آسمان آبیست
ابری نیست
غرق باران است اما کوچه ی دلتنگیم
دست هایم ، دست گرمت را چه زیبا می کشَند
روی بوم آرزوهای محال در خیالم سبز می رویی ولی...
می رسد سبزینه هایت تا کجا؟
می کشی دست نوازش بر سر عابران کوچه های انتظار
سبز می رویی دوباره خوب من مثل پیچک در نگاه زردشان
تا کجای موج موج باورت
گم شوم درجزر و مد این خیال؟
آنقدر غرق خیالت می شوم
می سپارم چشم خود را دست ابر
تا که خیس از اشک تبدارم کند
نازنینم
آرزویم را ببخش:
گم شدم دنبال چشمان تو باز
دست گرمت کاش پیدایم کند.
__________________
__________________
-------------------------------
ای تو همیشه در میان
آمدمت که بنگرم
گریه امان نمی دهد
|