موضوع: طومار تاریخ
نمایش پست تنها
  #17  
قدیمی 07-22-2013
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


کتیبه کوروش بزرگ بینان گذارحقوق بشر

اينك كه به ياري مزدا تاج سلطنت ايران و بابل و كشورها جهات اربعه را به سرگذاشته ا اعلام مي كنم كه تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد دين و آئين و رسوم ملتهائي كه من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زير دستان من دين و آئين و رسوم ملتهائي كه من پادشاه آنها هستم يا ملتهاي ديگر را مورد تحقير قرار بدهند يا به آنها توهين نمايند .
من از امروز كه تاج سلطنت را به سر نهاده ام تا روزي كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مي دهد هرگز سلطنت خود را بر هيچ ملتي تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است كه مرا به سلطنت خود قبول كند يا ننمايد و هرگاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند من براي سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد .
من تا روزي كه پادشاه ايران هستم نخواهم گذاشت كسي به ديگري ظلم كند و اگر شخصي مظلوم واقع شد من حق وي را از ظالم خواهم گرفت وبه او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد .
من تا روزي كه پادشاه هستم نخواهم گذاشت مال غير منقول يا منقول ديگري را به زور يا به نحو ديگر بدون پرداخت بهاي آن و جلب رضايت صاحب مال تصرف نمايد و من تا روزي كه زنده هستم نخواهم گذاشت كه شخصي ديگري را به بيگاري بگيرد و بدون پرداخت مزد وي را به كار وا دارد .
من امروز اعلام مي كنم كه هر كسي آزاد است كه هر ديني را كه ميل دارد بپرستد و در هر نقطه كه ميل دارد سكونت كند مشروط بر اينكه در آنجا حق كسي را غصب ننمايد و هر شغل را كه ميل دارد پيش بگيرد و مال خود را به هر نحو كه مايل است به مصرف برساند مشروط بر اينكه لطمه به حقوق ديگران نزند .
من اعلام ميكنم كه هر كس مسئول اعمال خود مي باشد و هيچكس را نبايد به مناسبت تقصيري كه يكي از خويشاوندانش كرده مجازات كرد و مجازات برادر گناهكار و بر عكس ممنوع است و اگر يك فرد از خانواده يا طايفه اي مرتكب تقصير مي شود فقط مقصر بايد مجازات گردد نه ديگران .
من تا روزي كه به ياري مزدا زنده هستم و سلطنت مي كنم نخواهم گذاشت كه مردان و زنان به عنوان غلام و كنيز بفروشند و حكام و زير دستان من مكلف هستند كه در حوزه حكومت و ماموريت خود مانع از فروش و خريد مردان و زنان بعنوان غلام و كنيز بشوند و رسم بردگي بايد به كلي از جهان برافتد .
از مزدا خواهانم كه مرا در راه اجراي تعهداتي كه نسبت به ملتهاي ايران و بابل و ملتهاي ممالك اربعه بر عهده گرفته ام موفق گرداند .

شکايت از شخص شاهنشاه در آيين شهرياري ایرانیان


در آیین شهریاری ایران زمین مردم جامعه نیز حق شکایت از شاهنشاه را داشتند به طوری که موبد موبدان و هیربد هیربدان و ایران دبیر و سوی دیگر شکایت کننده ( دادخواه ) می نشستند و پیش از داوری شاهنشاه چنین می گفت : من در برابر یزدان از شما داوری میخواهم و اگر از بیم و ترس مقام من از داوری راست چشم پوشی کنید داور داوران اهورامزدا از گناه شما نخواهد گذشت . سپس هیربد هیربدان چنین میگفت : شاها انوشه زیوی که چون خدا خوشبختی مردم و شاد زیستن آنان را خواستار است بهترین شاه را برگزید و اگر بخواهد نمونه ای از عدالت وی را نمایانگر کند سخنانی همچون خدایگان که بر زبان آوردید به زبانش روان می ساخت .

تمدن ساسانی - استاد علی سامی

استوانه کورش بزرگ . نخستین منشور جهانی آزادی و حقوق بشر انسانها
كوروش ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه توانا ، شاه بابل ، شاه سومر و اكد
شاه نواحي جهان
چهار[ ...... ] من هستم [ ...... ] به جاي بزرگي ، ناتواني براي پادشاهي كشورش معين شده بود .
نبونيد تنديس هاي كهن خدايان را از ميان برد [ ...... ] و شبيه آنان را به جاي آنان گذاشت .
شبيه تنديسي از ( پرستشگاه ) ازاگيلا ساخت [ ...... ] براي « اور» و ديگر شهرها .
آيين پرستشي كه بر آنان ناروا بود [ ...... ] هر روز ستيزه گري مي جست. همچنين با خصمانه ترين روش .
قرباني روزانه را حذف كرد [ ...... ] او قوانين ناروايي در شهرها وضع كرد و ستايش مردوك ، شاه خدايان را به كلي به فراموشي سپرد .
او همواره به شهر وي بدي مي كرد. هر روز به مردم خود آزار مي رسانيد. با اسارت ، بدون ملايمت همه را به نيستي كشاند .
بر اثر دادخواهي آنان « اليل » خدا ( مردوك ) خشمگين گشت و او مرزهايشان. خداياني كه در ميانشان زندگي مي كردند ماوايشان را راه كردند .
او ( مردوك ) در خشم خويش ، آنها را به بابل آورد ، مردم به مردوك چنين گفتند : بشود كه توجه وي به همه ي مردم كه خانه هايشان ويران شده معطوف گردد .
مردم سومر و اكد كه شبيه مردگان شده بودند ، او توجه خود را به آنان معطوف كرد. اين موجب همدردي او شد ، او به همه ي سرزمين ها نگريست .
آنگاه وي جستجوكنان فرمانرواي دادگري يافت ، كسي كه آرزو شده ، كسي كه وي دستش را گرفت. كوروش پادشاه شهر انشان. پس نام او را بر زبان آورد ، نامش را به عنوان فرمانرواي سراسر جهان ذكر كرد .
سرزمين « گوتيان » سراسر اقوام « مانداء» را مردوك در پيش پاي او به تعظيم واداشت. مردمان و سپاه سران را كه وي به دست او ( كوروش ) داده بود .
با عدل و داد پذيرفت. مردوك ، سرور بزرگ ، پشتيبان مردم خويش ، كارهاي پارسايانه و قلب شريف او را با شادي نگريست .
به سوي بابل ، شهر خويش ، فرمان پيش روي داد و او را واداشت تا راه بابل در پيش گيرد. همچون يك دوست و يار در كنارش او را همراهي كرد.
سپاه بي كرانش كه شمار آن چون آب رود برشمردني نبود با سلاح هاي آماده در كنار هم پيش مي رفتند .
او ( پروردگار) گذاشت تا بي جنگ و كشمكش وارد شهر بابل شود و شهر بابل را از هر نيازي برهاند. او نبونيد شاه را كه وي را ستايش نمي كرد به دست او ( كوروش ) تسليم كرد .
مردم بابل ، همگي سراسر سرزمين سومر و اكد ، فرمانروايان و حاكمان پيش وي سر تعظيم فرود آوردند و شادمان از پادشاهي وي با چهره هاي درخشان به پايش بوسه زدند .
خداوندگاري ( مردوك ) را كه با ياريش مردگان به زندگي بازگشتند ، كه همگي را از نياز و رنج به دور داشت به خوبي ستايش كردند و يادش را گرامي داشتند .
من كوروش هستم ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نيرومند ، شاه بابل ، شاه سرزمين سومر و اكد ، شاه چهار گوشه ي جهان .
پسر شاه بزرگ كمبوجيه ، شاه شهر انشان ، نوه ي شاه بزرگ كوروش ، شاه شهر انشان ، نبيره ي شاه بزرگ چيش پيش ، شاه انشان .
از دودماني كه هميشه از شاهي برخوردار بوده است كه فرمانروائيش را « بعل » و « نبو » گرامي مي دارند و پادشاهيش را براي خرسندي قلبي شان خواستارند. آنگاه كه من با صلح به بابل درآمدم .
