شب همه شب در تاب و تبم
آمده بي تو جان به لبم
مهرت به جانم زد شرر ؛ شد شعله ور درونم
چون حلقه حلقه زلـفِ تو سلسله جنونم
ز ازل بــر عشـقت زادم
ز فـراقت در فـريـادم
تـو بيـا اي يـار ديـريــن
بـه برم چون جان شيرين
مده چـون زلفت بـر بـادم
بـه هواي تو چون فرهادم
سلسله جنون - اصفهانی