موضوع: طومار تاریخ
نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 07-21-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

کتیبه پنجم داریوش شاه در شوش

از داریوش بزرگ، کتیبه‌های فراوانی در شهر شوش به دست آمده است که بر روی سنگ‌های مرمرین، پاستون‌ها، لوح‌های گلین و یا بر آجر نگاشته شده‌اند. بیشتر این کتیبه‌ها، مانند دیگر نبشته‌های هخامنشی به سه خط و زبان فارسی باستان، عیلامی و بابلی هستند. متن زیر گزارش فارسیِ یکی از مهمترین کتیبه‌های داریوش بزرگ، یعنی کتیبه پنجم او در شوش (DSe) است که در آن اندیشه‌های داریوش در زمینه صلح‌جویی و همبستگی سرزمین‌ها، آبادانی و سامان شهرها، پاسداشت ناتوانان، پایندگی میهن و بسا نکات مهم دیگر آمده است. این کتیبه کوتاه، همراه با نویسه اصلی میخیِ فارسیِ باستان، آوانوشت و برخی توضیحات از سوی این نگارنده در دست چاپ است و ترجمان آسان‌خوانِ آن در اینجا منتشر می‌شود.

بند 1 خدای بزرگ است اهورامزدا؛ که بیافرید این زمین را؛ که بیافرید آن آسمان را؛ که بیافرید آدمی را؛ که بیافرید از برای آدمی شادی را؛ که داریوش را شاهی فرا داد. یک شاه از بسیاران، یک فرمانروا از بسیاران.

بند 2 من داریوش، شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمین‌هایی با گوناگون مردمان، شاه در این زمین بزرگ، پهناور و دورکرانه. پسر ویشتاسپ، یک هخامنشی، یک پارسی، پسر پارسی، یک آریایی، آریایی‌تبار.

بند 3 گوید داریوش شاه: بخواست اهورامزدا، این است سرزمین‌هایی که جز از پارس دارم. آنانرا فرمان راندم. مرا خراج گذاردند. آنچه گفتِ من به آنان بود، چنان کردند. قانون من آنانرا پایید: ماد، خوزیه، پارت، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، سیستان، آراخوزی، ثَتَه‌گوش، مَکا، گندارَه، هند، سکاییانِ هوم‌نوش، سکاییانِ تیز خود، بابل، آشور، اّرَبیه (عربیه)، مصر، ارمنیه، کاپادوکیه، اسپارت، یونانیان این سوی دریا و آن سوی دریا، اسکودر، حبشیان، کاریان.

بند 4 گوید داریوش شاه: بسا بد کرداری شده بود، من به نیکی گردانیدم. سرزمین‌ها به دیگری بر می‌تاختند و یکی دیگری را فرو می‌کوبید. من بخواست اهورامزدا چنان کردم که یکدیگر را نکوبند. هر کدام در ماندگاه خود هستند. از این قانون من بیمناکند که: زورمند، ناتوان را نمی‌کوبد و نابود نمی‌کند.
بند 5 گوید داریوش شاه: بخواست اهورامزدا، بسا کارها که نابسامانیده شده بود؛ من آنرا بسامانیدم. گذر زمان، باروی شهر . . . را برافکنده بود و بازساخت نشده بود؛ من بنیان باروی دیگری برآوردم. چنان که مانَد تا آینده‌ها.

بند 6 گوید داریوش شاه: اهورامزدا و دیگر بغان، بپایند مرا و نوشتارهای مرا و خانه/ میهن مرا
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید