12-21-2009
|
|
ناظر و مدیر ادبیات
|
|
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432
2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چشم آريانا جان اين فال شما
خود داني برو دعواشو با حافظ کن
يلدات شاد باد ...
دوش میآمد و رخســـاره برافــــروخته بود
تا کــجا باز دل غـــمزدهای سوخــــته بــــود
رسم عاشق کشی و شیوه شــهرآشوبی
جامهای بود که بر قامـــــــت او دوخـــته بود
جان عشــاق سپند رخ خــــود میدانست
و آتــــش چــهره بدین کار برافــروخـــته بود
گر چه میگفت که زارت بکشـم میدیــدم
که نــهـانـــش نظری با من دلـــسوخته بود
کفر زلفش ره دین میزد و آن ســنگین دل
در پیاش مشعلی از چهره برافروخــته بود
دل بسی خون بهکف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کـــرد و که انـــدوختـــه بود
یار مـفروش به دنیا که بســـــی سود نکرد
آن که یوســف به زر ناسره بفروخــــتـه بود
گفتو خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یارب این قـلب شناسی ز کـــه آموخته بود
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|