نمایش پست تنها
  #23  
قدیمی 02-10-2010
زکریا فتاحی آواتار ها
زکریا فتاحی زکریا فتاحی آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2008
محل سکونت: پاوه
نوشته ها: 1,479
سپاسها: : 20

120 سپاس در 80 نوشته ایشان در یکماه اخیر
زکریا فتاحی به Yahoo ارسال پیام
جدید هورامان و ديـــــــــــن در گستره تاريخ

بسم الله الرحمن الرحيم
هورامان و ديـــــــــــن در گستره تاريخ / ابراهیم شمس



پيوند دين و انسان، پيوندی ديرين و پايدار بوده بر اساس نظريه پژوهشگران دين پس از ملييت، دومين عامل احساس هويت در جهان به شمار می‌رود. تاريخ نشان ميدهد که تمدن درهورامان ريشه دراعماق قرون واعصاردارد. يعنی قبل از ورود آريائيها به ايران اين منطقه داراي تمدن وزندگی اجتماعی بشري بوده است.وبا حضور انسان در اين منطقه ، دين هم وجود داشته است.

با توجه به غنای تاريخی ودينی وفرهنگی هورامان ، مي توان تاريخ دين درهورامان را به مراحل مختلفی تقسيم کرد.

1-اديان باستانی قبل از ورود آريائيها

2- آئين ميترائيسم وزردشتی ومانوی دردوران مادها وهخامنشيان

3- تفکرات وانديشه های يونانی وتاثير هلنيزم پس از حمله اسکندر

4- نفوذ مسيحيت در دوره اشکانيان

5-دين زردشتی وزند اوستای پير شهريار

6- اسلام

۱-اديان باستانی قبل از ورود آريائيها

همانگونه که در منابع تاريخی مسطور است، قبل از ورود آريائيها به ايران، چهار تمدن دراين سرزمين وجود داشته اندکه عمدتاً در نواحی کوههاي زاکرس زندگی کرده اند : عيلاميها درنواحی جنوب غربي(خوزستان) ، کاسيها درنواحي لرستان وکرمانشاه ، لولوبيها در کرمانشاهان وايلام، وبالاخره گوتيها در کردستان. اين تمدنها تاثير گرفته از تمدنهای بين النهرين داراي غنای سياسی وفرهنگی بودند. هورامان در مقاطع تاريخی به يکی از اين تمدنها تعلق داشته وگاهی نيز آشوريان که از تمدنهای بين النهرينی بشمار مي روند، تاخت وتازهايي به اين منطقه داشته اند. طبيعتاً انديشه وتفکرات دينی اين ملل در هورامان تاثير گذار بوده است. امير امينی در کتابش بنام فرهنگ آرام درباره دين هوراميها دراين دوران می نويسد:« کاسی ها که در کوه های زاگرس و بويژه اورامان می زيستند خدايان متعددی روی قله ی کوه ها به صورت بت طلا يا سنگ داشتند که می پرستيدند مثل خدای سورياش که در نزديکی پاوه محلی به نام سرياس(۱) شايد بازمانده از نام اين خدای کاسی ها باشد و خدای ديگر آن ها کاژو نام داشت که در شمال پاوه کوهی به نام کاژه(۲) که احتمالا بنام همان خدای کاسی است که هنوز سينه به سينه نامش آمده و به له بزان(۳) در اوستا به معنی مکان ستايش ايزد مقدس آمده و پروفسور مينورسکی نام Naisana نيسانه(۴)را آشوری دانسته و می گويد : خدای نيسان که امروزه به لفظ رومی و يهودی هم نيسان گفته می شود، در دوره ی آشوريان به همراه خدای شمش يهود پرستش می شده اند و در شمال نوسود(۵) و نودشه (۶)هنوز نام خدای شمش قوم يهود و آشوری و بابلی بنام که لو شه مشی(۷) پابرجا بوده چون اين اقوام بت خدايان خود را روی نوک کوه های بلند گذاشته و مراسم ساليانه ی شکرگذاری بر پای می داشتند.»

۲- آئين ميترائيسم وزردشتی دردوران مادها وهخامنشيان

آثار فراوان به جامانده حاکی از زردشتی بودن مردم هورامان است مردم هورامان به نور وروشنايی اعتقاد داشتند وآن را مقدس می شمردند ومظهر قدرت اهورامزدا می دانستند. در اکثر روستاهای هورامان آثار بجا مانده از آتشکده ويا معبد زردشتی ديده می شود. کوه آتشگاه در پاوه نمادی از تقيد مردم هورامان به آيين زردشتی وآتش پرستی بوده است. درکوه آتشگاه آتشکده ای قرار داشته که حدود هزار سال آتش مقدس فروزان بوده که با آمدن اسلام درهمان قرون اوليه اسلامی بوسيله مسلمان تخريب شده است. با اين حال هنوز بقايای آتشکده موجود است.

مردم هورامان به سه عنصر آب وخاک وآتش اعتقاد داشتند. مرده را نمی سوزاندند وآن را در خاک دفن نمی کردند ودر آب نمی انداختند تا مبادا سه عنصر مقدس آتش وخاک وآب را آلوده کنند.بلکه مرده را به بالای کوهی می بردند تا پرندگان وحشی وکرکسها ولاشخورها گوشت اورا بخورند وپس از از بين رفتن گوشت، استخوانها را دفن می کردند. معمولاً کوه « دالانی »(۸)جايگاه خوبی برای اين کار بود. دالانی به معنای مکان دالها يا کرکسهاست و در نزديکی دالانی محلی ديگر هست که به آن « کله به ره ودالا »(۹) يا گذرگاه کرکسها می گويند وگمان می رود اين مکان نيز محلی برای گذاشتن لاشه مردگان بوده است.

امير امينی نظريه های جالبی دارد اگر چه خالی از ايراد نيست اما با مقايسه گفته های او درباره گذشته وآنچه که امروز وجود دارد ومتداول است، پی به تاريخ کهن روستاهای هورامان ووجه تسميه آنها خواهيم برد:

"اوستا کتاب دينی زرتشت در اورامان و پاوه به ويژه (Roware- رووه ری)در شمال پاوه و اورامان تخت و که مالاو(۱۰)- وه يسيا (اوستای دوم زردشت) هنوز سراييده می شود و نوشتن کتاب اوستا بار اول در مشکين شهر فعلی آذربايجان که نام اوليه اش اورامی بوده و بار دوم در ئاويسه ر(۱۱) Awesar) در شمال شهر اورامی (ته ويله (Tawele در غرب پاوه که روی پوست آهوی زرد حکاکی و نوشته شده و در آتشکده ی فروزان پاوه به همراه 300 جلد کتاب پوست نوشته پزشکی و نجوم نگهداری می شده، ليکن در حمله ی اعراب در سال23 هجری به پاوه و کشته شدن سکنه ی بومی، تخريب و همه ی کتابها به آتش کشيده شدند و حتی مانی پيامبر کرد اورامانی در سال265ميلادی کتاب «باينگام» را که امروز باينگان (۱۲)گفته می شود و به معنی شعله ی نور می باشد به آتشکده ی پاوه هديه کرده و خود در هيروی(۱۳ ) که به معنی هيربد است به پرورش مغان و موبدان و هيربدان می پرداخته و در محل نه يسانه و به له بزان معابد زردشتی برای ستايش اهورامزدا و خدای نوريا به قول مانويان نروی(۱۴) وجود داشته اند که يکی از اين معابد آثار آن با همان نام زردشتی در روستای نه روی در شمال غرب پاوه هنوز به چشم می خورد.چون مردم اورامان به خورشيد اعتقاد داشتند به آن جايگاه خورشيد پرستان يا هورامان مي گفتند. اوريعنی ئاهير يا آتشين ومان يعنی خانه . ووقتی کسي مي مرد مردم با گريه وزاری به اطرافيان می گفتند باوکه رو يعنی پدرم به خورشيد يا نور يا اشعه خورشيدکه مقدس بود ملحق شد.ويا برا رو يعنی برادرم به رو(ray ) يا اشعه پيوست اين کلمه درزبان اورامانی وانگليسي وارمنی به يک معنی همان اشعه يا پرتو معنی مي دهد.ومردم مي گويند روچن يعنی سوراخی درپشت بام دراورامان که نور را به داخل خانه هدايت می کرد تابتوانند درخانه تاريک وبدون پنجره بهتر ببينند. رو يعنی اشعه وچن(chn) يعنی جذب کننده وگيرنده نور پس رو همان (ray ) به معنی پرتو است ومردم هنوز درهورامان می گويند برا رو يعنی برادرم به جانب اهورامزدا يا خورشيد شتافت واين زردشتی بودن مردم اين سامان را درقديم واکنون که زوال يافته نشان می دهد.

۳- تفکرات وانديشه های يونانی وتاثير هلنيزم پس از حمله اسکندر

سپاه اسکندر مقدونی وسپس سلوکيان سلوکی بعد از تسخير ايران وتسلط برمنطقه درصدد محوکردن آثار تمدن ايران وجايگزينی فرهنگ يونانی برآمدند .تمام آتشکده ها را ويران ساختند ومردم را به پرستش الهه ها واصنام مجبور کردند.اگر چه هيچ نشانه ای از پرستش بت در اين منطقه موجود نمی باشد اما گويا بل(۱۵) (الهه بل خدای آبها ) يکی از الهه های يونانی بوده که مورد پرستش قرار می گرفته است. وامروزه هنوز آثاری از آن باقی مانده ويکی از بزرگترين چمشه های آب معدنی دنيا درهورامان به نام چشمه بل نمودی از اعتقاد به اين الهه دربين هوراميان است. البته انديشه هلنيزم آنچنان که درغرب برجامعه تسلط پيدا کرد،نه تنها درهورامان بلکه درهيچ جای ايران تاثيرآنچنانی از خود برجاي نگذاشت. وخيلی زود با انقراض سلوکيان تفکر يونانی وانديشه يونانی از اين سرزمين رخت بربست.

۴- نفوذ مسيحيت در دوره اشکانيان

تاريخ مکتوب هورامان به دوران اشکانيان باز مي گردد.قباله هاي هورامان يا سه سند چرم نوشته که درهورامان کشف شده اند قسمتی از تاريخ مجهول اشکانی را برای ما آشکار مي سازد. اين اسناد اجاره نامه هايی بوده که يکی از آنها به زبان پهلوی وخط سريانی نوشته شده(88ق.م) . دونسخه ديگر با خط وزبان يونانی نگاشته شده اند ومضمون هردويکی است. اين دونسخه درزمان فرهاد چهارم از پادشاهان اشکانی نوشته شده اند.(22 و 21 ق.م) . اين قباله ها درواقع خريد وفروش تاکستان می باشد .همچنين اين اسناد دلالت براين دارند که درآن ايام منطقه هورامان تحت حکومت ارمنستان بوده است. با انتشار مسيحيت درهمان قرون آغازين آن درارمنستان ، هورامان نيز که جزئي از ارمنستان بود، به آئين مسيحيت گرويد.(البته ارمنستان نيز جزئي از ايران وتابع پادشاهان اشکانی بود ) .

يادداشتهاي آقاي امينی در کتاب فرهنگ لغت آرام خالی از لطف نيست:

در عهد فرهاد چهارم اشکانی اسقف مطران از ارمنستان همراه فرمانداری ارمنی به نام پاونی برای ترويج کيش مسيح به پاوه واورامانات مهاجرت کردند ونام طايفه ميتران يا متران هنوز درپاوه شنيده مي شود که بازماندگان آن اسقف مسيحی اندودرمحل فعلی مسجدجامع پاوه کليسای مرکزي را ساختند ودراطراف اين کليسا سردابه هاي زيادي براي غسل تعميد ايجاد کردند که دراين سردابه هاي مقدس با آب خود را غسل مي دادند ونام يک محله پاوه به نام محله سردابه ها هنوز برسر زبانهاست وسه ردی(sarde)می گويند يعنی محل سردابه هاي مقدس مسيح ودو کليسای ديگر درهمين زمان که حدود سال 50 ميلادي مي شد،درپاوه درمحله شيشو(shishow) و پشته(pshta) ساخته شدند که به ترتيب نام يکی از حواريون مسيح وکليسای محکم گفته مي شد.ومردم اورامان برای محکم کردن در خانه می گويند: پشکولش بنيه يعنی چوب پشت در را بگذار.که پشته ازهمين محکمی درعظيم آن گرفته شده وکليساها برای جمع آوری اعانه وکمک ازمردم که درباغهايشان گردو ی زيادی داشتند تقاضا کردند که برای درآمد کليساها کمک کنند وهرکس کمی گردو به کليسا کمک مي کرد وحتی درزمستان نان خاصی به نام نيمه فيس (Nimafis) درکليسا بين مردم تقسيم مي شد وهرکس برای جمع کردن گردو به باغ می رفت به ته کيسه خود يک گردو مي بست ومي گفت ئينه بنه پيته نهIna bna pitana واين کلمه هنوز دربين مردم آريايي انگلستان وارمنستان واورامان يک ريشه داشته وبه کار می رود ومعادل انگليسي وارمنی برای اين کلمه Benefice مي باشد يعنی درآمد کليسايي که کلمه نيمه فيس از همين کلمه ريشه دارد وکلمه بنه پيته از کلمه benefit ريشه دارد که به معنی سود واحسان کردن مي باشد .

۵-دين زردشتی وزند اوستای پير شهريار

با مقايسه اين نظريه امير امينی مبنی بر انتشار مسيحيت درقرن اول ميلادی با کتاب تاريخ کردستان ماموسا مردوخ وسيرالاکراد عبدالقادر بگ بابان اينگونه برمي آيد که هورامان قسمت پاوه در طول تاريخ ساسانيان به دين مسيحيت بوده اند البته اين به آن معنا نيست که به يک باره همه اهالی مسيحی شده باشند بلکه قسمت اعظم مردم به آئين آباو اجدادی خود يعنی زردشتی باقی مانده اند.

مغ ها:

دراواخر عهد ساسانی يکی از سپهسالاران ايرانی به نام پاو برای جمع آوری لشکر به منطقه هورامان وشهرزور می آيد ومدت چند ماهی در پاوه مي ماند ودگر بارمردم را به آئين زردشتی باز مي گرداند وکليساها را خراب وبه جای آنها معبد وآتشکده مي سازد وآتشگاه مشهور پاوه را بعد سالها خاموشی بارديگر روشن مي کند.البته بعداً به اين بحث پرداخته خواهد شد.

مُغان (مفرد آن مُغ) بنا به روايتی در اصل طايفه‌ای از مادها بودند که اجرای امورات مذهبی را بر عهده داشتند. در ايران باستان متوليان رسمى اديان و مذاهب قبل از زرتشت را مغ مى گفتند. هرودت مى گويد: مغ ‌ها طايفه اى از طوايف ششگانه قوم ماد بوده اند. پادشاهان ماد در اقتدار مغ ‌ها و سلطه آنان كوشيدند. نفوذ و پايگاه اجتماعى مغ ‌ها به حدى بود كه پس از انقراض ‍ سلسله مادها، باز هم اين صنف روحانى همچنان مقتدر بود با روی کار آمدن هخامنشيان مغان همچنان توليت امور مذهبی را حفظ کردند و عرصهٔ فعاليت آنها ديگر منحصر به ماد نبود. در دوران ساسانيان مغ در سلسله مراتب روحانيت زرتشتی جايگاه مخصوص خود راداشت. همانگونه که می دانيم کردها از طوايف ماد هستند وهوراميها ازخالصترين اقوام کرد محسوب مي شوند وبا گذشت قرنها از اضمحلال حکومت ماد ، اين منطقه همچنان ماد باقی ماند منطقه هورامان مکان مناسبی بود برای زندگی مغها.

پيرشاليار:

يکی از مغهای مشهور پير شاليار يا پير شهريار زردشتي است كه در دوران ساسانيان (احتمالاَ دراواخر اين سلسله) درمنطقه هورامان مي زيسته است. كتابي دارد به نام (ماريفه تو پير شالياري ) يا معرفت پير شاليار كه نوعي زند اوستا بوده وبه زبان هورامي نگاشته شده است.اين كتاب شامل پند واندرز وجملات حكمت آميز درقالب شعربوده وپيشگوييهايي نيز در آن يافت مي شود. مردم هورامان قرنها اشعار پيرشاليار را حفظ بوده اندوبه كتابش احترام فوق العاده اي گذاشته اند .

اين احترام به پير وکتابش قرون بعد وحتی قرنها بعد از اسلام همچنان پابرجا بوده بطوری که نقل است مردم هورامان تخت (موطن پيرشاليار)برخلاف پاوه خيلی دير به اسلام گرويدند .زيرا موقعيت جغرافيايي باعث شده بود که سپاه غازی اسلام از آن منطقه عبور نکند وقرنها همچنان برآئين زردشتی باقی بمانند. وکتاب ماريفت برای آنان درس زندگی وبرنامه زندگی وشريعت بوده است. نقل است مولانا گشايش( از اجداد ماموسا مردوخ)که يکی از مبلغين اسلام بوده ، درقرن هجری به هورامان می آيد ومردم را بسوی قرآن می خواند. مردم ساده وبدور از هرآلايشی چنان به ماريفت معتقد وپايبند بوده اند وچنان نسبت به آن تعصب داشته اند، هنگاميکه يکی از جوانان از ريش سفيدی می پرسد : ((قوئان قه ديما يا ماريفه توو پيرشالياري؟)) فرآن قديمی تر است يا معرفت پيرشايار.پير جواب می دهد : (( ماريفه توو پيرشالياري قه ديما قوئان هيزگه گوشايشه کوري ئارده نش))معرفت قديمی تر است، قرآن به تازگی توسط (گوشايش کور) آورده شده است.( گويا مولانا گشايش يکی از چشمانش نابينا بوده است).

کتاب معرفت بصورت منظوم بوده وبعد از هردوبيت اين بيت تکرار شده است

گوشت جه‌ واته‌ی پيرشاليار بو هوشت جه كياسته‌ی زانای سيميار بو
(‌به گفتا پيرشهريار گوش فرا ده ، و ذهن وهوشت را برای درک تعاليم زردشت به کار ببر)


از نوشته های حکمت آميز پير شاليار:

داران گيان‌داران ، جه‌رگ و دل به‌رگه‌ن

گاهی پر به‌رگه‌ن گاهی بی به‌رگه‌ن


كه ره‌گه جه ‌هيله ، هيله جه كه‌رگه‌ن


رواس جه رواس ورگه‌ن جه ورگه‌ن

درختان جان دارند ،‌ جگر و دلشان برگ است (عمل فتوسنتز دربرگ گياه همانند کار کرد جگر وقلب است)

(درختان)گاهی پر برگ و گاهی بی برگ هستند(فصول سال وتغييرات آن) .

مرغ از تخم مرغ است ، و تخم مرغ از مرغ (يکی از حکمتهای آفرينش)

روباه از روباه است و گرگ از گرگ(سرشت وطبيعت هرچيزی به اصل خودش برميگردد.)

* * * *
از پيشگوئيهای مشهور


وه‌رويوه‌وارو ، وه‌روه‌وه‌رينه

وريسه ، بريو چوارسه رينه

كه‌رگی سياوه هيليه چه‌رمينه

گوشلی مه ميريو دوي درينه

( برفی می باره كه برف خوره است ، و رسن كه پاره شود چهارسر پیدا می‌كند ، ماكيان سياه ، تخمش سفيد است ،‌ديگچه كه سوراخ شد ، دودر پيدا می كند )

نکته هايی از کتاب معرفت پير شاليار

+محل زندگی و خانه بايد تميز باشد و گرنه فرشته نور به آن خانه وارد نمی شود.(اعتقاد به نور وروشنايي)

+هنگام خميازه با پشت دست جلو دهان را بگيريد.(منطبق با آموزه های اسلامی)

+در ظرف بسته و شکسته چيزی نخوريد

+برای کفش و لباس هرگز از رنگ سياه استفاده نکنيد، رنگ سفيد و سبز آبی بهترين رنگها هستند

+در هر شرايطی هرگز آب را کثيف نکنيد.(اعتقاد به عنصر آب)

+سعی کنيد برای تهيه لباس و زير انداز از پشم حيوانات استفاده کنيد، نه از پوست شان

+سعی کنيد هر جا که هستيد محل زندگی تان را روشن نگه داريد.(اعتقاد به روشنايي)

سعی کنيد در شبانه روز يا در هفته حداقل يک بار با سر دادن ترانه يا سرود مذهبی آنچه در درون داريد بيرون دهيد..(رقص وسماع)

+سعی کنيد موقع ازدواج، برگشتن مسافر از سفر، تولد فرزند، باران به موقع، محصول خوب، شفایمريض و به هر بهانه ای جشن بگيريد و در هر جشن و سرور پايکوبی (هور پرای) را فراموش نکنيد.

مطالب فوق درمورد پيرشاليار اول بود اما يك پيرشاليار ديگر نيز وجود داشته كه به پيرشاليار دوم مشهور است. ايشان درقرن پنجم هجري مي زيسته وهم عصر شيخ عبدالقادر گيلاني موسس طريقت قادريه بوده است.گفته مي شود كه از نسل پيرشاليار اول بوده وداراي دين زردشتي كه بعداَمسلمان مي شود ونام خود را به مصطفي تغيير مي دهد وكتاب معرفت رانيز دستكاري كرده وهر آنچه با دين اسلام سازگارنبوده را برداشته است.

مراسم جشن عروسي پير شاليار مربوط مربوط به پير شاليار دوم است كه ماجراي ازدواجش با حكاياتي جالب وعجيب وغريب همراه است.اما آنچه قابل توجه است اينست كه اين جشن باگذشت حدود نه قرن همچنان هرساله در اواسط بهمن ماه در روستاي هورامان تخت از توابع مريوان ودرخانه اش كه همچنان باگذشت قرنها دست نخورده باقي مانده است برگذار مي گردد وهزاران نفر از سراسر ايران دراين جشن شركت مي كنند. اين جشن سه روز به طول مي انجامد ومردم روستا به قدر توانايي خود در فراهم كردن خورد وخوراك جشن وپذيرايي از ميهمانان سهيم هستند.

درآخراين مقاله نظر يکی از نويسندگان مشهور کرد را در مورد پير شاليار مي آورم:بابا مروحانی درکتاب تاريخ مشاهير کرد می نويسد: برخی دانشمندان کرد معتقدند که پير شاليار دراواخر زندگی دين اسلام را قبول کرده وکوشيده است مردم اين سامان را با اين آيين مبين آشنا سازد اما توفيقی حاصل نکرده ودراواخرقرن پنجم رودرنقاب خاک کشيده است. اما ازقرائن اين پيرشاليار دراواخر قرن اول می زيسته وبرهمان عقيده وآيين کهن تا واپسين دم حيات باقی مانده است. زيرا اولاً در قرن پنجم وپنجم وحتی قرن سوم دين اسلام درسراسر منطقه اورامان گسترش پيدا کرده وهمه اهالی اين ديار گرويده دين مقدس اسلام شده اند. من (نويسنده وبلاگ) نيز براين عقيده هستم که داستان مولانا گشايش شايد ساختگی باشد وشايد آنگونه نباشد که نقل شده است

۶- اسلام

انشاالله درمورد دين مبين اسلام درهورامان درآينده به تفصيل خواهم نوشت

پی نوشتها:

۱-سرياس: محلي ييلاقی وبسيار باصفا دردامنه کوه عظيم شاهو درده کيلومتری پاوه کنار جاده پاوه - کرمانشاه که اکنون روستايي به همين نام درآن محل واقع شده است.

۲-کاژه: کوهی در شمال شهر پاوه از سلسله کوههای شاهو

۳- به له بزان: روستايي در جنوب غربی پاوه . سر راه دوآب به مرخيل .در دامنه جنوبی کوه آتشگاه (کله قندی )واقع شده است واز توابع نوسود بشمار می رود.

۴-نيسانه: روستايي در 5 کيلومتري شهر نوسود برسر جاده نوسود به پاوه

5-نوسود: يکی از بخشهای شهرستان پاوه که درمجاورت مرزعراق واقع شده است

۶-نودشه: يکی از شهرهای شهرستان پاوه که دارای طبيعتی بسيار بکر وزيبايي مثال زدنيست.

۷- شه مشی: کوهيست در شمال نودشه ودرمجاورت مرز هورامان عراق

۸- دالانی:تفريحگاهی بسيار باصفا که درارتفاعات کوه بلند تخت ودرسر راه جاده پاوه به مريوان قرار گرفته وهرساله درفصل بهار صدها نفر برای تفريح وحتی برگزاری مجالس شادی وسرور در اينجا گردهم مي آيند.

۹-کله به ره ودالا : گردنه اي است در نزديکی دالاني مشرف بر روستاهای کيمنه وهانی گرمله ودشت شهرزور

۱۰-که مالا: از روستاهای هورامی زبان شهرستان مريوان

۱۱-ئاويسه ر: محلی ييلاقي وخوش آب وهوا در شمال شهر اورامی ته ويله (خاک عراق)در غرب پاوه

۱۲-باينگان : يکی از بخشهای شهرستان پاوه که دارای طبيعتی زيباست.

۱۳-هيروی: روستايي در 20 کيلومتری غرب پاوه درکنار رود سيروان

۱۴-نروی : روستايي در 7 کيلومتری شرق نوسود واز توابع اين بخش

۱۵-بل: چمشه بزرگ آب معدنی در کنار رود سيروان درنزديکی روستای هجيج. قبلاً اين چمشه دارای آسياب بود وبه آسياب بل اشتهار داشت. اما بعد از آزمايشهايي که روی آب قرارگرفته مشخص شده است که يکی از بزرگترين وخالصترين آب معدنی های دنياست واکنون کارخانه آب معدنی درکنارچشمه به بسته بندی آب می پردازد.



منابع:

۱- تاريخ کردستان : ماموسا مردوخ

۲- سير الاکراد :عبدالقادر بن رستم بابان

۳- فرهنگ آرام: امير امينی

۴- تاريخ مشاهيرکرد :بابا مردوخ روحانی

۵- يادداشتهای خودم
__________________

درمان غم عشق بگویم که چه باشد
وصل است و بهار است و می بربط و چنگ است
....
زنهار مرو هیچ سوی بیشه ی عشاق
چنگال غمش تیزتر از چنگال پلنگ است

----
ئه و روژه ی "مه جنون" له زوخاو نوشی ...مه ینه ت فه وتانی، کفنیان پوشی
من بومه واریس له قه وم و خویشی . . . سپاردی به من ئازاری و ئیشی

پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید