته، تقريباً 2 هفته مانده به اجرا، ما مجوز اجرا گرفتيم. مسئول برگزاركننده، حتي تصميم گرفته بود برنامه را لغو كند، اما ما به او فرصت داديم تا از آخرين فرصت‌ها هم استفاده كند.

درست است براي ما كه گروه شناخته شده‌اي داريم شرايط به نسبت بهتر است، اما موسيقي در كشور ما هنوز به‌رسميت شناخته نمي‌شود؛ دست‌كم به عنوان هنري پايه‌اي. به ظاهر براي اهل موسيقي بزرگداشت مي‌گيرند، تجليل مي‌كنند، از آنها به عنوان چهره ماندگار ياد مي‌كنند، اما عملاً اصل قضيه فراموش مي‌شود.

و اصل قضيه از ديد شما چيست؟
من در هنرستان موسيقي هم تدريس مي‌كنم. تعجب مي‌كنم (نه بهتر است بگويم افسوس مي‌خورم) وقتي مي‌بينم هنرجويان مي‌آيند و همه دو ساز مشخص را انتخاب مي‌كنند: پيانو و ويولن.آنها سازهاي ديگر و به‌ويژه سازهاي ايراني را نمي‌شناسند، مي‌گويند ما نديده‌ايم.

اين قضيه را خيلي از هنرمندان تكرار مي‌كنند اما آيا همه درد موسيقي ما اين است؟
- بعد از 3 دهه تكليف موسيقي مشخص نشده است. بالاخره متوليان فرهنگي مملكت بايد علاوه بر استفاده‌هاي تبليغي از هنر و هنرمندان موسيقي، ارزش واقعي آن را بشناسند و با حرمت و احترام ويژه‌اي با اين هنر و اهالي آن برخورد كنند.

آن چهره ماندگاري كه از او تجليل مي‌شود، هنرش يك ارزش مقدس است، او 60 سال از زندگي‌اش را با اين هنر سپري كرده، روزش را با نواختن ساز و شنيدن نغمه‌هاي ايراني به شب رسانده و شبش را به انديشه كردن در راه ساخت نغمه‌اي نو و نوايي تازه به صبح پيوند زده و با ساز توانسته است احساسش را بيان كند.

در واقع حرف شما اين است كه مشكل اصلي ما در آموزش موسيقي ا‌ست؟
- بله، آموزش موسيقي در سطح جامعه ما و در لايه‌هاي مختلف هنوز نهادينه نشده است. مردم نمي‌دانند موسيقي چه جايگاهي دارد، آيا اين هنر براي تعالي روح است، براي ارتقاي فرهنگ است يا او را به زوال مي‌كشاند؟! پيش‌تر در مدارس ما كلاس سرود بود.

بچه با فواصل موسيقايي، با آهنگ، با ساز و خيلي مسائل اوليه موسيقي آشنا مي‌شد؛ هنرستان‌هاي موسيقي، دانش‌سراهاي هنري فعال بودند. جشنواره‌هاي مختلف موسيقي در تهران و شهرستان‌ها برگزار مي‌شد. خود من اولين بار استاد فرامرز پايور را در يكي از همين جشنواره‌ها ملاقات كردم.

ايشان در آن دوره كه ما به عنوان شركت‌كننده جشنواره حضور پيدا كرده بوديم، داور بودند و همين مسئله باعث شد كه هنرمندان خردسال، كودك و نوجوان بخشي از زندگي و اوقات فراغتشان را به موسيقي اختصاص دهند. اما امروز آن‌قدر شلوغي و بلبشو وجود دارد كه علاقه‌مندان واقعي اصلاً نمي‌دانند و نمي‌توانند تشخيص بدهند راه درست كدام است.

2 سال پيش به دعوت اركستر سمفونيك لندن يك كارگاه آموزش و معرفي موسيقي ايران در اين شهر تشكيل داديم. ما ملودي‌هاي ايراني را اجرا و معرفي مي‌كرديم و آنها كه همگي نوازنده و اهل موسيقي بودند از برنامه‌هاي ما بسيار استقبال كردند.

اين كارگاه‌ها را چرا بزرگان موسيقي در كشور ما برگزار نمي‌كنند؟ آيا اين از رخوت اهل موسيقي حكايت ندارد و آيا خود شما به عنوان اهل موسيقي حاضر هستيد چنين كارگاه‌هايي را در كشور برگزار كنيد؟

- موسيقي با زندگي من گره خورده است. هر كاري كه لازم بوده ما انجام داده‌ايم. وقتي در چاووش بوديم اين فعاليت‌ها شكل حرفه‌اي به خود گرفت. تنها مركز و كانوني كه توانست موسيقي را نگه دارد، كانون چاووش بود. همه گروه‌ها تعطيل شده بود.

ما جزو اولين گروه‌هايي بوديم كه اعتقاد داشتيم اين شعله كوچك، اين شمع افروخته همچنان بايد روشن بماند. با هم همراه شديم و در حفظ و گسترش موسيقي كوشش كرديم.

شايد گروه‌هايي كه با مردم بيشتر همدل و همراه بودند گروه‌هاي عارف و شيدا بودند و اين حركت مصادف بود با آغاز كار حرفه‌اي ما و بر اين اساس هر كاري از دستمان برمي‌آمد براي اعتلاي ايران انجام داديم. ما در آن سال‌ها تنها مبارزه كرديم؛ براي حفظ موسيقي و در اين‌جا مي‌پرسم حتي از خود شما ما چه‌قدر بايد مبارزه كنيم؟

اساساً هنرمند نبايد به اين نوع مبارزه فكر كند.
- بله درست است. من نوازنده، من آهنگساز، بايد به خلاقيت فكر كنم، بايد به كار فكر كنم، به هنر بينديشم و در صدد ساخت نغمه‌اي تازه باشم. چه‌قدر مبارزه كنم. بالاخره آدم در يك مرحله‌اي خسته مي‌شود و كم مي‌آورد.

حالا مسئله اين است؛ بودن يا نبودن. من مي‌خواهم در صحنه باشم و تنها تريبون و جايگاه بيان احساساتم موسيقي‌ است. اما همه سرمايه‌گذاران به بن‌بست رسيده‌اند، مي‌گويند ما داريم ضرر مي‌دهيم. قانون كپي‌رايت وجود ندارد تا از سرمايه ما حمايت و سوءاستفاده كننده‌ها را مجازات كند.

روي يك سي‌دي فشرده دست‌كم ده تا اثر مي‌گنجد و ده تا كار ما را روي يك سي‌دي كپي‌ مي‌كنند و 500 تومان مي‌فروشند. لازم نيست تا ميدان انقلاب هم بروي، دو قدم آن‌طرف‌تر يك نفر بساط پهن كرده و همه چيز دارد؛ براي همه سليقه‌ها.

پيشنهادي داريد؟
- در همه كشورهاي دنيا دولت از موسيقي جدي حمايت مي‌كند. آيا آمده‌ايم از سازندگان موسيقي، نوازنده‌ها و حتي شركت‌هاي خصوصي عرضه كننده اين هنر حمايت كنيم؟يكي از پايگاه‌هاي حمايت از موسيقيدانان و ارائه هنرشان تلويزيون است كه فراگيري بسياري دارد. تلويزيون مي‌تواند از گروه‌هاي نيمه‌حرفه‌اي و حتي حرفه‌اي حمايت كند، هنرشان را عرضه كند تا مخاطب با آنها آشنا شود و نوع هنرشان را بشناسد.

در بهترين جاي ايران اگر كنسرت برگزار كنيم، مثلاً در 6 شب متوالي چيزي حدود 15 هزار نفر از اين برنامه استفاده مي‌كنند، اما اگر تلويزيون اين برنامه‌هاي هنري را به‌صورت مستقيم پخش كند ميليون‌ها نفر با نوع موسيقي و با نوازندگان و خوانندگان ارتباط برقرار مي‌كنند.

اگر چنين اتفاقي بيفتد خود هنرمندان هم استقبال مي‌كنند و حاضرند با تمام وجود همكاري كنند.شنونده ما به آموزش نياز دارد. اكثر مردم ما متأسفانه نمي‌دانند موسيقي فاخر ما در مقايسه با موسيقي مطربي و نوعي موسيقي كه در عروسي‌ها و مجالس شادي اجرا مي‌شود، چه جايگاهي دارد.به نظر من موسيقي در ايران يك متولي نياز دارد.

اما درباره كارهاي اخير گروه دستان و كاري كه با نام درياي بي‌پايان ارائه شده است، آيا مشكلاتي كه درباره‌اش بحث كرديم گريبان‌گير اين كار نيز بوده است؟
- از يك سال و نيم پيش درباره ساختار و نوع ملودي اين كار فكر كردم و بارها برخي ملودي‌ها را تغيير دادم تا حال و هواي آن، حال و هوايي يك‌دست و هماهنگ باشد. به هر حال گذشت زمان باعث مي‌شود سليقه و نوع نگرش هنرمند نسبت به هنر عوض شود و تغيير كند.

با اين وسواس و با توجه به انجام كارهاي اجرايي و با اين تركيب‌ سازها، اجرا كمي به تعويق افتاد. از آن گذشته وقتي در حال نوشتن اين آهنگ‌ها هستم به تركيب ‌سازهاي اين گروه كه چند ساز كوبه‌اي دارد و يك تار و يك بربت و يك كمانچه، فكر مي‌كنم و قطعات چنين شكل مي‌گيرد.

به نظر مي‌رسد ريتم در آثار آهنگ‌سازي شما، جايگاه ويژه‌اي دارد.
- در حال حاضر بعد از تجربه فعاليت‌هاي گروهي، از جمله حضور در گروه‌هاي شيدا، عارف، آوا، گروه آقاي پايور، به اين نتيجه رسيده‌ام كه در كارهايي كه مي‌سازم بيشتر حرف امروز را بيان كنم.

امروز وقتي مي‌خواهم تصنيفي بسازم، مي‌خواهم از تجربه‌هايي كه به‌دست آورده‌ام و آنچه از محيط اطراف فراگرفته‌ام و نكته‌هايي كه در اين سه چهار دهه دريافته‌ام، به نوعي استفاده كنم تا كاري درست، زيبا و هماهنگ پديد بياورم. اولاً تلاشم اين بوده كه حرف امروز را بزنم.

اگر قرار است قطعه‌اي يا تصنيفي بسازم، اگر بخواهم بر اساس موسيقي قاجاز بسازم ارزشش به‌مراتب كمتر است از كاري كه با حال و هواي امروزي و با شكل و حرف تازه ساخته مي‌شود. براي اين‌كه خيلي تصنيف‌هاي ماندگار و جاودانه داريم كه در هر حال داراي ارزش مخصوص به خود است و حتي اگر به مانند شيدا و عارف قطعات آنان را دوباره اجرا و بازسازي كنم، اين آثار نمي‌تواند ارزشمندتر از نسخه‌ اصلي خود باشد.

اما اگر بخواهم قطعه‌اي با حال و هواي امروزي بسازم، بايد تلاش كنم كاري متفاوت ارائه دهم. البته مخالف اجراي آثار قديمي نيستم. همچنين در تمام دنيا متداول است كه برخي از آهنگسازان و نوازندگان به بازسازي مثلاً نغمه‌هاي قرون وسطا مي‌پردازند.در هر حال در نوع ويژه‌ اجرا به ريتم نگرشي نو داشته‌ام.

و اين ريتم آيا برگرفته از ريتم‌هاي محلي از جمله ريتم‌هاي موسيقي كردي نيست؟
- اصولاً ما در موسيقي ايراني با توجه به پراكندگي اقوام مختلف از نظر زيبايي‌شناسي ملودي و ريتم خيلي نغمه‌ها و ريتم‌ها داريم كه مي‌توانيم از آنها استفاده كنيم. وقتي مي‌گوييم موسيقي ايراني، اين موسيقي محدود و متمركز در موسيقي در مركز ايران نيست. توان و ظرفيت موسيقي ما اصولاً با تنوع و پراكندگي بسيار زياد اقوام بسيار بالاست و من فكر مي‌كنم بايد از زيبايي‌هاي ريتميك و ملوديك نغمه‌هاي محلي استفاده كنيم.

اگر بياييم و دوباره بر اساس همان ملودي‌ها و ريتم‌هاي رديف تصنيف‌سازي كنيم، قطعه بسازيم، ممكن است عنوان شود كار تكراري ا‌ست اما در اين مورد خاص معتقدم نبايد تعصب نشان داد.

كسي كه مي‌خواهد اثري خلاق بسازد، كسي كه مي‌خواهد طرحي نو دراندازد، در بند اين بايد و نبايدها نيست. از اين ريتم‌هاي متنوع كه در موسيقي خراسان، شمال، كردستان، آذربايجان، خوزستان، بوشهر و... وجود دارد استفاده نكنيم؟ چه‌بسا كه استادان قديم موسيقي ايراني نيز از اين ريتم‌ها و ملودي‌ها استفاده كرده‌اند؛ خيلي از گوشه‌هاي ما از موسيقي نواحي گوناگون ايران برگرفته شده و ثبت شده است.

در هر حال سليقه حاضر شما به چه سمتي گرايش بيشتري دارد؟
- هم حسم و هم ذوق و سليقه‌ام حكم مي‌كند از همان پتانسيلي كه درباره‌اش گفتيم، يعني موسيقي نواحي ايران به بهترين شكل ممكن استفاده كنم. امروز آهنگسازان مطرح گويش و لحن موسيقي را عوض كرده‌اند و اين يك حركت است و يك گام به جلو. خود من هم در كار تازه‌ام درياي بي‌پايان سعي كرده‌ام اين گويش و لحن متفاوت را رعايت كنم و با زباني تازه و سخني نو با مخاطبانم حرف بزنم.

به عنوان پرسش آخرين، براي مخاطبان اروپايي‌تان چه ارمغاني مي‌بريد؟
- از يك سال پيش با آقاي شجريان، آقاي مجيد درخشاني، آقاي محمد فيروزي و آقاي همايون شجريان، همكاري‌مان آغاز شد و يك بخش از كار در شور و افشاري ا‌ست كه به‌صورت نوار و سي‌دي هم به‌زودي وارد بازار مي‌شود.

چون مراحل ضبط چند وقتي ا‌ست طي شده و احتمالاً تا 2 ماه آينده وارد بازار مي‌شود. اين اثر به همراه بخش ديگري در ماهور (اگر بتوان نام ارمغان بر آن نهاد) ارمغان ما براي علاقه‌مندان موسيقي ايراني در اروپا خواهد بود.

منبع: همشهری/نویسنده: عزت‌اله الوندي

__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید