نام او
وقتی که خاکم می کنن ، بهش بگین پیشم نیاد
بگید که رفت مسافرت ، بگین شماره ای نداد
یه جور بگین که آخرش ، از حرفاتون هول نکنه
طاقت ندارم ببینم ، به قبر من نگاه کنه
دونه به دونه عکسامو بردارید آتیش بزنید
هر چی که خاطره دارم ، برید و از بیخ بکنید
نذارید از اسم منم یه کلمه جا بمونه
نمی خوام هیچ وقت تنمو ، توی گورم بلرزونه
برو آتیش به قلب من نزن ، بذار نگاهت از یادم بره
بذار واسه همیشه قلب من ، چال بشه با من کلی خاطره
برو نمی خوام ببینی ، خونه ی من خالی شده
همدم من به جای تو ، ریگای پوشالی شده
اونکه می گفت می مُرد برات ، دیدی راس راسی مرُد
رفت و همه خاطرشم ، به خاطرت برداشت و برد
بهش بگین نشست به پات ، بهش بگین نیومدی
بهش بگین دوسِت داره ، با اینکه قیدشو زدی
نشونیه قبر منو ، بهش ندین خوب می دونم
میاد جای همیشگی ، سر قرار تو رودخونه
می خوام رو سنگ قبرم این باشه
طلوعی که خیلی غم انگیز بود
قشنگ ترین خاطره ی عمرم
غروبی که خیلی دل انگیز بود
مجنونم و دلزده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا....
شاعر : ؟ همتی
__________________
تازه تر کن داغ ما را، طاقت دوری نمانده
شِکوه سر کن، در تن ما تاب مهجوری نمانده
پر گشاید شور و شیون از جگرها ای دریغ !
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما ای وای !
|