نمایش پست تنها
  #8  
قدیمی 03-09-2013
li@
Guest
 
نوشته ها: n/a
پیش فرض


الاغ!

...
يكي از موضوعاتي كه در گذشته بود و امروزه ديگه وجود نداره ديدن الاغ در معابر عمومي بود! اون موقع ها به صورت روتين رفت و آمد الاغ هاي با صاحباشون ديده ميشد ..و در جاي جاي معابر فضولات اين حيوان ديده ميشد!!..فروشندهاي دوره گرد اون موقع وانت نداشتن ! دوغ ،سبزي ،هندوانه،نفت ،سيب زميني و پياز و...ازجمله محصولاتي بود كه به همراهياين حيون نجيب مي فروختن...از نظر من آدما توي بچگي توجه بيشتري به اطرافش دارن ويكي از موضوعات قابل توجه اون موقع هم براي من همين الاغهاي مظلوم بود! از نظر من قيافه همشون غمگين بود هميشه دلم به حالشون ميسوخت ...گاهي كه در صف نانوايي بودم نگاهم به الاغهايي كه براي تحويل مازوت كنار نانوايي اونجا توقف ميكردن ميافتاد و دلم براي اونها از همه بيشتر ميسوخت ..خوب فكر ميكردم حمل دوغ يا سبزي از حمل مازوت(نفت كوره) خيلي بهتره! چون هم بوي بدي داشت و هم به جاي جوال يه باربند آهني روي دوش اين الاغهاي زبون بسته ميزاشتن و گاهي هم مقداري از اون روي پشتشون ميريخت خلاصه توي اون شرايط سرتاپاي اون الاغها رو براندازميكردم ...اون موقع ها بيني الاغهاي باركش رو پاره ميكردن! بزرگترها ميگفتن براي اينه كه بهتر نفس بكشن!!! انسان عجب موجود خود خواهيه!!..گاهي ميديم حيون سعي ميكنه با حركت پوست بدنش مگسها رو فراري بده و همچنين با حركت مداوم دمش هم به مقابله با مگسها كه سعي ميكردن از خونش تغذيه كنن ميپرداخت! اين تصاوير رو من بارها و بارها ميديدم ..و هميشه پيش خودم فكر ميكردم پشت اون صورت غمزده چه افكاري وجود داره!! بچگيه ديگه!!


اون موقع ها چون وانت خيلي كم بود از طرفي كوچه هاي بافت قديم شهر خيلي باريكتر از اوني بود كه وانت ازش عبور كنه براي حمل و نقل مصالح ساختماني و يا نخاله هاي ساختماني از اين حيوان به تعداد زياد استفاده ميشد و توي اين رشته اغلب كاروانهايي از الاغها در مسير كوچه و بازار ديده ميشد كه با كوله بارهاي سنگين در حال عبور بودن ! و موقع برگشتن هم اغلب بچه هاي شيطون بزرگتر سوارشون ميشدن و باهاشون تفريح ميكردن! ..بوي الاغ يه بوي خاصي بود كه براي بعضي ها زننده بود الان كه دارم به اون روزها فكر ميكنم بوي اون حيونا رو حس ميكم! چند وقت پيش توي پروژه تله كابين پارك كوهستان چند تا از اين زبون بسته ها رو دوباره به سبك گذشته ديدم كه در شرايط بسيار بدي بودن!
بعضياشون حتي زخمي بودن! يادمه يكيشون يه كره ناز داشت كه توي اون شرايط سخت كاري همراه مادرش طي طريق ميكرد !واقعاً دل آدم رو ميسوزوند!..
گاهي موقعي كه بار الاغها سبزي ،سيب و يا خيار بود يواشكي و دور از چشم صاحبشون با چرخوندن گردنشون از بارشون ميل ميفرمودند
..ووقتي كه صاحبش متوجه ميشد اغلب با ضربات چوب اون مواجه ميشد كه ديدنش خيلي براي من ناراحت كننده بود !
...خلاصه اينا تصاويري بود كه به تاريخ پيوسته و بعيد ميدوم دوباره تكرار بشه و جايگاهشون فقط ذهن آدم هاست..يادش بخير..

ویرایش توسط ترنم : 03-09-2013 در ساعت 01:25 PM
پاسخ با نقل قول
3 کاربر زیر از سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید