نمایش پست تنها
  #24  
قدیمی 04-28-2013
آناهیتا الهه آبها آواتار ها
آناهیتا الهه آبها آناهیتا الهه آبها آنلاین نیست.
مدیر تالار کرمانشاه
 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 1,458
سپاسها: : 6,194

3,940 سپاس در 933 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

علی آقا خاطرات جالب و شیرینی دارید
واقعا ممنون که با صبر و حوصله همه رو توضیح میدین
از پوکه فشنگ گفتین
برادرهای منم یه علاقه خاصی به این پوکه ها داشتن
نمیدانم شاید تو خون همه پسرا این علاقه باشه
ولی یادمه ما بیشتر دنبال قاپ بودیم
قاپ به یه قسمت از استخوان های گوسفند میگن
دوره قدیم که مثل حالا نبود گوشت رو از قصابی بگیرن
ما معمولا گوسفند میگرفتیم و چند ماه از گوشتش استفاده میکردیم قاپ هاشم قسمت ما میشد
خلاصه قاپ ها رو جمع میکردیم و باهاشان قمچان بازی میکردیم
قمچان دو تایی و سه تایی و چهار تایی و پنج تایی اگه کسی خیلی دیگه حرفه ای بود شش تایی بازی میکرد
اگه وقت بشه حتما عکسشو میذارم

از این نوشابه هم خاطره ها داریم
البته دوره ما بیشتر زمزم بود تا کانادا
یادمه سر همین نوشابه خوردن نزدیک بود یه چشمم بره
چون بابام کارمند شرکت زمزم بود همیشه نوشابه داشتیم
اون موقع ها هروقت غیبم میزدم همه میفهمیدن رفتم زیر زمین تا نوشابه بخورم
یه بار یه شیشه نوشابه دستم بود و قشنگ تکانش داده بود و حسابی گاز داشت
سر آخرین پله که میخواستم بیام بالا از دستم افتاد و شکست و یه تیکه از خرده شیشه هاش نزدیک چشممو برید بعدش بیمارستان و بخیه و ....
آخ چه کیفی میداد نوشابه با نان سنگگ!!
ای خدا..........چه خاطراتی
ممنون علی آقا که با نوشته هاتان یه سری خاطرات قشنگ رو تو این روزگار نامراد به یادمان میارید
__________________


پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از آناهیتا الهه آبها سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید