نمایش پست تنها
  #18  
قدیمی 07-09-2014
افسون 13 آواتار ها
افسون 13 افسون 13 آنلاین نیست.
کاربر عالی
 
تاریخ عضویت: Jun 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 2,255
سپاسها: : 3,026

3,197 سپاس در 1,890 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض علف هرزه

علف هرزه

چون علف هرزه ای که بار و برش نیست
ریشه دوانیده ام به دشت هوس ها
تشنگیم تافته چو کوره ی خورشید
گرچه کنارم بود کرانه ی دریا
حسرت اینم کشد که فصل ِ بهاران
از سر دریا بخور ابر نخیزد
وز نفس سرد کوهسار گران خواب
بر لب صحرای خشک ، ژاله نریزد
هرگزم از شاخسار سبز درختی
بستر آرام و سایه گیر نبوده است
مرغ نشاطی درون پهنه ی گوشم
قصه نگفته ست و راز دل نسروده است
توده ی خاکستری که ماند کنارم
قصه ی یک کاروان گمشده گوید
دیده سنگ اجاق دود گرفته
خیره شده تا نشان رفته بجوید
گویدم اینها ، که روزگار گدشته
دست کسی آتشی کنار من افروخت
بر من دلبسته در سکوت جنونم
شعله نشان داد و راه سوختن آموخت
سوختنم هست و راز این عطش سرخ
رفته به دهلیزهای عمر سیاهم
تا کیم از دور کاروان انیران
راه ببند به شعله های نگاهم
تا کیم این دیدگان خون شده از خشم
سایه سر گشتگان راه ببند
دست مرادی ز لطف پنجه گشاید
وین علف هرزه را ز ریشه بچیند
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید