نمایش پست تنها
  #3  
قدیمی 03-04-2013
li@
Guest
 
نوشته ها: n/a
پیش فرض

ميخوام دوباره نوشته هامو ادامه بدم.....


بهار نزدیکه نمیدونم چرا هروقت به ماه اسفند میرسم به یاد ایام کودکی می افتم
...شاید ایام عید در کودکی قشنگترین روزهای سال بود ..به هرجهت به این فکر افتادم قبل از اینکه آلزایمر بگیرم
و همه چیز رو فراموش کنم شروع کنم خاطرات رو یه جایی بنویسم که شاید برای دیگران وقطعاْ برای خودم درزمانی که دچار فراموشی شدم جالب خواهد بود...

بوی خوش عید!

...
وقتی کوچیک بودم خونمون توی یه کوچه ای از محلات قدیمی کرمانشاه که اون موقع بهش بالای تپه میگفتن بود...چه روزای قشنگی بود ایام اسفند ..هوا یواش یواش معتدل میشد! البته نه مثل حالا که دیگه خبری از برف و بارون نیست ها ! معتدل که میگم از شدت سرمای هواکمی کاسته میشد وگرنه یادمه تا سیزده بدر (گاهی) توی کوچه ها میشد یخهایی رو که زیر لایه ای از خاک پنهان شده رو دید و بعد از اینکه شکسته می شد تازه میفهمیدیم یخ بوده نه آسفالت!!...خلاصه دنیا رو به زیبایی میرفت مخصوصاْ اینکه آمدن عید و خریدن لباسهای نو رو نوید میداد!..دیگه اینکه مهمونی رفتنها و مهمون آمدنها رو هم همراه خودش داشت!..این روزها گاهی خودمون و گاهی همراه خانواده مادربزرگم (دایی ها و خاله ها) میرفتیم بازار برای خرید لباس! آخ که چه حس خوبی داشت! دیدن ماهی های قرمز توی خیابونها بوی لباسها و کفشهای نو!همه جا رنگ بود و عطر! ...

ویرایش توسط ترنم : 03-04-2013 در ساعت 04:57 PM دلیل: پست متوالی و کوتاه و حذف لینک
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید