نمایش پست تنها
  #115  
قدیمی 07-02-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,700
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل (صبر)ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
مرا به هیچ بداری و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مو یی به عالمی نفروشم


با وجود اینکه میانه خوبی با افتخاری ندارم اما این آواز رو خوب میخونه و دوست دارم
-----------------------------
باز از سعدی مشابه این اینو داریم :



شعر خیلی عظیمه بذارید کاملشو بذارم :


اکسیر عشق


از در درآمدی و من از خود به درشدم
گوبی کز این جهان به جهان دگر شدم


گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم


چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاق تر شدم


دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم

تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم

من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم

بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم

او را خود التفات نبودی به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
===============================
یا باز از سعدی :

تصنیف 4گاه سیمین سعدی نامه سالار عقیلی

بیا که نوبت صلحست و آشتی و عنایت
به شرط آن که نگوییم از آن چه رفت حکایت

بر این یکی شده بودم که گرد عشق نگردم
تو را بدیدم و بازم به توست چشم ارادت

==============================
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید