نمایش پست تنها
  #1015  
قدیمی 06-26-2011
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض

چند حکایت تامل برانگیز

مردی در كنار رودخانه‌ای ایستاده بود. ناگهان صدای فریادی را می‌شنود و متوجه می‌شود...
كه كسی در حال غرق شدن است. فوراً به آب می‌پرد و او را نجات می‌دهد. اما پیش از آن كه نفسی تازه كند فریادهای دیگری را می‌شنود و باز به آب می‌پرد و دو نفر دیگر را نجات می‌دهد. اما پیش از این كه حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را كه كمك می‌خواهند می‌شنود. او تمام روز را صرف نجات افرادی می‌كند كه در چنگال امواج خروشان گرفتار شده‌اند غافل از این كه چند قدمی بالاتر دیوانه‌ای مردم را یكی یكی به رودخانه می‌انداخت.

پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.از او پرسید : آیا سردت نیست؟نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند. نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد.





دو گدا در یكی از خیابان های شهر رم كنار هم نشسته بودند. یكی از آنها صلیبی در جلو خود گذاشته بود و دیگری ستاره داوود. مردم زیادی كه از آنجا رد می شدند به هر دو نگاه می كردند ولی فقط تو كلاه كسی كه پشت صلیب نشسته بود پول می . كشیشی كه از آن جا رد می شد مدتی ایستاد و دید كه مردم فقط به گدایی كه پشت صلیب نشسته پول می دهند و هیچ كس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمی دهد. رفت جلو و گفت: «رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یك كشور كاتولیك هست، تازه مركز مذهب كاتولیك هم هست. پس مردم به تو كه ستاره داوود جلو خود گذاشتی پولی نمی دهند، به خصوص كه درست نشستی كنار دست گدایی كه در جلو خود صلیب گذاشته است. در واقع از روی لجبازی هم كه باشد مردم به او پول می دهند نه به تو.» گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای كشیش رو به گدای پشت صلیب كرد و گفت: «هی "موشه" نگاه كن كی اومده به برادران "گلدشتین" بازاریابی یاد بده؟» (گلدشتین یك اسم فامیل معروف یهودی است).




مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید. سقراط به مرد جوان گفت كه همراه او به كنار رودخانه بیاید. وقتی به رودخانه رسیدند هر دو وارد آب شدند به حدی كه آب تا زیر گردنشان رسید. در این لحظه سقراط سر مرد را گرفته و به زیر آب برد. مرد تلاش می كرد تا خود را رها كند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی كه رنگ صورتش كبود شد محكم نگاه داشت. سقراط جوان را از آب خارج كرد و اولین كاری كه مرد جوان انجام داد كشیدن یك نفس عمیق بود.
سقراط از او پرسید: «در زیر آب تنها چیزی كه می خواستی چه بود؟»
مرد جواب داد: «هوا.»
سقراط گفت: «این رمز موفقیت است! اگر همانطور كه هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد. رمز دیگری وجود ندارد




روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است . و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 06-26-2011 در ساعت 11:43 AM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید