نمایش پست تنها
  #13  
قدیمی 09-27-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض تنبلي چشم ( آمبليوپي)

تنبلي چشم ( آمبليوپي)



تنبلي چشم نوعي اختلال بينايي است كه اگر به موقع تشخيص داده و درمان نشود ، فرد را از يك چشم بسيار كم بينا يا نابينا مي كند

تنبلي چشم نوعي اختلال بينايي است كه اگر به موقع تشخيص داده و درمان نشود ، فرد را از يك چشم بسيار كم بينا يا نابينا مي كند و با تشخيص به موقع ، به راحتي و كاملا قابل درمان است
چشمان برخي كودكان ، با آنكه سالم به نظر مي رسند اما از سلامتي و ديد كافي برخوردار نيستند
رشد و تكامل مركز بينايي در مغز از دوران جنيني تا حدود ده سالگي ادامه دارد ، اما حداكثر سرعت رشد آن تا سه سالگي است
نتيجه تكامل دستگاه بينايي ، در اين دوران ، ديد واضح و كامل است . در اين مدت ، بخصوص در سه سال اول زندگي ، هر عاملي كه باعث اشكال ديد ، در يك يا هر دو چشم كودك شود ، رشد و تكامل دستگاه بينايي را متوقف مي سازد و در نتيجه باعث كاهش ميزان بينايي طفل مي شود . معني اين سخن آن است كه امكان دارد چشمي را كه از نظر ظاهر كاملا طيعي است از بينايي كامل و طبيعي برخوردار نباشد
در صورتي كه اشكال ديد كودك ، قبل از پنج سالگي درمان شود ، حتي اگر چشم در اين مدت تنبل شده باشد با درمان ، بينايي كامل بدست مي آيد
پس از پنج سالگي ، هر چه درمان چشم تنبل بيشتر به عقب بيافتد ، احتمال به دست آوردن بينايي كامل كمتر مي شود . به طوري كه پس از هفت تا ده سالگي ، درمان هيچ تاثيري در بينايي نخواهد داشت
آمبليوپي نوعي كاهش بينايي است كه در ان نمي توان در چشم و يا در راههاي عصبي بينايي هيچ گونه عيب ارگانيك (ساختماني)واضحي براي آن يافت ودر واقع از مواردي است كه نه مريض چيزي مي بيند ونه دكتر در چشم مريض چيزي مي بيند از نقطه نظر باليني زماني تشخيص آمبليوپي مسجل مي گردد كه حتي با بهترين تصحيح انكساري نيز نتوان ديد بيمار را افزايش داد و در روي تابلوي اسنلن حداقل دو رديف اختلاف ديد وجود داشته باشد در اينجا مي توانيم بگوييم چشمي كه ديد كمتري دارد دچار آمبليوپي است با شرط اينكه در ته چشم نيز نتوان هيچ گونه ضايعه ارگانيكي كه مسئول كاهش بينايي باشد يافت نمود
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید