07-03-2008
|
|
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720
6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
متن ترانه های لحظات دلتنگی ما
کویر عزیز حالا که فرهاد مهراد رو خیلی دوست داری
به خاطر خودم و برای شما:» خواننده : فرهاد
» آلبوم : وحدت
» آهنگ : مرد تنها ( موسیقی فیلم رضا موتوری )
مرد تنها ( موسیقی فیلم رضا موتوری ) Lyrics
با صدای بیصدا،
مث يه کوه، بلند،
مث يه خواب، کوتاه،
یه مرد بود، یه مرد!
با دستای فقیر،
با چشمای محروم،
با پاهای خسته،
یه مرد بود، یه مرد!
شب، با تابوت سياه
نشست توی چشماش،
خاموش شد ستاره،
افتاد روی خاک.
سايه ش هم نمیموند
هرگز پشت سرش،
غمگين بود و خسته،
تنهای تنها!
با لبهای تشنه
به عکس یه چشمه
نرسيد تا ببينه
قطره... قطره... قطرهی آب... قطرهی آب!
در شب بیتپش،
اين طرف، اون طرف
میافتاد تا بشنوه
صدا... صدا... صدای پا... صدای پا!
» ترانه سرا
( عباس صفاری )
» آهنگ ساز ( محمد اوشال )
» خواننده : فرهاد
» آلبوم : وحدت
» آهنگ : خسته ( موسیقی فیلم زنجیری )
خسته ( موسیقی فیلم زنجیری ) Lyrics
جغد بارون خورده ای تو کوچه فریاد میزنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون میکنه
کی میدونه تو دل تاریک شب چی میگذره
پای برده های شب اسیر زنجیر غمه
دلم از تاریکیها خسته شده
همه ی درها به روم بسته شده
من اسیر سایه های شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایه ها باید برم
همه شقه شقه تا دیگ جنون
دلم از تاریکیها خسته شده
همه ی درها به روم بسته شده
چراغ ستاره من رو به خاموشی میره
بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره
تاریکی با پنجه های سردش از راه میرسه
توی خاک سرد قلبم بذر کینه می کاره
دلم از تاریکیها خسته شده
همه ی درها به روم بسته شده
مرغ شومی پشت دیوار دلم
خودشو این ور و اون ور میزنه
تو رگهای خسته ی سرد تنم
ترس مردن داره پر پر میزنه
دلم از تاریکیها خسته شده
همه ی درها به روم بسته شده
» خواننده : فرهاد
» آلبوم : وحدت
» آهنگ : جمعه ( موسیقی فیلم خداحافظ رفیق )
جمعه ( موسیقی فیلم خداحافظ رفیق ) Lyrics
توی قاب خیس این پنجرهها
عکسی از جمعهی غمگین میبینم،
چه سياهه به تنش رخت عزا !
تو چشاش ابرای سنگین میبینم.
داره از ابر سیاه خون میچکه!
جمعهها خون جای بارون میچکه!
نفسم در نمیآد، جمعهها سر نمیآد!
کاش میبستم چشامو، اين ازم بر نمیآد!
داره از ابر سیاه خون میچکه!
جمعهها خون جای بارون میچکه!
عمر جمعه به هزار سال میرسه،
جمعهها غم دیگه بیداد میکنه،
آدم از دست خودش خسته میشه،
با لبای بسته فرياد میكنه:
داره از ابر سیاه خون میچکه!
جمعهها خون جای بارون میچکه!
جمعه وقت رفتنه, موسم دلکندنه،
خنجر از پشت میزنه, اون كه همراه منه!
داره از ابر سیاه خون میچکه!
جمعهها خون جای بارون میچکه!
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|