با خرسندي و شادماني به كاخ فرمانروايان و تخت پادشاهي قدم گذاشتم. آنگاه مردوك سرور بزرگ ، قلب بزرگوار مردم بابل را به من منعطف داشت و من هر روز به ستايش او كوشيدم .
سپاهيان بي شمار من با صلح به بابل درآمدند. من نگذاشتم در سراسر سرزمين سومر و اكد تهديد كننده ي ديگري پيدا شود .
من در بابل و همه ي شهرهايش براي سعادت ساكنان بابل كه خانه هايشان مطابق خواست خدايان نبود كوشيدم [ ...... ] مانند يك يوغ كه بر آنها روا نبود .
من ويرانه هايشان را ترميم كردم و دشواري هاي آنان را آسان كردم. مردوك خداي بزرگ از كردار پارسايانه ي من خوشنود گشت .
بر من ، كوروش شاه كه او را ستايش كردم و بر كمبوجيه پسر تني من و همچنين بر همه ي سپاهيان من .
او عنايت و بركتش را ارزاني داشت ، ما با شادماني ستايش كرديم ، مقام والاي ( الهي ) او را . همه ي پادشاهان بر تخت نشسته از سراسر گوشه و كنار جهان ، از درياي زيرين تا درياي زبرين شهرهاي مسكون و همه ي پادشاهان « امورو » كه در چادرها زندگي مي كنند .
باج هاي گران براي من آوردند و به پاهايم در بابل بوسه زدند. از [ ...... ] نينوا ، آشور و نيز شوش .
اكد ، اشنونه ، زميان ، مه تورنو ، در ، تا سرزمين گوتيوم شهرهاي آن سوي دجله كه پرستشگاه هايشان از زمان هاي قديم ساخته شده بود .
خداياني كه در آنها زندگي مي كردند ، من آنها را به جايگاه هايشان بازگردانيدم و پرستشگاه هاي بزرگ براي ابديت ساختم. من همه ي مردمان را گرد آوردم و آنها را به موطنشان باز گردانيدم .
همچنين خدايان سومر و اكد كه نبونيد آنها را به رغم خشم خداي خدايان ( مردوك ) به بابل آورده بود ، فرمان دادم كه براي خشنودي مردوك خداي بزرگ در جايشان در منزلگاهي كه شادي در آن هست بر پاي دارند. بشود كه همه ي خداياني كه من به شهرهايشان بازگردانده ام ، روزانه در پيشگاه « بعل » و « نبو » درازاي زندگي مرا خواستار باشند ، بشود كه سخنان بركت آميز برايم بيايند ، بشود كه آنان به مردوك سرور من بگويند : كوروش شاه ستايشگر توست و كمبوجيه پسرش .
بشود كه روزهاي [ ...... ] من همه ي آنها را در جاي با آرامش سكونت دادم .
[ ...... ] براي قرباني ، اردكان و فربه كبوتران
[ ...... ] محل سكونتشان را مستحكم گردانيدم
[ ...... ] و محل كارش را
[ ...... ] بابل
[ ...... ] [ ...... ] [ ...... ] [ ...... ] [ ...... ] تا ابديت
متن استوانه کورش در بابل در اطراف بغداد کشف شد

شکايت از پدر شاهنشاه نوشيروان و پاسخ او
روزی مردی ستم دیده نزد شاهنشاه نوشیروان دادگر رسید و از پدرشاهنشاه ( قباد ) نزد وی گله کرد و ستمی که از او به وی رسیده بود عنوان داشت . ناگهان نوشیروان آب در دیده بگردانید ( اشک ریخت ) و از تخت فرود آمد و تاج را بر زمین انداخت و از پیشگاه یزدان از کار پدرش پوزش خواست و آنگاه به خواهش وزیر و درباریان آرام شد و دوباره بر تخت بنشست . سپس اینگونه سخن گفت : من چنین میدانم که از نزد هرمزد خدای و به خواست او آمده امده ام ( بوجود آمده ام ) و برای برانداختن زشتی و دروغ و گسترش مهر و داد آمده ام و دوستدار مردم هستم و باز به نزد هرمزد برخواهم گشت ( از دنیا خواهم رفت ) او از من داد اشا نیک اندیشی - بهترین راستی و درستی - شهریاری مینوی - رادمردی و فروتنی و رسائی می خواهد . ( متن پهلوی اندرز نوشیروان خسرو قبادان )
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید