نمایش پست تنها
  #23  
قدیمی 04-01-2019
dada6 dada6 آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Dec 2009
نوشته ها: 88
سپاسها: : 1

12 سپاس در 11 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پند های زلال از دادا بیلوردی:
.
ده زلال پند (18)

*
171- خدا
*
تـا نشوی بـا خـدا
مشکلت از بیـخ نباشد جـدا
خواهی اگـر عشق، تبسّم به روانت زند
پیـشِ خـدایــانِ ذلیـل و گـدا
تکجه، کن او را صدا
*
تکجه = تنها (ترکی)
*
172- حلّ مشکل
*
کارِ تو گر لنگ هست
کبر نماید نه تو را بیش مست
از کسِ با تجربه تر از خودت اینبار پُرس
حلِّ موانع که تو را دست بست،
تـا نشوی حق پرست
*
173- درماندگی
*
موقعِ درماندگی
بگذردت سخت اگر زندگی
ذکرِ تو در محضرِ نامرد بوَد التماس،
هیچ نیابی بـه چنین بندگی
دولت و پایندگی
*
174- مست هوا
*
دیو چو بالا نشست
جامِ لیاقت به غروری شکست
مستِ هـوا پس نتوانست خـدایی کند
آنکه فقیر از ادب و فهم است
دل ز ملائک گسست
*
175- محرم اسرار
*
شاه وگدا را یکیست
محضرِ خالق که سرِ زندگیست
دستِ دل اینک به درِ محرمِ اسرار کوب
دورتر از لطف خدای علیست
هر که در این حلقه نیست
*
176- گمان ساده
*
آنچه نهان داشتی،
جز به خداوند، روان داشتی؟!
قصد تو هرچند بوَد سود، زیان می کنی!
ای که دعا بر لبِ جان داشتی،
ساده گمان داشتی
*
177- نوکر نفس
*
عاشقِ سیم و زر است
آنکه به نفسش همه جا نوکر است
دفتـر دل را نکنی بــاز بـه اینگونه یــار
حقّ در او توده ی خاکستر است
از همه لال و کر است
*
178- خدای غمین
*
بینِ رسولانِ دین
فرق نبودست بـه روی زمین
هر که به نوعی ز خداوندِ جهان می سرود
حال، زمین را که شده پُر ز کین
گشته خدا را غمین
*
179-اُجاقِ عمر
*
عمر،عجب زود رفت
مثلِ اُجاقی که از آن دود رفت
جان و دل و جسم که در آتشِ غم سوختند
هر چه ز عشقم هوسی بود رفت
لذّتِ موجود رفت
*
180- ظلمت آراسته
*
کاش که ماتم نبود
ازغمِ عالم کمرم خم نبود
دربِ بهشت از همه سو بر همگان باز بود
ظلمتِ آراسته، محرم نبود
خوفِ جهنّم نبود
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید